- 2025-07-07
- 4 بازدید
- 0 دیدگاه
- سلامت
سفرههای کوچک طبقه متوسط در پساجنگ

به گزارش سلامت نیوز به نقل از آرمان ملی، فشارهای اقتصادی و اجتماعی ناشی از تحولات ناگهانی، پیش و پس از جنگ باعث شده تا به تدریج از وسعت طبقه متوسط کمتر شده و بر میزان طبقه فقیر با شاخصها و استانداردهای ملی – بینالمللی در کشور افزوده شود. این طبقه که شامل گروههای مختلفی از کارکنان، معلمان و کارمندان است، در حال حاضر با مشکلاتی نظیر کاهش درآمد، ناپایداری شغلی و نابرابریهای آموزشی دست و پنجه نرم میکند.
تحولات اقتصادی و سیاسی، به ویژه در زمینههای تورم و تحریمها، به شدت بر زندگی روزمره این قشر تأثیر گذاشته و آنها را در شرایطی دشوار قرار داده و در این حین، ناتوانی در تأمین نیازهای اساسی و کاهش کیفیت زندگی، به بحرانهای روانی و اجتماعی دامن زده است. به باور کارشناسان؛ این طبقه به عنوان موتور محرکه اقتصاد، در حال تبدیل شدن به یکی از بزرگترین قربانیان سیاستهای اقتصادی است. به باور این گروه از کارشناسان؛ از دست رفتن فرصتهای شغلی و کاهش امید به آینده، نه تنها بر زندگی فردی افراد تأثیر میگذارد، بلکه به انسجام اجتماعی و مشارکت مدنی نیز آسیب میزند.
کوچک شدن طبقه متوسط
مهدی طباطبایی کارشناس اقتصادی دراین باره گفت: طبقه متوسط ایران در مواجهه با موجهای پیدرپی بحرانهای اقتصادی، سیاسی و اجتماعی، متحمل فشاری سنگین شده که در نتیجه تحریمها که میتوان از آن به عنوان جنگ خاموش، یاد کرد و در نتیجه آن، طبقه متوسط بهعنوان ستون فقرات توسعه، ثبات اجتماعی و محرک رشد اقتصادی، در حال فرورفتن در فشار تورمی، بیثباتی شغلی، فرسایش سرمایههای مالی و روانی و مهاجرت رو به پایین به طبقه فرودست است.
او افزود: طبقه متوسط جامعه ایران در تعریف سنتی، شامل خانوادههایی است که از درآمدی نسبتاً پایدار برخوردارند، امکان تحصیل فرزندانشان را فراهم میکنند، خدمات درمانی مناسبی دریافت میکنند و حداقلی از تفریح، سفر و رفاه نسبی در سبد زندگیشان وجود دارد.
این طبقه که بخش زیادی از کارکنان دولت، معلمان، مهندسان، کارمندان شرکتهای خصوصی، خبرنگاران، هنرمندان، خویشفرمایان خُرد و صاحبان کسب وکارهای کوچک و… را دربرمی گیرد، اکنون با شرایطی مواجه است که جایگاه اقتصادیاش را به شدت تهدید میکند. این کارشناس ادامه داد: بر اساس بررسیهای صورت گرفته، فشارهای اقتصادی برآمده از عواملی چون تورم بالا، کاهش مستمر ارزش پول ملی، تحریمهای بینالمللی، سیاستهای انقباضی و ناکارآمدی ساختارهای اقتصادی، اصلیترین عامل تضعیف جایگاه طبقه متوسط بوده است. او ادامه داد: در بسیاری از کشورهای جهان، طبقه متوسط موتور محرکه اقتصاد ملی به شمار میآید، اما در ایران، برخلاف این روند، این طبقه خود به یکی از بزرگترین قربانیان سیاستهای اقتصادی تبدیل شده است. صاحبان کسبوکارهای کوچک، مشاغل آزاد، اصناف، فعالان بخش خدمات و حتی کارمندان ردهمیانی دولت و شرکتهای خصوصی، با فشار معیشتی فزایندهای روبهرو هستند که نهتنها توان پسانداز و سرمایهگذاریشان را از بین برده، بلکه حتی توان خرید روزمره را نیز به چالش کشیده است.
