- 2025-07-26
- 2 بازدید
- 0 دیدگاه
- سلامت
مساله آب در کشور تبدیل به یک بیماری صعبالعلاج شده
به گزارش سلامت نیوز به نقل از اعتماد، مساله آب از دیرباز در ایران، مسالهای جدی بوده است. در سالهای گذشته شاهد این بودیم که کشور با بحران روبهرو است. مسوولان وقت هر کدام در دوره مسوولیت خود تلاشی در جهت آموزش مصرف درست آب به مردم نکردند. مصارف ما در زمینه کشاورزی، صنعت و شرب هر کدام در جای خود ایراداتی داشت که برای کشوری چون ایران از هر چیزی واجبتر بود که رفع شود، اما عادت مسوولان در این سیستم این نیست که مسائل را در زمان خود حل کنند، ما اصولا گرهای که با دست باز میشود را آنقدر به زمان واگذار میکنیم که با دندان هم باز نشود.
زمانی کارشناسان، مساله آب را به عنوان یکی از مسائل اصلی کشور قلمداد میکردند و معتقد بودند باید در سریعترین زمان ممکن به آن رسیدگی کرد، اما مدیران اعتقادی به این قضیه نداشتند. آنها اولویت را به کشاورزی دادند و به دنبال اصلاح شیوههای آبیاری هم نرفتند. خودکفایی، اولویت اصلی شد و آبهای روزمینی و زیرزمینی همه در خدمت کشاورزی قرار گرفت. صنعت شد اولویت اول و محیطزیست پرت شد ته جدول. تالابها خشک شدند، ریزگرد جایشان را گرفت، چرخ صنعت چرخید ولی به زور سدسازی و انتقال آب. هر چه در یکی، دو دهه اخیر کارشناسان گفتند ظرفیت سدسازی در کشور ما تمام شده، گوش کسی بدهکار نبود. امروز رسیدیم به روزی که آب شرب باید جیرهبندی شود. همه شهرها دچار مشکل کمآبی و بیآبی شدهاند.
مناطقی از شهر در روز با قطعی آب مواجهند. داغی تابستان با بیآبی و بیبرقی داغتر شده. برق بعضی شهرها بیشتر از یک نوبت در روز قطع میشود. شهرها به خاطر بیآبی و خشکی سدها تعطیل شدهاند و این تعطیلی احتمالا تا پایان تابستان دایم تمدید شود. پایتخت با مشکل آب شرب روبهرو شده و این یعنی اوج بحران، یعنی همان ورشکستگی آبی که متخصصان بارها هشدارش را داده بودند. «کاوه مدنی»، رییس موسسه آب، محیطزیست و سلامت دانشگاه سازمان ملل متحد از کسانی بود که زمانی که در ایران مسوولیتی در حوزه آب داشت، از ورشکستگی آبی سخن گفته بود. او معتقد بود برای اصلاح مصرف آب در کشور و حل این معضل باید دست به دامن اقداماتی خارج از حوزه آب شد؛ اقداماتی در زمینه اقتصادی و توسعه صنعتی. مشروح گفتوگوی این مدیر ارشد سازمان ملل متحد و معاون پیشین سازمان حفاظت محیطزیست ایران را میخوانید.
همانطور که میدانید کشور در شرایط بحرانی در خصوص آب به سر میبرد، اگر بخواهید آسیبشناسی کنید روند رسیدن به این نقطه را چگونه میبینید؟
من البته به این شرایط بحران نمیگویم. سالها پیش اسمش را ورشکستگی آبی گذاشتم. دلیل مهمی هم برایش داشتم. وضعیت بحران وضعیتی است که قابل رفع است، در شرایطی رخ میدهد که میتوانیم از آن عبور کنیم. ولی در مورد وضعیت ایران، آنچه من از سالهای قبل میدیدم و الان نشانههایش بیشتر هویداست، وضعیت قابل برگشتی نیست؛ مثل یک بدنی میماند که اکسیژنرسانی به آن دارد سختتر و سختتر میشود، علایم حیاتیاش دارد بدتر و بدتر میشود. زمانی آنچه امروز در تهران میبینیم را فقط در تالابها و فروچالهها میدیدیم. بعد رسید به شهرهایی نظیر اصفهان، الان رسیده به تهران. این وضعیت، وضعیت قابل برگشتی نیست. نشان از وضعیت شکست دارد. ما باید بپذیریم شکست خوردیم.
