- 2025-05-19
- 2 بازدید
- 0 دیدگاه
- اخبار مهم
چرا آمریکا به توافق با ایران نیاز دارد؟

به گزارش اقتصاد آنلاین به نقل از تسنیم، در دهههای گذشته، برنامه هستهای ایران به یکی از پیچیدهترین چالشهای سیاست خارجی آمریکا تبدیل شده است. از منظر ایران، این برنامه نه تنها حقی قانونی برای توسعه علمی و تأمین نیازهای انرژی است، بلکه نمادی از استقلال و مقاومت در برابر فشارهای خارجی به شمار میرود. ایران بارها تأکید کرده که هدفش از فعالیتهای هستهای، صلحآمیز است و بازرسیهای گسترده آژانس بینالمللی انرژی اتمی نیز این صلحآمیز بودن را تأیید کرده است.
با این حال، ایالات متحده این برنامه را از زاویهای متفاوت میبیند و آن را تهدیدی بالقوه برای امنیت منطقهای و جهانی تلقی میکند. آمریکا به همراه رژیم صهیونیستی ادعا میکنند که برنامه هستهای ایران جنبههای نظامی دارد و ممکن است به دنبال توسعه سلاح باشد.
آمریکاییها بر این اساس در سالهای گذشته تلاشهای مختلفی را برای جلوگیری از پیشرفت برنامه هستهای ایران، از تهدید نظامی گرفته تا اقدامات خرابکارانه و توافق را در دستور کار قرار دادهاند.
دوگانه تکراری مذاکره و تهدید
تازهترین تحول در این جهت تلاشهایی است که دولت جدید آمریکا به ریاست دونالد ترامپ آغاز کرده است. دولت آمریکا در ماههای گذشته یک الگوی دوگانه مرکب از دعوت به مذاکره و تهدید درباره تبعات عدم توافق را در دستور کار قرار داده و وعده داده این پرونده را حل کند.
ترامپ در هفتههای گذشته گاه تلاش کرده دستش را پر نشان دهد و اینطور وانمود کند که در صورت شکست دیپلماسی حاضر است به راهکارهای دیگری اعم از راهکارهای نظامی متوسل شود که به ادعای او برای ایران «بد» هستند.
با وجود این، بررسیها نشان میدهد که دولت آمریکا بیش از ایران به این توافق نیاز دارد و بر خلاف آنچه سعی میکند نشان دهد غیر از دیپلماسی و توافق گزینههای عملی و واقعی چندانی در اختیار ندارد.
ریشه نیاز آمریکا به توافق
دلایل این نیاز ریشه در ملاحظات استراتژیک، اقتصادی، و دیپلماتیک آمریکا دارد، در حالی که ایران با انعطافپذیری اقتصادی و نفوذ منطقهای خود، توانسته فشارهای نبود توافق را مدیریت کند. از سوی دیگر، گزینه نظامی علیه ایران، که گاهی به عنوان جایگزین دیپلماسی مطرح میشود، وقتی با واقعیتهای میدانی سنجیده میشود، نه تنها غیرعملی، بلکه به شدت پرخطر به نظر میرسد.
ایران، با تکیه بر سالها تجربه مقاومت در برابر تحریمهای بینالمللی راههایی برای کاهش وابستگی به اقتصاد جهانی پیدا کرده است. هر چند ایران هنوز نتوانسته به طور کامل اثرات تحریمها را خنثی کند اما گامهایی که به ویژه از دولت سیزدهم برداشته شده و در دولت کنونی دوام دارند نشان از توانمندی ایران در اداره امور با وجود تحریمهای سنگین از سوی آمریکا دارد.
گامهای خنثیسازی تحریمها
یکی از مهمترین اقدامات ایران برای مقابله با تحریمها کاهش وابستگی به درآمدهای نفتی بوده است. تحریمهای آمریکا بهویژه صادرات نفت ایران را هدف قرار داد، اما ایران با تمرکز بر بخشهای غیرنفتی، توانسته بخشی از این فشار را جبران کند.
بر اساس گزارش بانک مرکزی ایران صادرات غیرنفتی ایران از آغاز سال گذشته تا بهمنماه به حدود 53 میلیارد دلار رسید که شامل محصولات پتروشیمی، مواد معدنی، و کالاهای صنعتی بود. این رقم نسبت به سال 2018، که صادرات غیرنفتی حدود 44 میلیارد دلار بود، نشاندهنده رشد قابلتوجهی است. ایران با سرمایهگذاری در صنایع پتروشیمی، مانند مجتمعهای پارس جنوبی، ظرفیت تولید خود را افزایش داد و بازارهای جدیدی در آسیا و آفریقا پیدا کرد.
