- 2025-10-25
- 2 بازدید
- 0 دیدگاه
- اخبار مهم
کارکردن با هوش مصنوعی را بیاموزیم و درباره آن حرف بزنیم/ الگوریتم ها زندگی ما احاطه کردهاند
به گزارش اقتصاد آنلاین به نقل از خبرآنلاین، محمدجواد آذریجهرمی، وزیر ارتباطات دولت روحانی در یادداشتی با عنوان «جامعه ایرانی در آینه هوش مصنوعی؛ فرصتهای تازه، ترسهای پنهان» از تحولات عمیق فناوری و تأثیر آن بر آموزش، بازار کار، خانواده و فرهنگ نوشت. او هشدار داده است که اگر درک درستی از این پدیده نداشته باشیم، جامعه به دو سرعت متفاوت تقسیم میشود و نابرابری دیجیتال گسترش مییابد.
آذری جهرمی نوشت: چند سال پیش، اگر میگفتی «هوش مصنوعی»، مردم یاد روباتهای سینمایی میافتادند؛ موجودات آهنی با چشمهای قرمز که در فیلمها دنیا را میگرفتند. اما حالا ماجرا خیلی بیسروصدا و واقعیتر اتفاق افتاده: هوش مصنوعی وارد خانههایمان شده، بدون اینکه در را بزند. در گوشیها، در کلاسهای آنلاین، در جستوجوهای اینترنتی و حتی در خبرهایی که میخوانیم.
همهچیز دارد تغییر میکند؛ نه فقط ابزارها، بلکه شکل فکر کردن و زندگی کردن ما.
یک معلم دبیرستان در تهران به من میگفت که چند وقت است حس میکند شاگردانش از او جلوترند. میگوید: «سؤالها را که میدهم، نصفشان جوابهایی مینویسند که معلوم است کار ذهن خودشان نیست، کار یک ربات است». دانشآموزان گروه واتساپی دارند که در آن از ChatGPT کمک میگیرند برای نوشتن انشا، حل تمرین، حتی ساختن شعر. در ظاهر، اتفاق بدی نیست؛ ابزار جدیدی آمده که سرعت یادگیری را بالا میبرد. اما مسئله این است که آموزش دیگر فقط در کلاس اتفاق نمیافتد. معلم، منبع یگانه دانایی نیست؛ الگوریتمها هم دارند آموزش میدهند. این تغییر، بیسروصدا دارد نظام تربیت را جابهجا میکند. در همین حال، دانشآموزی که اینترنت و تبلت دارد، جلو میافتد، و دیگری در مدار سنتی میماند. شکاف دیجیتال، دارد از امروز آیندهی بچهها را جدا میکند.
طراحان گرافیک در اینستاگرام مینویسند مشتریها ازشان میخواهند طرح را با هوش مصنوعی بسازند تا ارزانتر شود.
مترجمان آزاد هم میگویند سفارشها کمتر شده، چون “ترجمه ماشینی دیگر اشتباه فاحش ندارد. ” کسی نمیگوید شغلش همین حالا از بین رفته، اما همه حس کردهاند امنیت شغلی دارد ترک برمیدارد.
در عوض، عدهای دیگر با همین ابزارها پول درمیآورند. یاد گرفتهاند چطور با چند دستور، متن بنویسند، تصویر بسازند، و برای شرکتها محتوا تولید کنند. جهان کار دارد از «ثبات» به «پروژه» میرود؛ از شغل دائمی به کارهای کوتاهمدت، چیزی که اقتصاددانها به آن میگویند گیگاکونومی. در ایران هم این موج رسیده: از پونیشا و کارلنسر گرفته تا افرادی که برای برندها پستهای اینستاگرامی میسازند. مسئله این است که سرعت فناوری از سرعت قانون و آموزش جلو زده.
آینده کار دیگر به مدرک وابسته نیست، به مهارت در کار با الگوریتم وابسته است.
خیلی از پدر و مادرها حالا برای آموزش زبان به فرزندشان از اپلیکیشنهای هوش مصنوعی استفاده میکنند.