بحران به ما میگوید ما تمرکزمان را باید روی بازگرداندن سیستم به وضعیت قبلی بگذاریم، ولی شکست و ورشکستگی به ما میگوید که ما نمیتوانیم بعضی از المانها و جزییات سیستم و خسارتها را رفع کنیم و نیاز داریم در کنار تلاش برای مهار بعضی از روندها همزمان روی سازگاری با وضعیت جدید هم سرمایهگذاری کنیم. بپذیریم که خیلی از این خسارتها قابل جبران نیستند و در کنار یکسری سرمایهگذاریها برای مهار، یکسری سرمایهگذاری هم باید بکنیم برای تطبیق با وضعیت جدید از جمله اینکه آوردها کمتر شده، از جمله اینکه مصارف ما بالاتر رفته و اینکه بعضی از اکوسیستمها و آسیبهایی که زدیم، غیرقابل جبران هستند. پذیرش این شکست هر چه سریعتر اتفاق میافتاد، میتوانست از بروز شرایط بدتر جلوگیری کند. ولی این اتفاق نیفتاد. برای همین هم عرصه برای تصمیمگیرندگان تنگتر و تنگتر شده است.
ما سالهاست که درگیر مساله آب هم در بخش شرب و هم در بخش کشاورزی هستیم. فکر میکنید سهم سوءمدیریت مصرف آب نسبت به موقعیت قرارگیری کشور در منطقه خشک و کم بارش چقدر است؟
مساله قرار گرفتن کشور ما در منطقه خشک و نیمهخشک مساله جدیدی نیست. کشوری هم با تاریخ ما کشور جدیدی نیست که بگوییم ما این موضوع را نمیدانستیم. هر کسی در ایران که در مقام حاکمیت نشسته، میدانسته که ایران کشور خشکی است، پس ما نمیتوانیم این را بیندازیم گردن اینکه ما در یک منطقه خشک و نیمه خشک قرار گرفتیم، اینکه جدید نیست. ایراد این است که ما این را سعی کردیم، کتمان کنیم. این یک توهمی بوده که خیلی از حاکمان مناطق خشک مخصوصا حاکمانی که درآمد نفتی داشتند، دچارش بودند. شبیه این را در لیبی دیدیم، زمانی در عربستان دیدیم. در ایران هم مشاهدهاش کردیم. باور نکردیم که میتوانیم ضعف ذاتی کشورمان را با پول خرج کردن و راهکارهای سازهای رفع کنیم و هیچ وقت آب را عامل محدودکننده توسعه ندیدیم. توسعه افسارگسیخته بوده و ما را در همه بخشها به اینجا رسانده. نکته دیگری هم هست که در روند جهانی داریم میبینیم. خشکسالی در برخی کشورها بیشتر شده، کشور ما هم مستثنی نیست، اما نمیتوانیم این وضعیت را گردن خشکسالیها بیندازیم. میتوانیم بگوییم خشکسالیها در سال ۴۰۴ دارد شرایط را تقویت میکند، اما نمیتوانیم بگوییم در سال ۴۰۴ خشکسالی کشور را به این روز انداخته. ما سالهاست خودمان را بردیم به سمت این شرایط و کشور را آسیبپذیر کردیم.
پس وضعیت کشور را اگر بخواهیم تشبیه بکنیم، بخش آب کشور سالهاست که در یک آتش دارد میسوزد و خشکسالیها مثل افزودن بنزین به این آتش فقط شعلهها را بلند و نمایانتر و سوزاندهتر میکند. ما آن آتش را میبینیم، حالا هر قدر هم خواستیم کتمان کنیم و باورش نکنیم باعث میشود که این آتش بیشتر شعلهور شود و به جاهایی هم سرایت کند که قبلا شاید در آن بخشها آن را ما نمیدیدیم. شهروند تهرانی در خیلی از سالها این معضل را با این شدت درک نمیکرد و نمیدید، همینطور مسوولی که در تهران نشسته بود و مدیریت میکرد.
