- 2025-05-12
- 2 بازدید
- 0 دیدگاه
- سلامت
دهه شصتیها یا دهههای جدید کدام خوشبختتر هستند؟

به گزارش سلامت نیوز به نقل از ایران، وقتی از گذشته صحبت میشود، بزرگترها میگویند جوانان امروزی با نسل قبلی خیلی فرق دارند؛ حرف ما را متوجه نمیشوند، اشتباهاتشان را قبول نمیکنند و اعتمادبهنفس بالایی دارند.
حرمت، واژهای است که بزرگترها مدام بر زبان میآورند و معتقدند بزرگی و کوچکی کنار رفته است. از آغاز تاریخ، تغییر و تحول نسلها یکی از مهمترین عوامل شکلدهنده فرهنگ و جامعه بوده است، اما این روزها، تحولات به سرعت و به شکلهای جدید به وجود آمدهاند و اینطور به نظر میرسد که نسل جدید ایران از نسلهای گذشته جداست.
به هر حال به مدد رسانههای اجتماعی، اینترنت و فناوریهای پیشرفته، این نسل به راحتی و به سرعت با دنیای بیرون از مرزهای ملی آشنا شدهاند و ارتباطات آنها به شکلی نامتعارف در مقایسه با نسلهای گذشته شکل گرفته است. نسل جدید ایران بر خلاف نسلهای قدیم، دیدگاهها و ارزشهای متفاوتی دارند.
اردشیر گراوند، جامعهشناس و پژوهشگر اجتماعی در مقایسه بین نسلهای گذشته و جدید با اشاره به تعریف نسل میگوید:«به نظر من اگر نسل را معادل یک دوره زمانی 30 ساله در نظر بگیریم و مردم ایران را به دو نسل قبل از انقلاب و بعد از انقلاب تقسیم کنیم به یک مدل تحلیل و اگر نسل بعد از دهه ۸۰ را بخواهیم مورد تحلیل قرار دهیم، با مدل دیگری از تحلیل مواجه خواهیم بود، چون در دهه 80 بعد از جنگ و دوران بازسازی، سبک دیگری از فرهنگ ایرانی خودش را نشان داد.» نسلها به طور طبیعی با هم فاصله ارزشی دارند. وقتی این فاصله وجود داشته باشد، اختلافات هنجاری و ارزشی نیز به وجود میآید که اگر نبود، اصلاً بشر پیشرفت نمیکرد.
اگر در گذشته، فاصله دو نسل 30 سال در نظر گرفته میشد به این دلیل بود که سرعت تغییرات ارزشی به علت نبود رسانه و ارتباطات، خیلی کم بود. گراوند با بیان تحولات بعد از جنگ در کشورمان میگوید:«در نسل قبل از انقلاب نرخ باسوادی بسیار پایین، کیفیت ارتباطات ضعیف، آمار تحصیلکردهها پایین و نرخ روستانشینی و باروری بالا بود، اما همه این موارد نشاندهنده آغاز تحول بود؛ تحولی که به سمت توسعه بهداشت عمومی، ارتباطات، آموزش و آموزشعالی و… میرفت و تا دهه 60 و حتی تا سالهای دهه 70 بهرغم اینکه کشور درگیر جنگ هم بود به منصه ظهور رسید و همه این موارد در نسل بعد از انقلاب خودش را نشان داد به طوری که این نسل با ثباتتر، تحصیلکردهتر و با ارتباطات گستردهتری شد.»