علاوه بر این، ایران به توسعه بخش کشاورزی و تولیدات داخلی توجه ویژهای نشان داد. طبق گزارش سازمان خواربار و کشاورزی ملل متحد (FAO) در سال 2023، ایران در تولید محصولاتی مانند پسته، زعفران، و خرما رتبههای برتر جهانی را حفظ کرد و صادرات این محصولات به کشورهای همسایه و آسیایی را گسترش داد. این تمرکز بر بخشهای غیرنفتی، ایران را کمتر به نوسانات بازار نفت وابسته کرد و ضربهپذیری اقتصادش را کاهش داد.
علاوه بر این ایران اقدام به تقویت روابط تجاری با شرکای غیرغربی کرد. تحریمهای آمریکا دسترسی ایران به بازارهای غربی و سیستمهای مالی بینالمللی مانند سوئیفت را محدود کرد. در پاسخ، ایران روابط تجاری خود را با کشورهایی که کمتر تحت تأثیر تحریمهای آمریکا بودند، بهویژه چین، روسیه، هند، و ترکیه، تقویت کرد.
به عنوان مثال، چین به بزرگترین شریک تجاری ایران تبدیل شد و در سال 2024 حدود 1.2 میلیون بشکه نفت در روز از ایران خریداری کرد، حتی در اوج تحریمها. توافق جامع همکاری 25ساله بین ایران و چین، که در سال 2021 امضا شد، زمینه را برای سرمایهگذاریهای چین در زیرساختهای ایران، از جمله بنادر و راهآهن، فراهم کرد. گزارش بلومبرگ در سال 2024 نشان داد که تجارت دوجانبه ایران و چین در سال 2023 به بیش از 30 میلیارد دلار رسید.
تلاش برای روی آوردن به شبکههای مالی جایگزین از جمله دیگر اقدامات ایران برای خنثیسازی تحریمها بوده است. یکی از اقدامات کلیدی، تقویت مکانیزمهای تجارت دوجانبه با استفاده از ارزهای محلی بود. برای مثال، ایران و چین در سال 2023 توافق کردند که بخش عمده تجارت خود را با یوان انجام دهند، که به کاهش وابستگی ایران به دلار کمک کرد. گزارش صندوق بینالمللی پول در سال 2024 نشان داد که حدود 60 درصد مبادلات تجاری ایران با شرکای آسیاییاش با ارزهای غیر دلاری انجام میشود.
علاوه بر این، ایران به توسعه سیستمهای مالی دیجیتال و رمز ارزها روی آورد. بانک مرکزی ایران در سال 2022 آزمایش ارز دیجیتال ملی را آغاز کرد و گزارشهای رویترز در سال 2024 نشان داد که ایران از رمز ارزها برای پرداختهای بینالمللی در تجارت با برخی کشورها استفاده میکند. این ابزارها به ایران امکان داد تا بخشی از محدودیتهای بانکی را دور بزند.
مجموعه این اقدامات باعث میشوند که گزینههای در دسترس ایران برای مدیریت وضعیت عدم توافق عملیتر و فراوانتر باشند. آمریکا در مقابل، بر خلاف آنچه سعی به وانمود آن دارد گزینههای محدودتری در اختیار دارد.
گزینههای محدودتر آمریکا
نیاز آمریکا به توافق هستهای ایران با منافع گستردهتر آمریکا در منطقه غرب آسیا گره خورده است. منطقه غرب آسیا به دلیل منابع انرژی و موقعیت ژئوپلیتیک برای اقتصاد و امنیت جهانی حیاتی است. هرگونه تنش در این منطقه مانند تشدید تنش با ایران میتواند بازارهای جهانی را به هم بریزد.
تنگه هرمز، که 20 درصد نفت جهان از آن عبور میکند نقطهای استراتژیک است که ایران میتواند در صورت تشدید تنشها آن را مختل کند. گزارش اداره اطلاعات انرژی آمریکا در اکتبر 2024 هشدار داد که بسته شدن این تنگه حتی برای چند هفته، میتواند قیمت نفت را به بیش از 150 دلار در هر بشکه برساند.
چنین شوکی برای اقتصاد آمریکا که همین حالا با تورم و بدهیهای کلان دستوپنجه نرم میکند غیرقابل تحمل خواهد بود. توافق هستهای با کاهش احتمال درگیری و ایجاد فضایی برای ثبات منطقهای این خطرات را برای آمریکا کم میکند.
