- 2025-05-17
- 3 بازدید
- 0 دیدگاه
- اخبار مهم
دکترین معاملهمحور ترامپ؛ از ستایش خودکامگی اعراب تا بیمحلی به اسرائیل

به گزارش اقتصاد آنلاین، سفر تازه دونالد ترامپ به خاورمیانه، آغاز دوره دوم ریاستجمهوریاش را با یک پیام روشن به متحدان، دشمنان و ناظران جهانی همراه کرد: سیاست خارجی آمریکا دیگر بر پایه تظاهر به ترویج ارزشهای دموکراتیک نیست، بلکه بر مبنای منافع اقتصادی و ثبات عملی شکل میگیرد. ترامپ با حضور در عربستان سعودی و امارات، نهتنها از تکرار سخنان معمول درباره حقوق بشر پرهیز کرد، بلکه آشکارا رهبران خودکامه منطقه را ستود و از آنها بهعنوان شرکای آینده در نظم نوین منطقهای یاد کرد.
نقطه اوج این رویکرد را میتوان در دیدار بحثبرانگیز ترامپ با احمد الشرقا، رهبر جدید اسلامگرای سوریه دانست؛ فردی که تا پیش از این در فهرست دشمنان ایالات متحده قرار داشت. ترامپ با بهکاربردن واژگانی نظیر “جذاب” و “سختگیر”، عملاً تمایل خود به همکاری با هر بازیگری را نشان داد که حاضر باشد در راستای منافع مشترک عمل کند، حتی اگر سابقهای جهادی داشته باشد.
این نگاه کاملاً با دکترین سنتی آمریکا در تضاد است؛ جایی که در ویترین آن، اصولی چون آزادی، دموکراسی و حمایت از حقوق بشر همواره در مرکز گفتمان رسمی قرار داشتهاند. اما ترامپ با کنارگذاشتن این اصول، سیاستی را پی گرفته که به تعبیر برخی تحلیلگران، یادآور سیاست تنشزدایی نیکسون در دوران جنگ سرد است؛ سیاستی که در نهایت با شکست مواجه شد، زیرا رهبران شوروی حاضر به معامله بر سر ایدئولوژی خود نبودند.
در مقابل، ترامپ معتقد است که منافع اقتصادی میتوانند جای ایدئولوژی را بگیرند. پیشنهاد رفع تحریمها از سوریه، عقد توافق با حوثیها و مذاکره مستقیم با ایران برای دستیابی به توافقی جدید درباره برنامه هستهای، همگی نشاندهنده این تغییر نگرش بنیادین است.
سعودیها در مرکز؛ اسرائیل در حاشیه سیاست منطقهای ترامپ
یکی از چشمگیرترین نشانههای تغییر اولویتهای سیاست خارجی دولت ترامپ، کاهش نقش اسرائیل در معادلات جدید خاورمیانه است. در دورههای گذشته، چه در دولتهای جمهوریخواه و چه دموکرات، اسرائیل همواره در کانون سیاست منطقهای آمریکا قرار داشت. اما در سفر اخیر، ترامپ نهتنها به اسرائیل سفر نکرد، بلکه حتی اشارهای جدی به مسائل امنیتی تلآویو نیز نداشت. این بیتوجهی، در حالی رخ داد که فشارهای حزبالله لبنان، برنامه موشکی ایران و تنشهای مرزی با سوریه همچنان ادامه دارند.
در عوض، ترامپ بر تعمیق روابط با عربستان سعودی تمرکز کرد و محمد بن سلمان را شریک کلیدی نظم جدید منطقهای خواند. رئیسجمهور آمریکا در سخنان خود بارها بر اهمیت “ثبات” در خاورمیانه تأکید کرد و عربستان را “ستون ثبات” خواند. این واژگان از زبان رئیسجمهوری که زمانی در تبلیغات انتخاباتی خود، عربستان را “گاو شیرده” خطاب میکرد، اکنون معنایی کاملاً متفاوت یافتهاند.
