- 2025-08-03
- 2 بازدید
- 0 دیدگاه
- سلامت
روایتی از یک فعال محیط زیستی که در آتش سوزی عجیب آبیدر سوخت
به گزارش سلامت نیوز به نقل از شرق، صبح روز پنجشنبه، دوم مردادماه از کوه «آبیدر» سنندج ستون دودی بلند شد. دود آنقدر زیاد بود که از تمام شهر میشد آن را دید. از میان تمام مردم شهر که نگران بودند، مردی با لباس کوهنوردی، اندک ابزارهایی در دست گرفت و به سمت کوه رفت. دوستانش هم به کمک رفتند. حمید مرادی به همراه دو نفر دیگر به نام خبات امینی و چیاکو یوسفینژاد، در آتشسوزی وسیع آن منطقه جان باختند. خانواده حمید میگویند که او آنقدر برای خاموشکردن آتش عجله داشت که حتی زیرپیراهنیاش را تنش نکرد. او میخواست زودتر به کمک برود. آبیدر کوهی است بلند در نزدیکی سنندج، با بافت گیاهی زیبا و دامنهای وسیع که همیشه پذیرای مسافران، ساکنان و گردشگران است. آتشسوزی روز پنجشنبه، نهفقط منجر به از دست رفتن ۲۰ هکتار از این منطقه شد، بلکه دوستدارانش را هم زخمی کرد و جانشان را گرفت. از میان سه جانباخته این حادثه، تنها خانواده و دوستان حمید مرادی، توانایی صحبتکردن داشتند. یکی از آنها پدرش است.
به همه گفتم دیگر تمام شد!
«محمدامین مرادی»، پدر حمید مرادی است. پدری سنوسالدار که بدون حمید، روزهای سختی را میگذراند. او درباره روز حادثه میگوید: «حمید گفت ناهار نمیخورم و از خانه بیرون رفت. گفت میرم کوه، میرم یک دور میزنم و برمیگردم». ولی هیچ وقت برنگشت. پدر با فارسی دستوپا شکسته ادامه میدهد: «رفته بود آتش را خاموش کند، خودش آتش گرفت». پس از حادثه مسئولان و مردم شهر به خانه محمدامین مرادی رفتند. پدر بهسختی حرف میزند، از غصه و رنجی که دارد: «به همه آنهایی که آمدند، گفتم تمام شد».
هنوز یک ماهی از عقد حمید نگذشته که این اتفاق افتاد. پدر میگوید: «حمید به محیط زیست علاقه داشت، به وطن. اما آخر اینطور شد. حمید نامزد داشت، نامزدش هم ایلامی است. نامزدش از همه ما بیشتر ناراحت است. من فقط حمید را داشتم و بعد از او دیگر هیچ ندارم. خانه و زندگیام حمید بود». پدر یک درخواست بیشتر نداشت: «من این پسرم را با بدبختی بزرگ کردم، ولی درخواستم از تمام مسئولان این است، تا جایی که میتوانند به این جوانها کمک کنند. خواستهام این است که تمام ملت با تمام وجودشان حواسشان به ژیانگه (زیستگاه) باشد، اگر ژیانگه نباشد، نه نان است و نه آب و برق. آدم از ژیانگه طلا، سیمان و آهن درمیآورد. درخواستم این است مراقب این خاک و زمین باشند».
پدرم بدون حمید، هیچ چیزی ندارد
«آراسته مرادی»، خواهر کوچکتر «حمید مرادی» است. «حمید» برای آراسته تنها یک برادر نبود، یک دوست بود، یک همسفر و هممسیر برای کوهنوردی. خواهر درباره روزی که «حمید» برای خاموشکردن آتش رفت، میگوید: «ساعت 12 ظهر بود که حمید و پدرم میخواستند ناهار بخورند ولی پیش از ناهار حمید گفت من میخواهم بروم بیرون با دوستانم کاری را انجام بدهم و سریع برمیگردم. حمید از سر سفره بلند شد و با دستگاه دمنده و موتور، همراه با دوستانش از خانه بیرون رفت. ساعت سهونیم ظهر سر کار بودم که یکی از اعضای انجمن به من زنگ زد و گفت حمید دچار مشکل شده، من فکر کردم مشکلی جزئی مثل دفعات قبل است. حمید قبلا هم به مناطق آتشسوزی در مکانهایی مثل بانه، جوانرود و کامیاران رفته بود، اما اینبار فرق داشت. نمیدانم چه مشکلی پیش آمده بود، میگویند جهت باد تغییر کرد و دود زیاد گمراهشان کرد. نمیدانم چه مسئلهای پیش آمد که این اتفاق افتاد». حمید مرادی در روز حادثه هیچ لباس و ابزار مناسبی نداشت، اما با دیدن حجم دود و تعلل نیروهای اطفای حریق با همان ابزار محدود به محل حادثه رفت. آراسته میگوید: «برادرم و دوستانش هنگام رفتن به محل آتشسوزی، هیچ امکاناتی نداشتند، تنها یک دمنده داشتند که خود اعضای انجمن با پول خودشان خریده بودند.
