بررسی نقش خیابان در 10 فیلم سینمایی با نگاهی ویژه به فیلمِ «زیبا صدایم کن» | کاشفانِ فروتنِ خیابان

سما بابایی | رسول صدرعاملی بعد از هفت سال، فیلم جدیدی کارگردانی کرده است با نامِ «زیبا صدایم کن». تا…
بررسی نقش خیابان در 10 فیلم سینمایی با نگاهی ویژه به فیلمِ «زیبا صدایم کن» | کاشفانِ فروتنِ خیابان

سما بابایی | رسول صدرعاملی بعد از هفت سال، فیلم جدیدی کارگردانی کرده است با نامِ «زیبا صدایم کن». تا همین‌جا هم اتفاقِ خوبی است؛ خوب‌تر اما خلقِ اثری است که مفهومِ «سینما» را یادِ آنانی می‌‌اندازد که در هجمه‌ی آثارِ گیشه‌پسندِ این روزها، هنوز دل در گروِ آن پرده‌ی نقره‌ای جادویی دارند. «زیبا صدایم کن» داستانِ همراهی پدر (امین حیایی) با دخترش (زیبا) در روزِ تولدش است، رسول صدر عاملی در کنارِ به‌تصویر کشیدنِ یک رابطه‌ی پرچالش میانِ یک دخترِ تنها و پدرِ نیمه‌مجنونش، بخشی از بارِ درامِ خود را به دوشِ شهر انداخته است. او با سال‌ها پیشینه‌ی کارگردانی و طراحی صحنه، خوب می‌داند که در سینما، مکان‌ها چیزی فراتر از پس‌زمینه‌ی صحنه هستند؛ برای همین نقش فعالی را برای خیابان در نظر گرفته و آن را بخشی جدایی‌ناپذیر از درام خود کرده و از ظرفیت آن برای خلق تنش، تضاد، و تحول شخصیت‌ها بهره برده است.

به گزارش فیلم نیوز، فیلم‌های بسیاری در سینمای ایران ساخته شده است که خیابان محل تلاقی اتفاقات بوده است. در این نوشته، به تعدادی از مهم‌ترین فیلم‌های خیابانی سینمای ایران پرداخته‌ایم:

زیبا صدایم کن |  رسول صدرعاملی | 1403

«زیبا صدایم کن» ساخته رسول صدر عاملی یک فیلم خیابانی جذاب است.ژولیت رضاعی و امین حیایی در نمایی از فیلم «زیبا صدایم‌کن»

«زیبا صدایم کن» داستانِ خسرو و زیباست. خسرو سال‌ها در بیمارستانِ روانی بستری بوده است و تمام آن سال‌های پُر از درد را به یادِ دخترش گذرانده است؛ برای همین هم هست که نمی‌تواند از تولدِ دخترِ نوجوانش بگذرد و با هر ترفندی که هست، می‌خواهد امروز را با او بگذراند. کارگردانی و شخصیت‌پردازی در فیلم‌نامه، همانی است که از کارگردانی مثلِ صدرعاملی انتظار می‌رود؛ اما نکته‌ی مهم در فیلم، این است که سازنده‌ی اثر، عبور رهگذران، صداهای شهری، نئون‌های خاموش و روشن و حتی تغییرات آب‌وهوا را به بخشی از درام بدل کرده است. خیابانِ ولی‌عصرِ تهران، بستری برای روایت و البته یک مواجهه‌ی سرنوشت‌ساز است. در «زیبا صدایم کن»، خیابان بخشی از بارِ تنهایی، بی‌پناهی و سرگشتگی زیبا و خسرو را به دوش می‌کشد. مکانی که این دختر و پدرِ بی‌پناه، با خود و گذشته‌شان روبه‌رو می‌شوند. داستان از یک صبح تا شب می‌گذرد و همین زمان‌بندی محدود باعث افزایش فشردگی درام شده است. خسرو فرصت ندارد، همان یک‌روز را وقت دارد و شب باید به آسایشگاهِ خود برگردد و هر چه می‌خواهد بکند، باید در همین روز کند، آن هم بدون جا و مکان، برای همین هم هست که حتی راه رفتن و ایستادنِ این دختر و پدر در خیابانِ پرهیاهویِ تهران، همه نقشِ مهمی در درام ایفا می‌کند تا در نهایت در نقطه‌ای از همین خیابان است که هر دو به نوعی رهایی دست پیدا می‌کند. خیابان ولی‌عصر، سرنوشت خسرو و زیبا را شکل می‌دهد، آن‌ها را به چالش می‌کشد و زندگی‌شان را بازتعریف می‌کند.