بچه با ربات حرف میزند، شوخی میکند، از او یاد میگیرد. اما گاهی هم با او دوست میشود. روانشناسان میگویند کودکان درگیر رابطهای عاطفی با یک “چیز” میشوند، نه “کسی”. در گروههای خانوادگی تلگرام، عکسهایی میچرخد که کسی نمیداند واقعیاند یا ساختهشده با هوش مصنوعی. عمهجان میفرستد: «نگاه کن این بچه چقدر شبیه نوهام شده!».
اما تصویر، محصول چند کلیک در یک سایت است. واقعیت و خیال با هم قاطی شدهاند. خانواده ایرانی، که همیشه پناهگاه ثبات و معنا بوده، دارد در معرض نوعی سردرگمی تصویری و عاطفی قرار میگیرد.
در دانشگاههای هنر، دانشجوها با DALL·E تصویر میسازند و استادها نمیدانند چه نمرهای باید بدهند. در اینستاگرام، شخصیتهای مجازی ساختهشده با هوش مصنوعی تبلیغ میکنند و دنبالکننده دارند، بیآنکه کسی بداند انسان نیستند. اینجاست که سوالی اساسی پیش میآید: در فرهنگی که چهره و صدا میتواند ساختگی باشد، به چه کسی میتوان اعتماد کرد؟ هوش مصنوعی بهجای نابود کردن حقیقت، آن را زیاد کرده؛ آنقدر زیاد که تشخیصش سخت شده.
انگار در شهری زندگی میکنیم که همه ماسک زدهاند، و ماسکها هر لحظه عوض میشوند.
در طرف دیگر، دولت و نهادهای رسمی هم به این موج پیوستهاند. از سامانههای هوشمند برای پیشبینی ترافیک تا تحلیل رفتار مالیاتی استفاده میشود. خود اینها نشانه پیشرفت است، اما پرسشهای جدیدی هم ایجاد کرده: این حجم داده از مردم جمع میشود، اما مالک داده کیست؟ چه کسی تصمیم میگیرد چه الگوریتمی بر اساس این دادهها عمل کند؟ هنوز قانونی برای شفافیت در این حوزه وجود ندارد. اگر مراقب نباشیم، ممکن است بهجای دولت دیجیتال، به سمت دولت نظارتی برویم؛ جایی که الگوریتمها، بدون پاسخگویی، تصمیم میگیرند.
واقعیت این است که همه با یک سرعت جلو نمیرویم. در تهران، مشهد و اصفهان، جوانها از ابزارهای هوش مصنوعی برای تحصیل و کار استفاده میکنند؛ در شهرهای کوچکتر و روستاها، خیلیها هنوز با اینترنت کند و گوشی قدیمی سر و کله میزنند. فناوری دارد جامعه را به دو دسته تقسیم میکند: آنهایی که بلدند با الگوریتم حرف بزنند و آنهایی که هنوز نمیدانند باید از آن بترسند یا خوشحال باشند.
هوش مصنوعی میتواند آموزش را عادلانهتر، خدمات را سریعتر و اقتصاد را کارآمدتر کند؛ اما میتواند نابرابری را عمیقتر، روابط انسانی را سردتر و اخلاق را مبهمتر هم بسازد. تعیین اینکه کدام مسیر را میرویم، نه دست ماشینهاست، نه در انحصار دولتها؛ دست خود ماست. برای اینکه از این فناوری بهره ببریم، باید دربارهاش حرف بزنیم، یادش بگیریم، و قانونش را بنویسیم. باید از بچههایمان بپرسیم هوش مصنوعی در زندگیشان چه میکند، از کارگران و معلمان بشنویم که چطور تغییر میکند، و از سیاستگذاران بخواهیم که به جای فیلتر، فهم بیاورند.
هوش مصنوعی آینهای است که جامعه را واضحتر نشان میدهد. اگر تصویر در آینه نگرانکننده است، مشکل از آینه نیست؛ از ماست که هنوز برای قرن جدید آماده نشدهایم.

ارسال دیدگاه