زهران ممدانی برنده شد چون می‌دانست چه زمانی آنلاین باشد و چه زمانی نباشد

زهران ممدانی پیروزی خود به عنوان شهردار نیویورک را مدیون حضور خود در اینترنت است. ممدانی، آن‌گونه که بسیاری نوشته‌اند،…

زهران ممدانی پیروزی خود به عنوان شهردار نیویورک را مدیون حضور خود در اینترنت است. ممدانی، آن‌گونه که بسیاری نوشته‌اند، در ویدئوهای اجتماعی خوب ظاهر می‌شود. او یک پیام را انتخاب کرد، به آن متعهد ماند و آن پلتفرم را برای ارائه گزیده‌های جذاب در رسانه‌های مختلف تطبیق داد. اما بهترین خصوصیت «زهران ممدانی» (Zohran Mamdani) به عنوان یک شخصیت آنلاین، دانستن این نکته که چگونه از اینترنت استفاده کند نیست؛ دانستن آن است که چه زمانی از اینترنت استفاده نکند. در عصر سیاست‌های پیچیده، نیویورک کاندیدایی را انتخاب کرد که به نظر می‌رسد همچنان می‌تواند چشم خود را از روی صفحه گوشی بردارد.

ممدانی در برابر سیاستمداران بیش‌ازحد آنلاین

«بیش از حد آنلاین بودن» شاید دو کلمه‌ای باشد که در سال 2025 بیش از هر چیز به سیاستمداران نسبت داده می‌شود. از زمان آغاز به کار در ژانویه، دولت ترامپ -که پیش‌تر هم در فضای 4chan غوطه‌ور بود- هرچه بیشتر به قلمرو کاملاً دیجیتال لغزیده است. ارتباطاتش در قالب فتوشاپ‌ها، ویدئوهای ASMR، کلیپ‌های پادکست و برندینگ آماده‌ی میم برای اردوگاه‌های بازداشت انجام می‌شود؛ و گاهی با ژست گرفتن در فضای آنلاین، حتی عملکرد خودش را مختل می‌کند. هوش مصنوعی مولد این روند را به‌شدت سرعت بخشیده است: شب گذشته دولت رسماً وارد طولانی‌ترین تعطیلی تاریخ خود شد و به‌یادماندنی‌ترین اظهارات عمومی رئیس‌جمهور در این مدت شامل ویدئوهای انیمیشنیِ ساخته‌شده با هوش مصنوعی بود؛ از جمله صحنه‌ای که خودش را در حال نواختن سازی از گروه Blue Öyster Cult نشان می‌داد یا از یک جت بر سر معترضان اسهال می‌ریخت.

این زیبایی‌شناسی در کارزار رقیب مستقل ممدانی، «اندرو کومو»، نیز به نمایش درآمد؛ او کمپینش را با مجموعه‌ای از حملات تولیدشده توسط هوش مصنوعی علیه ممدانی در شبکه‌ی ایکس به پایان رساند. یکی از ویدئوها با عنوان «جنایتکاران برای ممدانی» مملو از همان هایپررئالیسم براق و مصنوعی بود که مترادف با هوش مصنوعی شده است. این ویدئو حمایت‌های جعلی از ممدانی را به تصویر می‌کشید؛ از جمله کلیشه‌های زننده‌ای مثل یک دزد سیاه‌پوست و یک دلال زن سبک دهه‌ی 1970 با ون پر از زنان سفیدپوست قاچاق‌شده. در ادامه، نسخه‌ی تولیدشده‌ی ممدانی ظاهر می‌شود که مشتی برنج می‌جود؛ اشاره‌ای به برخی اظهارنظرهای جمهوری‌خواهان درباره‌ی «بیگانگی» او که در شبکه‌ی ایکس دست‌به‌دست شده بود.

کارزار ممدانی؛ حضور در خیابان به‌جای شبیه‌سازی دیجیتال

آن ویدئو، هرچند خیلی زود حذف شد، نمونه‌ی کامل «سیاست مصنوعی» بود. شروع کار با یک اتهام نسبتاً معمولی، هرچند تکراری: رقیب من در برابر جرم نرم است. سپس آن را از فیلتر ماشینی عبور بده که برای بازتولید کلیشه‌های تقطیرشده طراحی شده؛ نتیجه چیزی است که از همان ابتدا نه‌تنها یک سناریوی خیالی است، بلکه حتی از حداقل انسانیتی که با بازیگران واقعی یا یک انیماتور می‌توانست وجود داشته باشد هم خالی است. بعد، یک نسخه‌ی عروسکی دیجیتال از رقیبت اضافه کن با اشاره‌ای به یک جنجال خرد در شبکه‌های اجتماعی. در نهایت، آن را در همان شبکه منتشر کن. حاصل چیزی است تقریبا جدا از هر ارتباطی با واقعیت فیزیکی – چه با فرضیه‌ی اصلی موافق باشی و چه نه.