تصور | علی بهراد |1399

«زیبا صدایم کن» ساخته رسول صدر عاملی یک فیلم خیابانی جذاب است.لیلا حاتمی در نمایی از فیلم «تصور»

«تصور» ساخته‌ی علی بهراد، فیلمی است که در خیابان‌های شبانه می‌گذرد و روایتش را از دل سفرهای یک راننده تاکسی اینترنتی بیرون می‌کشد. این راننده، با بازی مهرداد صدیقیان، در دل تهران پرسه می‌زند و در هر سفر با مسافری جدید روبه‌رو می‌شود؛ زنانی که نقش همه‌ی آن‌ها را لیلا حاتمی بازی کرده است. روایت فیلم شبه‌اپیزودیک است و خیابان را به بستری برای خیال‌پردازی‌های عاشقانه‌ی راننده تبدیل می‌کند. او که دل در گرو دختری شیرینی‌فروش دارد، جسارت ابراز احساساتش را ندارد و در میان این خیابان‌گردی‌ها، سرنوشت زنان مختلفی را می‌شنود؛ زنانی که هرکدام درگیر روابطی ناتمام و گره‌خورده‌اند.فیلم که به عاشقانه‌های مینیمالیستی سینمای ایران نزدیک است، یادآور «چیزهایی هست که نمی‌دانی» (۱۳۸۹) و «در دنیای تو ساعت چند است؟» (۱۳۹۳) است. با این تفاوت که اینجا، تهران شبانه و خیابان‌های بی‌انتها بیش از هر شخصیت دیگری حضور دارند. بهراد با استفاده از یک فضای ذهنی و سورئالیستی، مفاهیمی مانند عشق و تنهایی را در دل شهر به تصویر می‌کشد. اما آیا این خیابان‌ها فرصتی برای رهایی‌اند یا فقط آیینه‌ای از سردرگمی راننده؟

خط ویژه | مصطفی کیایی |1392

«زیبا صدایم کن» ساخته رسول صدر عاملی یک فیلم خیابانی جذاب است.محسن کیایی، میلاد کی‌مرام و مصطفی زمانی در نمایی از فیلم «خط ویژه»

فیلم با موسیقی سینا حجازی آغاز می‌شود. ترانه زندگی بین دو طبقه را شرح می‌دهد و اینکه آدم‌های ثروتمند چطور زندگی می‌کنند و فقرا چطور. بعد خیابان با تمام جزئیاتش نمایش داده می‌شود. بانک‌هایی که با فاصله‌کم از هم قرار دارند و دیگر ساختمان‌های شهر. بدین ترتیب خیابان و شهر جایی ویژه در این درام دارد. کیایی شهری را به تصویر کشیده است که با آدم‌هایش نامهربان است. شهری درندشت که تا چشم کار می‌کند، انواع و اقسامِ بانک‌ها در آن است؛ اما هیچ‌کدام‌شان به دادِ جوان‌هایش نمی‌رسند. جوانانِ فقیری که سهمی از این شهر ندارند، درست برخلاف آقازاده‌هایی که همه چیزِ زندگی برایشان فراهم است. محتشم جوانی رانت‌خوار است که توسط یک زوج جوان شناسایی شده است. آنها می‌دانند در حساب بانکی او چه قدر است. این زوج با کمک برادر زن، حساب رانت خوار را هک می‌کنند، اما به اشتباه پول در حساب دو جوان آس‌وپاس دیگر ریخته می‌شود. وقتی که هر دو گروه پی به این اشتباه می‌برند، یک تیم پنج نفره در قبال محتشم شکل می‌گیرد. اکنون آقازاده متصل به پول و قدرت، از راه ارعاب و تعقیب در صدد گیر انداختن آنها برمی‌آید. خط ویژه داستان شهری را روایت می‌کند که تماشاگر با آن آشنایی کاملی دارد و تمامِ مشکلات شخصیت‌های فیلم را مشکلات خود قلمداد می‌کند و با آنها به وحدت می‌رسد.