برادر من یک تیشرت تنش بود و یک شلوار ورزشی؛ همان لباسهایی که با آن به کوه میرفت. کارش این نبود و از سر ناچاری و نبود نیروهای دیگر برای خاموشکردن آتش آبیدر مجبور شد خودش و دوستانش وارد عمل شوند». خواهر میگوید که به مسئولانی که به خانهشان آمدند، گفتند که حمید و دوستانش لباس مناسب نداشتند. چرا؟ آنها پاسخ دادند که این لباسها گران است: «ما به آنها گفتیم که چرا آتشنشانی که لباس مناسب دارد، وارد عمل نشد؟ چرا آنجا نبودند؟ آتشنشانها آموزشدیدهاند و کارشان همین است. چرا باید بچههای ما به جای آتشنشانی وظیفه این کار را برعهده بگیرند»؟ حفاظت از محیط زیست برای برادر از دست رفته آراسته مرادی موضوعی حیاتی بود؛ مسئلهای دائمی و روزمره: «برادرم دوستدار محیط زیست بود و روی مسائل محیطزیستی حساسیت بسیاری داشت، حتی به خواهرزادهام که ششساله است، یاد داده که در مسائل محیطزیستی مثل برخورد با حیوانات و مراقبت از طبیعت چگونه رفتار کند. برادرم همینطور مدیرعامل انجمن شنهنوژین کردستان بود و کلاسهای آموزشی درباره مسائل محیطزیستی در مدارس و مساجد برگزار میکرد». نبود حمید فقدان بزرگی برای خانواده مرادی است.
او تنها پسر خانواده بود: «نبود برادرم خیلی برای ما آسیب بزرگی است. پدرم همین یک پسر را داشت. او حتی تحت پوشش بیمه هم نیست. حالش خیلی بد است. شب قبل با چند قرص هم نتوانست بخوابد. نبود برادرم برایمان خیلی سخت است. مادرمان فوت کرده و تنها حامی ما حمید، برادر بزرگم بود. پدرم بدون حمید هیچ چیزی ندارد». نبود حمید برای خواهرزاده ششساله او و تازهنامزدش نیز رنج بزرگی است: «خواهرزاده من آشفته شده. هر روز میپرسد حمید کجاست؟ مگه شما نمیگید بیمارستان است، پس کی برمیگردد؟ حال نامزدش که کرمانشاه است بسیار بد است، چند روز است غذا نخورده و مجبور شدند بستریاش کنند، ما داغ بزرگی داریم». خواهر حمید مرادی تأکید میکند که خواسته خانواده آنها مشخصشدن علت وقوع حادثه است: «باید مسئولان اطفای حریق در محل حضور میداشتند، وظیفه برادرم و فعالان محیط زیست نبود که آتش را خاموش کنند. آبیدر برای ما خیلی مهم است، یکی از سمبلهای شهر ماست. باید کاری کنند که دیگر چنین اتفاقهایی نیفتد، نهادهای مربوطه مانند آتشنشانی و سازمان محیط زیست کارشان را درست انجام دهند. ما میخواهیم خون حمید پایمال نشود و بانی این آتشسوزی مشخص شود».
آتش بدون کمک مردم خاموش نمیشود
«دانیال محمودی»، از فعالان محیط زیست کردستان و از اعضای هیئتمدیره انجمن مردمنهاد شنهنوژین کردستان که حمید مرادی مدیرعامل آن بود، درباره حضور دائمی فعالان محیطزیستی در آتشسوزیها، گفت: «آتشسوزی در آبیدر معمولا به صورت هفتگی رخ میدهد، اما حجم این آتشسوزی بسیار بزرگتر بود. دوستان فعال محیط زیست ما همیشه در آتشسوزیهای درون و بیرون آبیدر میرفتند و دوست ما حمید مرادی نیز همیشه در محل بود.
مثلا سال گذشته وقتی در ثلاث باباجانی آتشسوزی بزرگی رخ داد، به آنجا نیز رفت. دیواندره، سروآباد، مریوان و هر منطقهای که در اطراف آبیدر بود نیز اگر آتشسوزی رخ میداد، حمید آنجا بود. با همان ابزارهای محدود خود مثل دمنده و آتشکوب وارد عمل میشد. در آتشسوزی اخیر به علت شرایط منطقه، توپوگرافی و جهت وزش باد، این افراد غافلگیر شده و در شعلههای آتش محاصره شدند». او میگوید که حمید قبل از این اتفاق، سه مورد شکایت در سامانه قوه قضائیه ثبت کرده بود؛ یکی درباره تصرف محدوده یکهکتاری از طرف شهرداری که به قصد تغییر کاربری انجام شده بود، یکی درباره سد ژاوه در سنندج که میخواهند با فاضلاب آبگیری کنند و یکی درباره قطع درختان بلوط در منطقهای از کامیاران.