ورود گوشیهای هوشمند و توسعه ارتباطات، روابط اجتماعی را دستخوش تحولات زیادی کرد. به اعتقاد گراوند، تا قبل از توسعه ارتباطات تقریباً ثبات حاکم بود اما با انفجار اطلاعات در دنیا شرایط تغییر کرد. وی در اینباره میگوید:«به دنبال انفجار اطلاعات در دنیا، توسعه اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی اتفاق افتاد، همچنین توسعه باسوادی و تحصیلکرده شدن افراد بهخصوص زنان و دختران که مادران آینده بودند، بیشتر شد. تا قبل از دهه 60 نرخ باسوادی زنان کمتر از 7 درصد بود، سطح بهداشت و درمان پایین اما تعداد اعضای خانوار بالا بود و زنان اگر در معرض خشونت خانوادگی هم قرار میگرفتند تحمل میکردند اما وقتی سطح سواد در جامعه بویژه در میان زنان جامعه بالا رفت، آنها به حقوق انسانیشان بیشتر آشنا شدند و دسترسیشان به ارتباطات هم بیشتر شد. کمکم روزنامهها و تلویزیونهای رنگی آمدند، ارتباطات ماهوارهای شروع شد و در دهه 80 شاهد ورود گوشیهای هوشمند به بازار بودیم، سطح سواد در جامعه به حدود 90 درصد رسید و گسترش نرخ باسوادی بهخصوص در میان زنان به یکی از ارکان سعادت نسل جدید هم تبدیل شد. یعنی اگر ما دهه 60 به بعد را نسل جدید تعریف کنیم، از این دهه به بعد شاهد افزایش نرخ باسوادها و تحصیلکردهها، افزایش دسترسی به ارتباطات و اطلاعات و در عین حال آگاه شدن به پارهای از حقوق اساسی و انسانی در جامعه هستیم.»
دهه شصتیها پل گذر به دوران جدید
به اعتقاد این پژوهشگر اجتماعی، دهه شصتیها خصوصاً زنان این دهه، پل گذر از یک دوران پیشاتوسعه و پساتوسعه در جامعه بودهاند. اما دلیل این همه تأکید بر زنان چیست؟ گراوند میگوید:«بنمایه نظام اجتماعی هر کشوری را اول زنان و مادران و بعد معلمان شکل میدهند و اگر این دو قشر خوشبخت باشند، حتماً جامعه سعادتمند میشود. بعد از جنگ با تحریمها مواجه شدیم، هر چند دانشگاهها ساخته شد، اما ازدواج به تأخیر افتاد. از سال 60 تا به امروز حدود 10 سال میانگین سن ازدواج دختران ایرانی بالاتر رفته و باروری در جامعه کاهش پیدا کرده است. با توجه به ارتباطاتی که در دنیا ایجاد شد، نسل قدیم نتوانست قبول کند که نسل جدید ویژگیهای نویی پیدا کرده است.
ما نسل جدید را مجبور کردیم تا مانند ما باشد و این نسل از یک سو محصول یک فشار به عقب و یک جریان رو به جلو است؛ آنها میخواهند همانند یک سیل به جلو بروند و انگار آنان را به دیواری بستهاند. دانش و آگاهی نسبت به حق و حقوق در نسل جدید افزایش یافته، ولی این آگاهی هنوز در خانوادهها و جامعه شکل نگرفته است. ما نسل قبل از انقلاب نتوانستیم از توان، دانش، توانمندی و درایت اجتماعی نسل دهه 60 برای توسعه این کشور استفاده کنیم. آنها نسلی بودند که وقتی به مدرسه رسیدند، مدرسهها سه شیفته شد، به سن ازدواج که رسیدند، بحران ازدواج به وجود آمد و بسیاری از آنها نتوانستند ازدواج کنند. پنجره امید این کشور رو به این نسل باز میشد که هیچگاه این پنجره به طور مطلوب باز نشد. اما نسل جدید ایران نسبت به نسل گذشته از امتیازاتی برخوردار است؛ امتیازاتی مانند اینکه درس بخوانند و از فضای مجازی بهره ببرند که البته همینها را هم با سختی به دست آوردهاند.
زنان نسل جدید باسوادترند اما نرخ بیکاری در بین زنان تحصیلکرده ایران نزدیک به 60 درصد است، یعنی همه آنها نمیتوانند وارد بازار کار شوند، دختران نمیتوانند ازدواج کنند یا ازدواج میکنند، اما نمیتوانند بچهدار شوند یا اگر یک بچه بیاورند، به دلیل نگرانی از آینده فرزندشان نمیتوانند دومی را به دنیا بیاورند. بنابراین با نسلی مواجهیم که به نظر من بسیار باسواد، توانمند، فرهیخته و پر از ارتباطات و اطلاعات است اما بیشتر مشکلات فرهنگی دست و پای آنها را بسته است. 800 هزار زن مطلقه در کشور هیچگاه به ازدواج مجدد نمیرسند، یعنی 25 درصد از کل زنان طلاق گرفته دوباره به ازدواج مجدد برمیگردند و 75 درصد هیچ وقت ازدواج نمیکنند چرا که هنوز در جامعه فرهنگ زن مطلقه و قباحت طلاق گرفتن برای زنان به چشم میخورد.»