در صحبتها دایم میبینیم که میگویند بیشترین سهم مصرف از آن کشاورزی است. اگر بخواهید نگاهی جامع به هر سه بخش مصرف شرب، بخش کشاورزی و محیط زیست داشته باشید نسخه شما برای برونرفت از این بحران چیست؟
ما دو تا موضوع داریم که باعث میشود مصرف آب در بخش کشاورزی زیاد باشد. این دو تا موضوع مهم است که همزمان باید بهشان پرداخته شود؛ یکی اینکه شما وقتی یک کشور خشک دارید و در آن کشاورزی دارید، کشاورزی در آن کشور به مقدار زیادی متکی خواهد بود به آبیاری و هر جا که کشاورزی متکی بر آبیاری داشته باشیم سهم بخش کشاورزی بالاست. فرضا وقتی به کالیفرنیا رجوع میکنیم، میبینیم که یک ایالتی مثل کالیفرنیا پیشرفته هم هست، ولی چون ایالت خشکی است، در واقع کشاورزی متکی به آبیاری دارد، هشتاد درصد آب را به بخش کشاورزی تخصیص میدهد. حالا در کشور ما این عدد بالای نود درصد است. یک نکته دیگر هم اینجا وجود دارد و آن، این است که یک رابطهای هم با توسعهیافتگی همزمان وجود دارد. یک بخش دیگر ماجرا این است که اقتصادهایی که عقبماندهترند، سهم بیشتری از آبشان را به کشاورزی اختصاص میدهند. در کشورهای توسعهیافته حدود هفتاد درصد آب سمت بخش کشاورزی میرود. در کشورهای خاورمیانه، منظور کشورهای بزرگ است در مورد حاشیه خلیجفارس و کشورهای کوچک صحبت نمیکنم. در کشورهای خاورمیانه بالای هشتاد، نود درصد آب در خیلی از جاها به بخش کشاورزی تخصیص داده میشود. حالا سوال این است که آیا ایران میتوانست این شرایط را بهتر کند یا نه، بتواند از آن عدد نود درصد فاصله بگیرد و اگر میتوانست چقدر میتوانست فاصله بگیرد. آیا ما امروز میتوانستیم روی مثلا پنجاه درصد یا نهایتا هفتاد تا هشتاد درصد بایستیم؟ فرض من این است که اگر ما بهتر برنامهریزی میکردیم، میتوانستیم این سهم را کمتر بکنیم، اما نه خیلی. ما نمیتوانستیم از آن عدد فاصله زیادی بگیریم، به خاطر اینکه همچنان در مسیر توسعه قرار داریم. اما باز حالا صحبت شما از اینکه راهحل چیست، برای این قضیه راهحل این است که کشور برود به سمت شکوفایی اقتصادی، اقتصاد متنوع و بتواند فشار بخش اقتصاد و تولید و اشتغال را روی بخش آب و سایر منابع طبیعی کم بکند. برای رسیدن به شکوفایی اقتصادی ما به توسعه صنعتی و توسعه بخش خدمات نیاز داریم. اینجاست که مساله ما پیچیده میشود، برای اینکه بسیاری از راهحلهای بخش آب ایران خارج از بخش آب است. البته به نظر من برنامهریزان این را لزوما به این وضوح درک نکردند و همیشه برای همین در همان بخش آب دست و پا زدند و تلاش کردند که با یک سد دیگر، یک طرح آبرسانی دیگر موضوع را حل کنند یا وزارت جهاد کشاورزی با یک طرح توسعه کشاورزی دنبال توسعه کشاورزی و اشتغالزایی از طریق بارگذاری بیشتر روی منابع آب بوده. وزارت نیرو باید طرح توسعه اجرا میکرده، طرح آبرسانی ایجاد میکرد، تامین آب میکرد، از بخش آب درآمدزایی میکرد. هر کسی در بخش خودش تلاش کرده بود و راهحلهایی که قانون اجازه میداد را انجام داده بود. تجمیع اینها با هم کشور را به اینجا رساند. رسانه، مردم، کارشناسان ما نرفتند سراغ سازمان برنامه وبودجهکه بابت این قضیه بگویند سازمان برنامه چرا به این قضیه فکر نکرد. نرفتند از مجلس و قانونگذار پرسش بکنند که چطور برنامههای توسعهای را نوشتیم که همه در واقع تناقض عجیبی با هم دارند و اصلا برای آن میزان منابعی که کشور ما دارد با یکدیگر منطبق نیستند. پس عملا میشود گفت سوءمدیریت ما را به اینجا رسانده، ولی سوءمدیریتی که از آن حرف میزنیم، گنگ است؛ سوءمدیریت چه کسی؟ مهم است که ما بفهمیم. برای یک بخشی از این قضیه شما میتوانید سازمانهای مختلف را محکوم بکنید؛ وزارت نیرو، وزارت جهاد کشاورزی، وزارت راه مسکن و شهرسازی، وزارت صمت. یک بخشی از آن برمیگردد به برنامهریزی و اتاق فکر. اتاق فکر ایران چه در آن قسمتی که برنامهریزی کرده و چه قسمتی که برای مقاومت در مقابل تحریم و تعامل با دنیا برنامهریزی کرده، این را درک نکرده و در یک توهمی به سر میبرد و در آن فضا متوجه نشده که آب یک عامل محدودکننده توسعه است و منابع طبیعی ما تا یک جایی میتوانند این فشار مضاعف را تحمل کنند. شما وقتی میروید در حالت اقتصاد مقاومتی، فشار روی منابع طبیعی از جمله آب بیشتر و بیشتر میشود. اینکه بتوانید اشتغالزایی کنید، اینکه بتوانید مقاومت کنید مهم است و خب مقاومت در نهایت تا یک جایی جواب میدهد. برنامهریزی برای مقاومت هم اصول دارد. اگر به آن موارد توجه نشود همین وضعیت را میبینیم.
با توجه به سهم مصرف شرب در کشور، توصیه شما برای مردم و مصرف آب شرب چیست؟
سهم آب شرب خیلی نمیتواند بیشتر شود، باید سهم آب را از کشاورزی هل بدهیم سمت صنعت و خدمات؛ جایی که ارزش افزوده بیشتر است، جایی که به ازای هر قطره آب شما بازگشت سرمایه بهتری دارید، میتوانید سرمایهگذاری کنید تا مثلا وضعیت کشاورزان را بهتر کنید. اگر به نوشتههای من برگردید، بیشتر از 10 سال پیش همین حرفها بوده که نیاز به توسعه صنعتی داریم، نیاز به اشتغالزایی در بخش خدمات و صنعت داریم. زمانی میتوانستیم، وضعیت تحریمها، وضعیت سیاسی جهان، وضعیت ایران در عرصه سیاسی جهان اینطور نبود. زمانی که میشد کاری کرد، کاری نشد. حالا سوال این است که ایران میتواند خودش را از این وضعیت نجات دهد یا نه.
توصیهها را نباید فقط سمت مردم برد، توصیه را باید برای همه بخشها داشت. بخشهای ما دچار بدمصرفی هستند، این در تمام بخشها صادق است. نمیشود گفت فقط مثلا بخش شرب را ما هدف بگیریم. ما در بخش صنعت بدمصرفی داریم، در بخش کشاورزی بدمصرفی داریم، در بخش شرب هم همینطور. به علاوه این در عرصه مدیریت هم دچار مشکلیم و این باعث میشود که کار سخت شود. برای اینکه شما اگه بروید به سمت کشاورز و به او چیزی بگویید، او ممکن است انگشت اتهام را به سمت کاربر دیگری ببرد. به صنعت بروید همین است، به مردم هم بگوییم، آنها به حق برنامهریز را مسوول میدانند. هر کسی هم به بخشی از ماجرا اشاره میکند که چرا شما جلوی نشت شبکه را نمیگیرید، چرا جلوی مصارف دیگر گرفته نمیشود، چرا آبیاری را بهبود نبخشیدید، چرا هنوز گوجه و خیار میکارید و این میشود وضعیتی که ما امروز داریم. توصیهای نمیشود کرد. توصیه هم اگر میخواهیم بکنیم در زمانی باید بکنیم که وضعیت آنقدر بغرنج نشده باشد. برای اینکه در وضعیت بغرنج آدمها از لحاظ روانی فشار بیشتری را تحمل میکنند، توصیههای شما را پس خواهند زد.