محمودی که خود از ساکنان سنندج است، درباره چگونگی مطلعشدن حمید مرادی و دوستانش از آتشی که به پا شده، بیان کرد: «در شرایط آتشسوزی، نیروهای مردمی اگر خودشان خبردار نشوند، از طریق منابع طبیعی به آنها اعلام میشود که حریقی رخ داده، اما درباره آتشسوزی اخیر حجم دود بسیار زیادی که از کل شهر قابل مشاهده بود، میتواند علت اعزام این افراد به منطقه باشد». او ادامه میدهد: «تعداد نیروهای آتشنشانی کم است و تجهیزات مناسبی ندارند. آنها بدون کمک نیروهای مردمی در اطفای حریق موفق نمیشوند آتش را خاموش کنند».
او در ادامه تأکید میکند که گفته میشود آتشسوزی عمدی بوده است: «ما درباره علت آتشسوزی مطمئن نیستیم اما باور داریم که عمدی بوده است؛ زیرا آن منطقه یک دامنه شمالی است و ارگانیسمهای خاک نمیتوانند به دمای ایجاد آتشسوزی برسند». محمودی به آتشسوزی عمدیای که هفته پیش از دوم مرداد در همان منطقه اتفاق افتاده بود و مسئولان مربوطه تلاشی برای پیداکردن متخلفان نکردند هم اشاره میکند و میگوید: «آبیدر محوطه تقریبا محصوری است، ورودیهای آبیدر جایی که بتوان با ماشین سواری تردد کرد، عوارضی دارد. هفته پیش از حادثهای که در آن دوستان ما از دست رفتند، اطراف یک پایگاه یگان حفاظت منابع طبیعی در آبیدر که دارای دوربینهای متعددی است، آتش گرفت. هیچکس نتوانست متخلفان را شناسایی کند یا شاید هم نخواستند این کار را انجام بدهند».
حمید مرادی و دیگر فعالان محیطزیستی که به آن منطقه برای مقابله با آتشسوزی رفته بودند، امکانات لازم را نداشتند؛ امکاناتی که مسئولان از گذشته قولهایی برای تأمین آن به فعالان محیطزیستی داده بودند: «به ما در گذشته قول دادند با متخلفانی که دست به آتشزدن طبیعت میزنند برخورد شود، به ما قول دادند در زمان مسئولیت استاندار فقید کردستان آقای زارعیروستا، کابینهایی در آبیدر بگذارند و آنجا را با تجهیزات مناسبی مجهز کنند، اما هیچکدام از کابینها با تجهیزات مناسب تجهیز نشدند. اساسا هم هیچ تجهیزاتی در آن مناطق نیست.
به ما قول دادند دستگاههای اطلاعاتی و امنیتی برای شناسایی و برخورد با متخلفان وارد عمل میشوند که این هم اجرا نشد. به ما قول دادند برجک دیدبانی در آبیدر برای تشخیص سریعتر حریق گذاشته شود که آنهم انجام نشد. به ما قول دادند حمایتهای بیمهای انجام میشود که آنهم نشد. ما هیچ اقدام حمایتی از مسئولان ندیدهایم. حتی مرحوم «مرادی» مدام پیگیر این بود که یک دمنده برای انجمن بگیرد. ما دو بار بهمن سال گذشته به مدیرکل منابع طبیعی نامه زدیم که به ما دمنده بدهید، اما ندادند. امسال مدیرکل مدیریت بحران استانداری به مدیرکل منابع طبیعی برای دادن دمنده نامه زد، اما حتی به نامه او هم توجهی نشد». او ادامه میدهد: «علت این کمکنکردنها این است که جایگاه سازمانهای مردمنهاد را به رسمیت نمیشناسند. همچنین به علت جنبههای تبلیغاتی نمیخواهند خودشان را به خطر بیندازند».