دهه نودیها خوشبختترند
دهه نودیها میخواهند خود را با استدلال و منطق ثابت کنند. آنها دچار تضادهای خاص خودشان هستند و شبیه هیچ نسلی نیستند. میگویند خودمان هستیم و شکل هیچ چیز دیگری نیستیم.
این جامعهشناس در مورد این نسل میگوید:«دهه هشتادیها و نودیها خوشبختترند چون فرزندان والدین دهه شصتی هستند. جسورند اما به دلیل انباشت نیازها به ستوه آمدهاند. نسل قدیم امید داشت ازدواج کند، خانه و ماشین بخرد و بچهدار شود ولی آنها امید ندارند که بتوانند ازدواج کنند یا حتی اگر ازدواج کنند نمیتوانند بچهدار شوند. همین باعث شده با کاهش نرخ فرزندآوری در جامعه مواجه شویم. البته امیدوارم بتوانیم بخشی از مشکلات موجود را خودمان حل کنیم.»
تفاوت بین نسلها طبیعی است.
فاطمه علایی، روانشناس درباره تفاوتهای ارزشی نسل قدیم و نسل جدید با بیان اینکه تفاوت بین نسلها اصلاً واژه عجیب و غریبی نیست، میگوید:«به دلیل فرآیند جامعهپذیری، تفاوت نسبی در دو نسل قدیم و جدید طبیعی به نظر میرسد، اما چیزی که امر طبیعی را به معضل اجتماعی تبدل میکند، تبلور تفاوت ارزشهاست که باعث میشود تفاوت ارزشی بالقوه به تعارض ارزشی بالقوه تبدیل شود و به ناسازگاری بیننسلی دامن بزند و همین منجر به بروز اختلافات دامنهدار چه در سطح خانواده (والد-فرزند) و چه در سطح جامعه (نوجوان-حاکم) میان دو نسل میشود. اگر تفاوت سنی بین والدین و فرزندان زیاد باشد، قطعاً نمیتوانند به خوبی یکدیگر را درک کنند، زیرا شکافها سبب میشود دو طرف با چالشهای زیادی روبهرو شوند، مشکلات آنها عمیقتر میشود و نمیتوانند به راحتی آن را برطرف کنند.»
این روانشناس با بیان اینکه والدین نباید عقاید خود را به فرزندشان تحمیل کنند و فقط نقش راهنما را داشته باشند، میگوید:«متأسفانه سخت شدن شرایط اقتصادی زمینهساز بالا رفتن سن ازدواج شده و این موضوع باعث میشود فرزندآوری هم در سنین بالا انجام و تفاوت سنی و شکاف نسلی بین والدین و فرزندان زیاد شود. تفاوت در ارزشها و هنجارهای بین دو نسل به خوبی خود را در اعمال و رفتارهای آنها نشان میدهد. آنها در این شرایط به سختی میتوانند به تفاهم نسبی برسند چون طرز فکرشان با هم کاملاً متفاوت است.» اما به هر حال تفاوت نسلها میتواند خانوادهها را با مشکلاتی مواجه کند؛ برای حل این مشکلات باید چه کرد؟
این روانشناس با بیان اینکه بهتر است رابطه دوستانه و صمیمی با فرزند خود داشته باشید و کنترلگری را تا حد زیادی کاهش دهید و بگذارید کودک استقلال داشته باشد، میگوید: «متناسب با سن فرزندتان با او رفتار کنید. آنها در هر سنی که هستند اخلاق و رفتار و خواستههای مخصوص به خود را دارند که شما باید به این موضوع توجه کنید. نمیتوانید مثل یک کودک با نوجوان برخورد کنید و انتظار اطاعت داشته باشید. درک کردن بهترین کار است. از فرزندتان نظرخواهی کنید و اجازه دهید تا او در زندگی فردی استقلال کافی داشته باشد. تفاوت نسلها را به عنوان یک امر طبیعی بپذیرید و به این اختلافات احترام بگذارید. تفاوتها در مسیر درست، میتوانند سازنده باشند. همه چیز نباید مطابق میل شما باشد، پس بهتر است از نظر فرزندان هم استفاده کنید.»
بیا تو صدا
ارسال دیدگاه