تورم و طبقه متوسط
طباطبایی توضیح داد: یکی از اصلیترین عوامل تأثیرگذار بر وضعیت طبقه متوسط، تورم افسارگسیخته و کاهش قدرت خرید است، در این میان، کاهش ارزش پول ملی باعث شده که هزینههای کالاهای اساسی، اجارهخانه، خدمات آموزشی و درمانی، بهشدت افزایش یابد و درآمد ریالی این طبقه دیگر پاسخگوی حداقلهای یک زندگی معمولی نباشد، در حقیقت در این حین خانوادههایی که پیشتر میتوانستند سفر بروند، فرزندانشان را به کلاسهای فوقبرنامه بفرستند یا دستکم بیمه درمانی مناسب داشته باشند، حالا ناچارند میان نیازهای پایهایشان دست به انتخاب بزنند و انتخابی تلخ میان کیفیت غذا، آموزش فرزندان، سلامت جسم و روان یا سرپناهی امن داشته باشند.
این کارشناس معتقد است: قطعاً تحریمهای اقتصادی و بحران سیاست خارجی، مزید بر علت شدهاند، عواملی چون؛ تنگنای روابط بینالمللی باعث کاهش سرمایهگذاری خارجی، افت تجارت، افزایش هزینههای واردات، ناپایداری بازار ارز و فرار سرمایه شده است. در نتیجهی این رویکرد، فضای کسبوکارهای کوچک و متوسط که عمدتاً در اختیار طبقه متوسط هستند، کوچکتر و شکنندهتر شده و بسیاری از مشاغل سنتی و خدماتی رو به زوال گذاشتهاند و در این میان فرآیندهایی چون؛ بستهشدن فروشگاههای خانوادگی، توقف فعالیت صنوفی چون آموزشگاهها، گالریها، مغازههای خُرد، دفاتر خدماتی و غیره، تنها بخشی از تبعات این بحران است.
کوچک شدن طبقه متوسط
او افزود: از دست رفتن حس امنیت مالی و آیندهنگری، موجب بروز گسترده اضطراب، افسردگی و خشم پنهان در میان اعضای این طبقه شده است. کارمندی که با سالها تلاش نتوانسته منزل مسکونی بخرد، یا پدری که نمیتواند فرزندش را در مدرسهای با کیفیت ثبتنام کند، نهتنها با بحران مالی روبهروست، بلکه با فروپاشی عزت نفس و احساس ناکامی مواجه میشود. این فشار روانی، در بسیاری موارد به گسست روابط خانوادگی، خشونت خانگی، کاهش امید به آینده و ازهمپاشیدگی پیوندهای اجتماعی منجر شده است. نظام آموزشی و فرهنگی کشور که پیشتر بستر رشد تدریجی طبقه متوسط بود، اکنون به شدت طبقاتی شده است. دسترسی به آموزش با کیفیت، بهویژه در مدارس غیردولتی، به کالایی لوکس بدل شده و نابرابری آموزشی بهشدت در حال گسترش است. در حالیکه خانوادههای مرفهتر فرزندان خود را به مدارس خاص، کلاسهای خصوصی، دورههای زبان و مهارت میفرستند، بسیاری از خانوادههای طبقه متوسط توان تأمین هزینه این خدمات را ندارند. این نابرابری در سرمایه آموزشی، در بلندمدت منجر به نابرابری در فرصتهای شغلی و اجتماعی خواهد شد.
مهاجرت نیروهای کارآمد
طباطبایی در ادامه مهاجرت را از تبعات نارضایتی از وضعیت موجود برای طبقه متوسط عنوان و بیان کرد: از سوی دیگر، مهاجرت داخلی و خارجی طبقه متوسط به عنوان یک پدیده جدید، در حال تشدید است. بسیاری از اعضای این طبقه که زمانی از نظر علمی، فرهنگی و اقتصادی جزو نیروی انسانی کارآمد کشور بودند، حالا در اندیشه مهاجرت به کشورهای دیگر یا جابهجایی به استانها و مناطق ارزانتر برای کاهش هزینههای زندگی هستند. این روند، نهتنها باعث خروج مغزها و نیروی متخصص از کشور میشود، بلکه سبب تهیشدن سرمایه اجتماعی کلانشهرها از حضور اقشار مولد نیز خواهد شد. او بیان کرد: نکته نگرانکننده این است که بخش عمدهای از طبقه متوسط ایران که پیشتر در بازار کار رسمی فعال بودند، اکنون با ریزش در حوزه اشتغال مواجهاند.