بازگشت به واقعیت؛ ممدانی و ارزش ارتباط‌های زمینی

تفاوت با کارزار زهران ممدانی چشمگیر است. ویدئوهای او عمداً نشان می‌دهند که نه‌تنها خودش حضور فیزیکی دارد، بلکه در محیط‌های واقعی فراتر از استودیوی پادکست و اغلب در خیابان‌های نیویورک ظاهر می‌شود. اوایل امسال، در رقابت مقدماتی مقابل کومو پیروز شد، با همکاری دیگر نامزدها مثل برد لندر که به یک شخصیت کوچک اما واقعی در ویدئوهایش بدل شد. برخلاف مثلاً گاوین نیوسام، فرماندار دموکرات کالیفرنیا و پادکستر سیّار، ممدانی لحن و استراتژی فرهنگ اینترنتی جمهوری‌خواهان را اقتباس نکرده و به دنبال الگوهای آنلاین مثل «جو روگنِ جناح چپ» نرفته است. (کومو، خودش هم پادکست را امتحان کرد و شکست خورد.) بهترین ویدئوهای ممدانی در اینترنت پخش شدند، اما منشأشان آشکارا آنلاین نبود. و همین باعث شد حتی وقتی کوتاه و ساده‌اند، فاقد آن پوچیِ بازتولیدشده‌ی بی‌پایان باشند که بخش زیادی از وب مدرن را پر کرده است.

ممدانی، آشکارا، از زمان‌بندی و موقعیتش سود برده است. آخرین دوره‌ی انتخابات شهرداری در اوج همه‌گیری کووید برگزار شد، زمانی که حتی وقت‌گذرانی با گربه‌ها پرخطر بود. علاوه بر این، نیویورک شهری متراکم و پر از نمادهای فوراً قابل‌شناسایی است. اما کومو هم همین مزایا را داشت. و در عوض، ویدئویی از نسخه‌ی دیجیتال خودش در یک متروی ساخته‌شده با هوش مصنوعی ارائه داد.

سیاستمداران دیگری دوباره مزایای ساده‌ی «بیرون رفتن و کاری انجام دادن» را کشف کرده‌اند. «کَت ابوغزاله»، نامزد کنگره، فرد دیگری است که به‌طور گسترده به‌عنوان یک اینفلوئنسر آنلاین شناخته می‌شود، اما شهرتش بیشتر به خاطر اعتراض‌های میدانی علیه اداره‌ی مهاجرت و گمرک (ICE) است. مشابه «برد لندر» که در جریان کارزار مقدماتی به‌خاطر اعتراض بازداشت شد. به جای تکیه بر ارجاعات بازترکیب‌شده یا شبیه‌سازی‌های هوش مصنوعی، آن‌ها واقعا خودشان را وارد میدان کرده‌اند.

بدیهی است که هیچ استراتژی انتخاباتی کاملاً «اصیل» وجود ندارد؛ همه‌ی این فعالیت‌ها در نهایت برای انتشار آنلاین طراحی می‌شوند. تصاویر واقعی و رویدادها هم تضمینی برای حقیقت نیستند؛ به‌راحتی می‌توان آن‌ها را تحریف یا دستکاری کرد. زهران ممدانی، که زمانی رپر ساندکلاد بود، به هیچ‌وجه در صحنه‌ی دیجیتال منزوی نیست. اما در چند سال اخیر به‌وضوح روشن شده که حتی ارتباط‌های واسطه‌دار با واقعیت زمینیِ دنیای آفلاین همچنان اهمیت دارند. چون حوزه‌هایی که این ارتباط در آن‌ها از بین می‌رود، به زشت‌ترین نقاط اینترنت بدل شده‌اند.

دولت ترامپ شاید روشن‌ترین نمونه‌ی این وضعیت باشد. دوره‌ی نخست ترامپ شاهد اوج‌گیری‌اش به‌عنوان یک میم اینترنتی محبوب و توییتری پرکار بود، اما او و کابینه‌اش چندان به مصرف اینترنت شناخته نمی‌شدند. ترامپ بی‌وقفه فاکس‌نیوز را تماشا می‌کرد؛ رسانه‌ای که هرچند پایگاه حقیقت نبود، دست‌کم ارتباطی واقعی با دنیای آفلاین داشت. اکنون او در اکوسیستمی پر از شخصیت‌های شبکه‌های اجتماعی زندگی می‌کند و به نظر می‌رسد بخش عمده‌ای از رژیم رسانه‌ای‌اش را با محتوای بی‌کیفیت تولیدشده توسط هوش مصنوعی پر می‌کند.