در همین چارچوب، معامله تسلیحاتی عظیمی به ارزش بیش از ۷۰ میلیارد دلار میان آمریکا و عربستان نهایی شد. این معامله، که شامل سامانههای پدافند هوایی و جنگندههای نسل جدید است، نهتنها سود اقتصادی بزرگی برای شرکتهای تسلیحاتی آمریکایی دارد، بلکه پیامی روشن برای بازیگران منطقهای ارسال میکند: آمریکا در حال بازتعریف اتحادهای خود است و عربستان در رأس این اتحاد جدید قرار دارد.
البته این اتحاد جدید، بدون تنش نیز نیست. گزارشهایی مبنی بر نارضایتی در محافل امنیتی اسرائیل از کاهش هماهنگی با واشنگتن منتشر شده و برخی تحلیلگران نگراناند که دور شدن آمریکا از اسرائیل، فضا را برای تقویت محور مقاومت به رهبری ایران باز کند. با این حال، مشاوران ترامپ تأکید دارند که رئیسجمهور بهدنبال راهحلی پایدار و کمهزینه برای آمریکا است، نه پشتیبانی بیقید و شرط از متحدان سنتی.
بیتوجهی به مسأله فلسطین نیز بخشی از این تغییر است. در حالی که روسایجمهور پیشین همواره بر حل بحران اسرائیل-فلسطین بهعنوان شاهکلید صلح خاورمیانه تأکید داشتند، ترامپ این موضوع را به حاشیه رانده و تمرکز را به مهار ایران، مهار مهاجرت و تأمین انرژی معطوف کرده است. از نگاه او، مسأله فلسطین دیگر اولویت استراتژیک نیست، بلکه باری بر دوش سیاست خاورمیانهای واشنگتن تلقی میشود.
دکترین معاملهمحور ترامپ؛ میان واقعگرایی و نادیدهگرفتن ارزشها
سفر دوم ترامپ به خاورمیانه و رویکردی که در قبال بازیگران این منطقه اتخاذ کرده، نوعی بازتعریف دکترین سیاست خارجی آمریکا را در خود دارد؛ دکترین مبتنی بر “معامله”، نه بر اساس “ارزشها”. ترامپ از یکسو خواهان ثبات است، از سوی دیگر تمایلی به ترویج دموکراسی یا حقوق بشر ندارد. او صراحتاً میگوید که ایالات متحده نباید برای اصلاح جهان هزینه بدهد؛ بلکه باید از هر تعاملی سود مشخص، اقتصادی و استراتژیک دریافت کند.
این دیدگاه، اگرچه در ظاهر نوعی واقعگرایی سیاسی تلقی میشود، اما منتقدان زیادی نیز دارد. برخی تحلیلگران، آن را نسخهای اصلاحشده از سیاست تنشزدایی نیکسون در دوران جنگ سرد میدانند. نیکسون هم برای مقابله با شوروی، تلاش کرد با چین رابطهای مبتنی بر منافع مشترک برقرار کند و از تضادهای ایدئولوژیک چشمپوشی کند.
از سوی دیگر، نادیدهگرفتن مسائل حقوق بشری نیز بخشی جداییناپذیر از دکترین ترامپ است. در سفر اخیر، او نهتنها هیچ اشارهای به سرکوب مخالفان در کشورهای میزبانش نکرد، بلکه با تمجید از “معجزه معماری” شهرهایی، چون ریاض و دبی، عملاً بر سیاستهای اقتدارگرایانه آنها مهر تأیید زد. او حتی پا را فراتر گذاشت و از رؤسایجمهور پیشین آمریکا بهدلیل حمایت از “ملتسازی” در افغانستان و عراق انتقاد کرد و آنان را عامل شکستهای میلیارددلاری خواند.
در مقابل، آنچه ترامپ ارائه میدهد، نوعی سیاست خارجی “بیادعا”، اما “پراگماتیک” است؛ سیاستی که در آن حمایت از رژیمهای مستبد به شرط همکاری در مسائل امنیتی و اقتصادی کاملاً قابل توجیه است.
بیا تو صدا
ارسال دیدگاه