بیاعتمادی در آن شرایط بیداد میکند، به خصوص در شرایطی که ایران دارد. حاکمیت نمیتواند مردم را همراه کند. بنابراین توصیهها هم توصیههایی است که سطحی به نظر میرسد؛ اینکه مثلا موقعی که مسواک میزنید شیر آب را ببندید، استحمام را کوتاهتر بکنید یا کولر روشن نکنید، خب اینها خیلی کلیشهای هستند و حتما واکنش منفی میگیرند. بنابراین توصیه من این است که هر کس هر آنچه میتواند انجام بدهد به خاطر اینکه در نهایت همه با هم بازنده هستند. اما مسوولیت این وضعیت به هیچوجه گردن مردم نیست، حتی اگر ما صحبت از بدمصرفی بخش شرب کنیم. آن هم عاملش در واقع مدیریت است، یعنی مدیریت است که خودش عامل بدمصرفی میشود و از اهرمهایی که دارد به موقع استفاده نمیکند که رفتار را تغییر دهد و بتواند ما را از آن شرایط خارج کند.
اگر میتوانستید مسوولیتی در یکی از این چند بخش مربوط به آب در کشور داشته باشید، فکر میکنید کدام قسمت اولویت داشت و چه میکردید؟
من که پشت دستم را داغ کردم و رویای مسوولیت در ایران را ندارم. یک زمانی آمدم برای کمک، ولی خب پذیرفته نشد. همین حرفهایی که امروز و حالا نقل محافل است را میزدم. اما به مذاق خیلیها خوش نیامد. من این را بگویم که حتی در همان دولت هم برای گفتن برخی حرفها مواخذه شدم، فقط این نبوده که نهاد امنیتی فشار بیاورد. برخی اعتقاد داشتند که مثلا نباید از عبارت ورشکستگی آبی استفاده کنم، منفی بافی است ، در حالی که منفی بودن آن برای این بود که ما را به خودمان بیاورد. برای اینکه به همه کاربران بگوید که ما از این وضعیت باید فاصله بگیریم.
اما من احساس میکنم جایی که شاید میتوانستم کمک کنم در تفکر بالادستی بود. تخصص من تخصص تحلیل سامانههای پیچیده شامل آب، متشکل از طبیعت و انسان است یا آب و طبیعت. با نگاه سیستمی تلاش کردم مسائل را تحلیل کنم و به یک بخش تقلیل ندهم و از تقلیلگرایی فاصله بگیرم. معتقدم آن روش هنوز هم میتواند به ایران خیلی کمک کند. هنوز هم توصیه میکنم هر کسی که میخواهد به ایران کمک بکند باید سعی کند بفهمد که چاره بخش آب را باید خارج از بخش آب جست. پیشنهاد و توصیه میکنم رسانهها بروند سراغ اینکه سازمان برنامه و سازمانهای قانونگذار مثل مجلس در همه این سالها چه نقشی داشتهاند؟ به نظر من آدرس اشتباه دادن است اینکه بخواهیم همه انگشت اتهام را به سمت بخش آب، کشاورزی یا محیطزیست ببریم.
شما در سخنانتان گفتید مساله آب در کشور تبدیل به یک بیماری صعبالعلاج شده و برای درمانش باید درد کشید. این مساله را شرح دهید.