مشکلات ناشی از جدا کردن فرهنگ اینترنت -که در این نقطه خودِ فرهنگ محسوب می‌شود- از واقعیت، بسیار عمیق‌تر از تبلیغات انتخاباتی بد هستند. در سطح راهبردی، اعضای دولت ترامپ مرتباً برنامه‌های خود را تضعیف می‌کنند چون نمی‌توانند هیچ چیز را آفلاین نگه دارند؛ از لاف‌زنی‌های مداوم کَش پاتل درباره‌ی تحقیقات FBI گرفته تا تهدیدهای مافیایی برندن کار در پادکست‌ها، تا افشای اطلاعات در سیگنال توسط پیت هگست و حتی پیام‌های خصوصی ترامپ در Truth Social که به‌طور عمومی منتشر می‌شوند.

وعده‌های ملموس ظهران ممدانی؛ چیزهای واقعی در برابر میم‌ها

و مهم‌تر از همه، دولتی متشکل از «اینفلوئنسرها» و تولیدکنندگان محتوای سطحی، برای کار واقعی و غیرقابل‌نمایش در فید شبکه‌های اجتماعی ارزشی قائل نیست. کمیسیون ارتباطات فدرال (FCC) به ریاست کار، تقریباً از تمام وظایف قانونی خود که به جنگ‌های فرهنگی پرزرق‌وبرق مربوط نمی‌شود شانه خالی کرده است. از جمله تأیید ادغام‌های رسانه‌ای مشروط به پوشش طرفدار جمهوری‌خواهان به جای کاهش آسیب‌های ناشی از تمرکز، و نادیده گرفتن الزام قانونی برای کاهش هزینه‌ی تماس‌های تلفنی زندانیان.

نمی‌دانیم کومو اگر به قدرت می‌رسید چه عملکردی داشت. آنچه می‌دانیم این است که کارزار انتخاباتی او موضوعاتی مثل بحران شدید مسکن در نیویورک را آن‌قدر «کسل‌کننده» یافت که بدون کمک ChatGPT حاضر به پرداختن به آن‌ها نشد.

به همین ترتیب، نمی‌دانیم ممدانی در مقام شهردار چه خواهد کرد. شهرداران آرمان‌گرا پیش‌تر هم در چرخ‌دنده‌های سیاست نیویورک خرد شده‌اند. اما وعده‌های انتخاباتی او اغلب به معنای واقعی کلمه ملموس بودند: آپارتمان‌های با اجاره‌ی ثابت، خدمات رایگان نگهداری از کودک و اتوبوس، فروشگاه‌های مواد غذایی تحت مدیریت شهر. هرچند تحقق آن‌ها دشوار باشد، این‌ها «حس‌وحال» یا «میم» نیستند، بلکه چیزهای واقعی‌اند. و دست‌کم در این لحظه، «چیزهای واقعی» پیروز شده‌اند.

زهران ممدانی شهردار شیعه چپ‌گرای نیویورک

این مقاله تصویری از شکاف میان «سیاست مصنوعی» و «سیاست واقعی» ارائه می‌دهد. در یک سوی ماجرا، دولت ترامپ و برخی سیاستمداران دیگر قرار دارند که به‌طور کامل در فضای دیجیتال غرق شده‌اند؛ از میم‌ها و ویدئوهای تولیدشده با هوش مصنوعی گرفته تا پیام‌های عجیب و بی‌ارتباط با واقعیت. نتیجه، سیاستی است که بیش از هر چیز بر بازتولید کلیشه‌ها و نمایش‌های سطحی متکی است و ارتباطش با کار واقعی و ملموس تقریباً از بین رفته.

در سوی دیگر، زهران ممدانی قرار دارد که توانست با حضور فیزیکی در خیابان‌ها و موقعیت‌های واقعی، تصویری متفاوت از خود بسازد. ویدئوهای او هرچند در اینترنت منتشر شدند، اما منشأشان آشکارا در دنیای واقعی بود و همین باعث شد از پوچی و تکرار بی‌پایان محتوای دیجیتال فاصله بگیرند. وعده‌های انتخاباتی او نیز واقعی و قابل لمس بودند: آپارتمان‌های با اجاره‌ی ثابت، خدمات رایگان نگهداری از کودک و اتوبوس، فروشگاه‌های مواد غذایی شهری.

نویسنده تأکید می‌کند که هیچ کارزار انتخاباتی کاملاً «اصیل» نیست، چون همه‌ی آن‌ها در نهایت برای انتشار آنلاین طراحی می‌شوند. اما تفاوت مهم این است که برخی سیاستمداران هنوز توانسته‌اند پیوندی با واقعیت حفظ کنند، در حالی که دیگران در دنیای مصنوعی و محتوای تولیدشده توسط هوش مصنوعی غرق شده‌اند.

در نهایت، پیام اصلی مقاله این است که در دورانی که سیاست بیش از حد دیجیتالی و مصنوعی شده، «چیزهای واقعی» -هرچند تحققشان دشوار باشد- همچنان ارزشمندند و می‌توانند پیروز شوند.

منبع خبر