تخمینها نشان میدهد که حدود ۳۰ درصد از این طبقه بهدلیل تعطیلی کسبوکارها یا تعدیل نیرو در سالهای اخیر، از بازار کار خارج شدهاند. همزمان، بیش از ۶۰ درصد از صاحبان مشاغل کوچک و خویشفرماها، با افت شدید درآمد یا ورشکستگی روبهرو شدهاند و بخشی از آنها به ناچار در مشاغل غیررسمی یا خدماتی با دستمزد پایین مشغول شدهاند. این کارشناس اضافه کرد: این فرایند نهتنها سبب فرسایش اقتصادی طبقه متوسط شده، بلکه ساختار هویتی این طبقه را نیز دگرگون کرده است. طبقهای که روزی نماد «میانداری»، «تعادل»، «تحصیلکردگی» و «امنیت اجتماعی» بود، اکنون در خطر از دست دادن جایگاه خود بهعنوان عامل ثبات جامعه قرار گرفته است. با کاهش مشارکت طبقه متوسط در فعالیتهای فرهنگی، سیاسی و اقتصادی، جامعه با خلأ جدی در زمینه مشارکت مدنی و انسجام اجتماعی روبهرو خواهد شد.
چشمانداز آینده
طباطبایی توضیح داد: در چنین شرایطی، مسأله نگرانکننده دیگر، عدم وجود چشمانداز مشخص برای بهبود وضعیت است. بازگشت طبقه متوسط به جایگاه قبلی خود، بدون تغییرات ساختاری در سیاستهای اقتصادی، بازگشت به تعامل با اقتصاد جهانی، کاهش تنشهای سیاسی، اصلاح نظام مالیاتی، حمایت هدفمند از مشاغل کوچک و کنترل تورم، امکانپذیر نیست. اما نبود اراده جدی برای انجام این اصلاحات، موجب ناامیدی بخش زیادی از این طبقه شده است. بهعلاوه در این وضعیت، طبقهای از تازهثروتمندان، دلالان و رانتجویان در حال شکلگیری است که از فضای بحرانزده اقتصادی، بیشترین بهره را بردهاند. این طبقه که بهطور عمده از ارتباطات رانتی، امتیازات دولتی، سوداگری و واسطهگری سود میبرد، در حال قبضهکردن منابع مالی و سرمایهای کشور است، بیآنکه نقشی مولد در اقتصاد ایفا کند. رشد این طبقه در کنار فروپاشی طبقه متوسط، موجب افزایش شکاف طبقاتی، بیعدالتی ساختاری و نارضایتی عمومی خواهد شد. هرچند، در سالهای گذشته بارها از سوی مسئولان بر اهمیت حفظ و تقویت طبقه متوسط تأکید شده، اما در عمل، تصمیمگیریهای کلان نهتنها حمایتی از این طبقه نکرده، بلکه بیشتر به زیان آن تمام شده است. از حذف یارانههای پنهان و آزادسازی قیمتها گرفته تا کاهش حمایت از آموزش و درمان عمومی، همگی فشار بیشتری را بر این قشر وارد کردهاند. او تاکید کرد: از این رو نباید از این امر غاقل شویم که جنگ واقعی، گاهی نه با گلوله و بمب، بلکه با فشار مستمر اقتصادی، تضعیف امید، فرسایش روانی و انزوای اجتماعی رخ میدهد. طبقه متوسط ایران، اکنون در میانه این میدان نبرد خاموش قرار دارد؛ بیسپر، بیپناه و بیامید. اگر روند کنونی ادامه یابد و سیاستهای حاکم تغییر نکند، آنچه از طبقه متوسط باقی خواهد ماند، تنها خاطرهای محو در حافظه یک جامعه پرالتهاب خواهد بود.
بیا تو صدا
ارسال دیدگاه