بله، من اعتقاد دارم. اگر به کشورمان توجه کنیم داریم نشانههای یک مرض صعبالعلاج یا یک عفونت شدید یا یک سرطان را در بخشهای مختلف میبینیم. ما فقط این نشانهها را به صورت دورهای در بخشهای مختلف میبینیم. یعنی یک روز نمیتوانیم نفس بکشیم، دغدغهمان آلودگی هوای تهران است، یک روز گرد و غبار، یک روز وضعیت آب، یک روز وضعیت یک نهاد آموزشی، یک روز وضعیت قیمت دلار و اقتصاد است، یک روز بورس، یک روز صنعت و ما اگر نگاه بکنیم علایم بحران در همه بخشها دارند بروز پیدا میکنند. خیلی از اینها ریشههای مشترک دارند. اشتباه ما این است که روزی که هوا آلوده است، مساله را به یک مساله محیطزیستی تقلیل میدهیم، مثلا به سازمان محیطزیست بد و بیراه میگوییم که کاری نکرده، یک روز دیگر یک مشکل آبی رخ میدهد، یک روز دیگر مشکل در بخش صنعت رخ میدهد. اینها را ما به آن بخشها تقلیل میدهیم و به جای اینکه ریشهها را دریابیم، روی نشانهها تمرکز میکنیم، هیجانمان در مورد آن نشانههاست. رسانه و بقیه فعالان به این موضوعها و در واقع به اشاعه روایتهای ناقصی دامن میزنند که درست است، اما بیانگر کل ماجرا نیستند. مثل آن تشبیهی بود که گفتم بیماری که دچار عفونت یا سرطان است و سرطان بدنش را گرفته یا متاستاز کرده را نمیتوانید با یک عمل زیبایی، با یک چسب زخم، با یک مسکن درمان کنیم. ممکن است شما به این بیمار مورفین بزنید چند ساعت حالش خوب شود، اما در درازمدت وضعیتش دایم دارد بدتر و بدتر میشود. دقیقا این اتفاقی است که دارد برای ما میافتد که ایران وضعیتش بدتر و بدتر میشود و راههای برونرفت را برای خودش دارد محدود و محدودتر میکند. اگر پنج سال پیش، 10 سال پیش راههای متعددی برای خارج شدن از این وضعیت وجود داشت، امروز ندارد. مثل بدنی که دایم دارد فرسودهتر و فرسودهتر میشود و ارگانهای مختلفش را از بین میبرد. من یک نوشته داشتم در همان سالهایی که کار میکردم، ایران را به یک مرد چاق پولداری که فکر میکند با خرج کردن پول میتواند وضعیتش را بهتر کند، تشبیه کرده بودم. او به رژیم غذاییاش نمیرسد، رعایت نمیکند، سیگار میکشد، ورزش نمیکند، چاقتر و چاقتر میشود و در پنجاه سالگی قفسه سینه درد میگیرد. آن موقع او میخواهد با پول خرج کردن وضعیت را بهتر کند. پیش پزشکی که میرود به او میگوید باید رژیم بگیری، ورزش کنی، باید شرایط را بهتر کنیم و او این کار را نمیکند. خب اگر در چهل سالگی تصمیم گرفته بوده درمان را شروع کند و دست به اصلاح وضعیتش میزد، از پنجاه سالگی، شصت سالگی و هفتاد سالگی بهتر بود. هر چه دیرتر اقدام کند، وضعیتش بدتر و بدتر میشود. اگر ما تصمیم بگیرید حتی خودمان را بسپریم به شیمیدرمانی، نیاز داریم که درد بکشیم، درد سیاسی دارد، تصمیمهای سخت باید بگیریم. اگر بیاییم بگوییم که ما الان میخواهیم کار بنیادین برای بخش آب اجرا کنیم، پس باید به مدل توسعهایمان فکر کنیم، مدل توسعهمان را عوض کنیم. ما باید اعتراف به شکست کنیم. باید اعتراف کنیم که روش قبلی جواب نمیدهد. در کنار این دردهایی که باید بکشیم، شیمی درمانی پول هم میخواهد و شما باید سرمایهگذاری کنید، برای این قضیه خرج کنید. نمیشود به راحتی فقط با دعا یا همین راهحلهای سطحی جلو برویم. این موضوع را هر چه جلوتر برویم، هم درد بیشتر خواهد داشت، هم نیاز به سرمایه بیشتر و وضعیت بدتر و بدتر خواهد شد. به خاطر اینکه طبیعت ما برگشتپذیریاش کمتر و راهحلها برای ما محدودتر میشود.
ارسال دیدگاه