فراری | علیرضا داودنژاد | 1392

«زیبا صدایم کن» ساخته رسول صدر عاملی یک فیلم خیابانی جذاب است.محسن تنابنده همراه با ترلان پروانه در نمایی از فیلم «فراری»

«فراری» داستانِ گلنار (ترلان پروانه) است، دختری 17 ساله که در یک مهمانی شبانه، با پسری پولدار آشنا می‌شود و در پی دست‌یافتن به آرزویش، که یک ماشین فِراری آخرین مدل است، راهی تهران می‌شود. شهری که نمی‌داند در دلِ خود چه داستان‌هایی را برای او تدارک دیده است. گلنار جایی برای ماندن ندارد و به همین‌خاطر شب‌ها را در بیمارستان‌ها و دیگر مکان‌های عمومی می‌گذراند. در این فیلم، شلوغی و تراکم محله‌های مرکز و جنوب شهر و محلات خلوت و آرام شمال شهر با خانه های فوق لوکس، تضادی بنیادین را به تصویر می‌‌کشد. دراین میان البته «گلنار»، بخت آن را دارد که با یک راننده‌تاکسی مهربان (محسن تنابنده) آشنا شود. گلنار بی‌پروا و جسور است و در میان تلاش می‌کند تا شرایط خود را با زندگی در تهران وفق دهد؛ اما آدم‌های این شهر برخلافِ روستایشان، آن سبک‌باری و مهربانی را ندارند و همه در پی آسیب‌زدن به او هستند. سراسر فیلم به تعامل میانِ گلنار و راننده‌ی تاکسی در خیابان‌های شهر می‌پردازد و مواجهه با آدم‌هایی از طیف‌‌های مختلف و به‌همین خاطر است که ما با دیدنِ آن به وضعیتِ مردمانِ شهر و هم‌چنین اختلاف طبقاتی موجود در تهران پی می‌بریم و بدین ترتیب، داودنژاد توانسته فیلمی خلق کند که بازنمایی نسبتا دقیقی از جامعه‌ی آن روزِ تهران باشد.

محاکمه در خیابان | مسعود کیمیایی | 1388

«زیبا صدایم کن» ساخته رسول صدر عاملی یک فیلم خیابانی جذاب است.پولاد کیمیایی در نمایی از فیلم «محاکمه در خیابان»

«محاکمه در خیابان» یک ضرب‌الاجل دارد. روزِ‌ دامادی امیر (پولاد کیمیایی) است و ظهر است که او با یک پرسشِ بزرگ مواجه می‌شود و تنها تا شب فرصت دارد تا به این نکته برسد که آیا عروس‌اش (مرجان) خیانتکار است یا معصوم. در اینجاست که درام در بسترِ خیابان شکل می‌گیرد. امیر در بسترِ شهر تهران و ترافیک‌های جان‌فرسا و شهرِ شلوغ و پر از دود و غبار باید به پاسخِ این سؤالِ خود برسد و در همین حین قصه به آغاز و پایان می‌رسد. «کیمیایی» در محاکمه در خیابان، توانسته از حصار پیرامونش بیرون آمده و رابطه‌ای واقعی با جامعه‌ی آن روز ایران برقرار کرده است. «محاکمه در خیابان» حدیثِ نفسِ روزگاری است که فیلم‌ساز در آن زیسته است. او در این فیلم به‌خوبی تغییرِ سلوکِ زندگی آدم‌ها در کلان‌شهرِ بی‌در و پیکرِ تهران را ترسیم کرده است. او در این فیلم با مددگرفتن از فضای شهری، قصه‌ی آدم‌هایش را به تصویر کشیده است. قصه‌ی رفاقت‌ها، از اصل و اسب‌ افتادن‌ها، خیانت‌ها و عشق‌ها و گناه‌ها. کارگردان در این فیلم پس از ساختِ آثاری چون فریاد، سربازهای جمعه، حکم، رئیس، دوباره به جامعه بازگشته و از آدم‌های طبقه‌ی متوسط فیلم ساخته و قصه ای ملموس را برای مخاطب روایت کند. او قصه‌ای معاصر از بطن جامعه به مخاطبش ارائه داده است. انگار تهران، جایی است که تمامِ انسان‌ها را استحاله می‌کند و آدم‌ها باید در این خیابان‌های پراز ترافیک، به همه چیز شک کنند.

ریسمان باز‌ | مهرشاد کارخانی | 1387

«زیبا صدایم کن» ساخته رسول صدر عاملی یک فیلم خیابانی جذاب است.پژمان بازغی در نمایی از فیلم «ریسمان باز»