خاک، زبان و حمید مرادی
«زانکو حسینی» پسردایی حمید مرادی است. او مانند «حمید مرادی» وکیل است و فراتر از نسبت خانوادگی با او رابطهای صمیمی دارد. حسینی درباره دوم مردادماه، روزی که حمید برای اطفای حریق به کوه آبیدر رفت، میگوید: «حمید همیشه هرگاه از آتشسوزی خبردار میشد، در فضای مجازی استوری میگذاشت؛ چه آتشسوزیهای مریوان، چه کامیاران، چه پاوه و این دفعه سنندج. صبح به من پیامی صوتی و پستی در اینستاگرام فرستاد که ارتباطی اصلا به مسئله محیطزیستی هم نداشت. حدود ساعت 12 من در اینستاگرام بودم که دیدم عکسی از دود و آتش گرفته است. حوالی همان ساعت، خودش پای آبیدر بود و استوری گذاشت و گفت آبیدر آتش گرفته. فراخوانی برای کمک نداده بود». او که در آن زمان سر کار بوده، ادامه میدهد: «حدود ساعت سه ظهر خواهر حمید به من زنگ زد که حمید دچار سوختگی شده. ما فکر نمیکردیم در این حد باشد. به بیمارستان رفتیم. خانواده حمید آنجا بودند و به ما گفتند او در آیسییو است. همان موقع نگران شدیم. کمکم شایعه شد که حمید دچار سوختگی شدیدی شده و احتمال شهیدشدنش هست. تا صبح آمادهمان کردند و صبح به ما خبر دادند که حمید شهید شده است». او به زندگی شخصی حمید اشاره میکند: «تقریبا یکی، دو هفته پیش از حادثه ما به همراه حمید به کرمانشاه رفتیم. مراسم عقدش بود. وقتی این اتفاق افتاد، مدتزمان خیلی کمی از ازدواجش گذشته بود. قرار بود کمکم مقدمات را فراهم کنیم تا حمید کلا به کرمانشاه برود و کار وکالتش را آنجا ادامه بدهد، چون به همسرش انتقالی نمیدادند. همسرش هم با این ماجرای آتش خاموشکردن حمید مخالف بود، اما حمید عاشق کارش بود». او به حساسیت حمید به مسئله محیط زیست اشاره میکند: «او مدتی پیش بهعنوان وکیل شکایتی علیه سازمان محیط زیست ارائه کرد درباره آبگیری سد ژاوه که بهشدت میتواند به مسئله آب این منطقه لطمه بزند. همیشه درباره زاگرس، حیوانات محیط زیست آبیدر و… حساس بود».
حسینی از بیمسئولیتی منابع طبیعی و دیگر نهادهای مسئول در این حوزه انتقاد میکند: «یک هفته قبل از اینکه آقای مرادی و دوستان شهید شوند، در یکی از روستاهای اطراف شهر به اسم تودارملا آتشسوزی دیگری اتفاق افتاده که یکی از افرادی که برای خاموشکردن آتش رفته بود آقای خبات امینی بود، در آن آتشسوزی، مردم روستا با منابع طبیعی تماس گرفتند اما آنها اقدامی نکردند. به همین دلیل بود که از فعالان محیط زیست درخواست کمک شد. متأسفانه هیچ اقدام مناسبی صورت نمیگیرد. مردم به دلیل تعصبی که دارند، در محل آتش حضور پیدا میکنند، در صورتی که باید اقدامات حمایتی بیشتری صورت گیرد». به گفته او، از نهادهای مدنی هیچ حمایتی نمیشود: «باید به نهادهای مدنی بیشتر توجه شود. من با حمید مرادی چند دفعه به استانداری مراجعه کردیم تا مجوز انجمن شنه نوژین را تمدید کنیم. با اینکه این انجمن فعالیت حاشیهای نداشته و صرفا در این شهر فعالیت محیطزیستی داشته است، اما متأسفانه مسئولان مجوز انجمن را تمدید نمیکردند.
با آقای مرادی دو ساعت جلوی استانداری مینشستیم که در آخر هم جوابمان را نمیدادند». زانکو حسینی میگوید منابع ملی این شهر جلوی چشمشان میسوزد: «شهروندان عادی حسرت میخورند، چه برسد به فعالان محیطزیستی که انگار تکهای از وجودشان در حال ازبینرفتن است. خواسته خانواده دقیقا مشخصشدن مقصر اصلی این آتشسوزی است، یعنی خون این بچهها هدر نرود، حتما باید پیگیری درستی از نظر حقوقی و قضائی شود که در آن مقصر واقعا مشخص شود و یک گزارش مفصل در این رابطه ارائه شود که مقصران حادثه مشخص شوند، پاسخ داده شود که چرا هرساله باید این اتفاق تکرار شود». او ادامه میدهد: «پدر حمید مرادی شغلی ندارد که بتواند امورات زندگی را بگذراند. خانواده او این اواخر یک خانه گرفتند که اجاره خانه را خانواده به دو بخش تقسیم کرده بود، نصف اجاره را حمید میداد و نصف دیگر بین خواهران تقسیم شده بود. حمید کمکحال پدرش بود. اداره منابع طبیعی وعده داده که دیه حمید را به خانواده پرداخت کند، هرچند خانواده واقعا برایش سخت است که این پول را دریافت کند».
ارسال دیدگاه