«ریسمان باز» داستان دو جوان است که ماموریت دارند تا گاوی را از کشتارگاهی در جنوب شهر تا شمال شهر منتقل کنند.در ابتدای فیلم، یک اتومبیل در پس زمینه‌ی غروب آفتاب آغاز می‌شود و سپس با دو شخصیت اصلی میکائیل (پژمان بازغی) و عسگر (بابک حمیدیان) آشنا می‌شویم که قرار است سفری در تهران را آغاز کنند و با تنهایی، غربت در شهرِ خویش، اختلاف طبقاتی و ارزش‌های از دست‌رفته روبه‌رو شوند. «ریسمان باز» داستانِ یک زندگی است،درست شبیه همان زندگی‌هایی که زیرِ پوستِ این شهر جریان دارد. لحظه‌به‌لحظه‌ی فیلم، رئال است. یک گاو در یک ماشین قراضه در شمالِ شهر و رفتن دو مرد جوان با آن سرو وضعِ به‌هم ریخته در یک دامپزشکی شیک با آدم‌هایی آلامُد؛ بخش‌های متفاوت از شهری است که در آن به سر می‌بریم. کارخانی البته نگاهی منتقد به «تهران» ندارد و با این شهر مهربان است. تمام آدم‌های جنوب شهر، آدم‌های پاک و ساده‌دلی نیستند و تمام آدم‌های شمالِ شهر هم انسان‌های بدی به نظر نمی‌رسند. ریسمان باز علاوه بر میکائیل و عسگر و گاو، یک شخصیت دیگر هم دارد: خیابان.

سیندرلا | بیژن بیرنگ و مسعود رسام | 1380

«زیبا صدایم کن» ساخته رسول صدر عاملی یک فیلم خیابانی جذاب است.رامبد جوان در نمایی از فیلم «سیندرلا»

«سیندرلا» یک فیلمِ اجتماعی است که هنوز هم با دیدنِ آن می‌توان به فضای تهران در سالِ 1380 پی بُرد. رضی (رامبد جوان) 2 سال و چند ماهی است که با گلی (پوپک گلدره) ازدواج کرده است ، اما به علت فقر مادی نتوانسته خانه‌ای برای زندگی اجاره کند. رضی با یک ژیان ماهاری مشغول حمل مجسمه‌های گران‌قیمت برای خانواده‌های متمول است و در این میان گلی، خود را با افسانه سرگرم می‌کند. او خود را «سیندرلا» می‌داند و «رضی» را پادشاه. او از این راه تلاش می‌کند تا زندگی سخت‌شان را برای خود و همسرش قابل تحمل کنند. اما طی اتفاقی، ماشینِ کوچکِ آنان با دو چرخ در شهر حرکت می‌کند و همین ماجرا سروصدای زیادی را در شهر سبب می‌شود تا در نهایت موتورسوارانی دنبالِ آنان می‌افتند. به آنان حمله و زخمی‌شان می‌کنند. رضی و گلی از این شهر، جز مجالی برای آغاز زندگی و عشقِ خود نمی‌خواهند؛ آنان ربطی به معادلاتِ سیاسی عجیب و غریب ندارند؛ آنها فقط جایی برای بیان عشق و زندگی می‌خواهند. کارگردان از رادیوی ماشین رضی یک «دانای کل» ساحته است که حال‌وهوای شهر را بیان می‌کند و وقتی آن دو تصادف می‌کنند، خیلی سریع و بلافاصله خبر تصادف یک خودروی ژیان در اتوبان پخش می شود. «سیندرلا» نوعی دیگر از دردهای اجتماعی را بیان می کند. این فیلم تخیل یک زوج جوان است که دنبالِ عشق می‌گردند.

دختری با کفش‌های کتانی | رسول صدرعاملی | 1377

«زیبا صدایم کن» ساخته رسول صدر عاملی یک فیلم خیابانی جذاب است.پگاه آهنگرانی در نمایی از فیلم «دختری با کفش‌های کتانی»

بعد از سال ۱۳۷۶ و سرکار آمدن دولت اصلاحات، به مسایل جوانان و نوجوانان در سینما بیشتر پرداخته می‌شد. یکی از تابوشکن‌ترین آثار در این دوران «دختری با کفش‌های کتانی» رسول صدرعاملی بود. این فیلم داستان دختری به نام تداعی را روایت می‌کند که از مدرسه فرار می‌کند و‌ ماحراهایی برایش اتفاق میفتد. بخش عمده‌ای از فیلم در خیابان می‌گذرد. دختری نوجوان و شیفته کشف جهان بیرون از مدرسه و خانه، پایش به خیابان باز شده. او روی بلوک‌های لبه بلوارها راه می‌رود. با دوست‌پسرش قرار ملاقات در پارک میگذارد، با مردی زن‌باره در خیابان رو به رو می‌شود. به محله فقیرنشین راه پیدا می‌کند و…. خیابان و شهر در واقع یکی از کاراکترهای اصلی فیلم «دختری با کفش‌های کتانی» است. کاراکتری خوش رنگ و لعاب که در ابتدا جذاب است و آرام‌آرام چهره واقعی‌اش را در کنار قوانین عرفی و احتماعی، نمایان می‌کند. خیابان، تداعی را در مقابل خانواده‌اش به یک شر مطلق تبدیل می‌کند که باید فکری به حال او کنند تا جنجال شیطنتش به پایان برسد. عاطفه نوجوانی تداعی در خیابان تغییر شکل می‌دهد و حتی عشق هم به او کمکی نمی‌کند. در آخر هم تداعی در خیابان و در کنار کولی‌ها و دور اژ خانواده می‌ماند. البته بعدها صدرعاملی اعلام کرد که پایان دیگری برای فیلم نوشته بوده که در فرودگاه میگذشته. اما در پایانی که منتشر شد، همان خیابان است که با همه بدی‌ها و پلیدی‌هایی که برای یک دختر نوجوان دارد، می‌شود مامن او. البته مامنی که سرنوشت چندان خوبی برای دختر به همراه ندارد.

سلطان | مسعود کیمیایی | 1375

«زیبا صدایم کن» ساخته رسول صدر عاملی یک فیلم خیابانی جذاب است.فریبرز عرب‌نیا در نمایی از فیلم «سلطان»

در سلطان، خیابان‌ها و خانه‌های تهران فراتر از پس‌زمینه‌اند؛ آن‌ها بستری برای سرنوشت محتوم قهرمانند. سلطان (فریبرز عرب‌نیا) که زندگی‌اش با فیلم و سینما گره خورده، درگیر تصفیه‌حسابی قدیمی با کرم (کیانوش گرامی) است. مردی که از کبابی به برج‌سازی رسیده. در این میان، مریم (هدیه تهرانی) به دنبال اسناد خانه‌ای است که در جیب سلطان افتاده؛ خانه‌ای که قرار است ویران شود. اما عشق، که در جهان کیمیایی اغلب حکم نیشتر را دارد، سلطان را بیش از پیش به سرنوشتش نزدیک می‌کند. مثل دیگر قهرمانان کیمیایی، سلطان نیز با گذشته‌اش زندگی می‌کند: خانه‌ای که حالا در میان بزرگراه است، مادری که دیگر نیست، و رفیقی که در گذشته جا مانده. او، همچون سید در گوزن‌ها یا رضا سرچشمه در جرم، به‌دنبال مرگی «درست‌وحسابی» است. همان دیالوگ معروفش در تاریکی: من با هیچ چیز و هیچ کس این دنیا شوخی ندارم.  مرگ برای قهرمان کیمیایی، نه انفعال بلکه آیینی است که او تنها اختیار نحوه‌ی اجرای آن را دارد. در نهایت، سلطان با این آیین به سفر دیگری می‌رود. .

تنگنا | امیر نادری | 1352

«زیبا صدایم کن» ساخته رسول صدر عاملی یک فیلم خیابانی جذاب است.سعید راد و نوری کسرایی در نمایی از فیلم «تنگنا»

«تنگنا» را باید یکی از مهم‌ترین و شاید مهم‌ترین فیلم‌ِ خیابانی سینمای ایران دانست. فیلم ماجرای علی خوشدست (سعید راد) است. مردی که ناخواسته مرتکب قتل می‌شود و حالا دو برادر مقتول در کوچه‌پس‌کوچه‌ها، زباله‌دانی‌ها و خرابه‌های شهر در تعقیبِ او هستند. در این فیلم، نادری توانسته یک نوآرِ تمام‌وکمال خلق کند. هر بلایی که تصور کنید، سرِ علی خوشدست می‌آید. نادری بخشِ پنهانِ شهر را نمایش می‌دهد. آن فضای چرک و وحشی و بی‌رحمِ خیابان را. به‌همین خاطر است که نادری در ابتدای فیلم خویش آورده است: «دیوار تنگنا را دست بلند حادثه می‌سازد و حادثه، چیزی جز اراده انسان نیست. انسان، که سلول دیوار‌های زندان تنگ خویش است.» این نوشته تمام فسلفه‌ی فیلم را شکل می‌دهد. عنوان تنگنا روی نمایی از یک خیابان خلوت ظاهر می‌شود و قهرمانانِ فیلم، آدم‌های توسری‌خورده‌ی جامعه هستند و در این میان «علی خوشدست» شمایل ماندگار ضدقهرمان‌های سینمای خیابانی دهه ۵۰، در بیشتر دقایق فیلم در حال تلاش برای یافتن پول و فرار از تنگنایی است که در آن دچار شده است. کشته‌شدن علی خوشدست در انتهای تنگنا، با خشونت بی‌پرده و کم‌نظیرش، پایانی منطقی برای این آدم، با این خاستگاه و این ویژگی‌های شخصیتی است.

منبع خبر