از طرف دیگر، نیازهای اقتصادی آمریکا نیز این کشور را به سمت توافق سوق میدهد. تحریمهای گسترده علیه تهران هرچند فشار زیادی بر اقتصاد ایران تحمیل کرده و معیشت مردم را با دشواریهای گسترده مواجه کرده اما به اقتصاد جهانی و به طور غیرمستقیم به خود آمریکا هم آسیب رسانده است. این تحریمها عرضه نفت را کاهش داده و قیمت انرژی را بالا بردهاند که به مصرفکنندگان آمریکایی فشار میآورد.
جدا از این مسائل راهبردی، دولت ترامپ هم با وضعیتی مواجه است که به این توافق به شدت نیاز دارد. کارنامه سیاست خارجی ترامپ در زمینههای مختلف اعم از اوکراین، غزه، یمن، کانادا و چین پر از چالشهایی است که او را در موقعیت حساسی قرار دادهاند.
در بحران اوکراین، ترامپ در دور اول خود وعده داده بود که جنگ را به سرعت پایان دهد. با این حال، گزارشهای رویترز در دسامبر 2024 نشان میدهند که مذاکرات صلح هیچ پیشرفت قابلتوجهی نداشته و درگیریها همچنان ادامه دارد. آمریکا میلیاردها دلار برای حمایت نظامی از اوکراین هزینه کرده، اما این سرمایهگذاری نه تنها به صلح منجر نشده، بلکه انتقادات داخلی و بینالمللی را به دنبال داشته است.
در یمن آمریکا از 15 مارس (اسفند ماه) حملاتش را به این امید که بتواند جنبش مردمی انصارالله را به طور کامل نابود و به ارتش یمن ضربه بزند، تشدید کرد. اما روزنامه نیویورکتایمز همین چند روز پیش گزارش داده که مجموعهای از ناکامیها اعم از هزینه بالای عملیاتها، سقوط چند جنگنده آمریکایی و تداوم عملیاتهای پهپادی و موشکی یمنیها سرانجام باعث شد ترامپ درخواست آتشبس بدهد.
جنگ تجاری با چین هم داستان مشابهی دارد. ترامپ در دور دوم ریاستجمهوری جنگ تعرفهای با چین را با هدف کاهش کسری تجاری و تقویت تولید داخلی شروع کرد. در مارس 2025، تعرفههای 20 درصدی روی کالاهای چینی وضع کرد که در 9 آوریل 2025 به 145 درصد (125 درصد جدید + 20 درصد قبلی) افزایش یافت.
اما این سیاست به دلیل مقاومت چین (با تعرفههای تلافیجویانه 125 درصدی)، افزایش قیمتها در آمریکا، سقوط بازار سهام، و فشارهای جهانی دوام نیاورد. در 23 آوریل 2025، ترامپ اعلام کرد تعرفههای چین را «بهطور قابلتوجهی» کاهش میدهد و در 12 مه 2025، پس از مذاکرات در ژنو، تعرفهها به 10 درصد برگشت. این عقبنشینی به خاطر ناکامی در گرفتن امتیاز از چین و فشارهای اقتصادی داخلی بود.
نیاز مبرم ترامپ به پیروزی دیپلماتیک
این ناکامیها، ترامپ را در موقعیتی قرار داده که نیاز به یک پیروزی دیپلماتیک بزرگ دارد. توافق هستهای با ایران میتواند این پیروزی باشد. موفقیت در مذاکرات هستهای به ترامپ اجازه میدهد خود را به عنوان یک میانجی قدرتمند در صحنه جهانی معرفی کند. در مقابل، شکست در این مذاکرات، به لیست ناکامیهای او اضافه میکند و اعتبار دیپلماتیک آمریکا را خدشهدار میکند.
اینجاست که انگیزههای شخصی ترامپ وارد معادله میشوند. او به شدت به تصویر عمومی خود اهمیت میدهد و میخواهد نامش به عنوان یک رهبر تحولآفرین در تاریخ ثبت شود. در دور اول ریاستجمهوریاش، تلاش کرد با مذاکرات با کره شمالی و توافق ابراهیم (عادیسازی روابط برخی کشورهای عربی با اسرائیل) خود را به عنوان رئیسجمهور صلح نشان دهد. اما این تلاشها تأثیر ماندگاری نداشتند.
طبق تحلیل فارنافرز در سال 2023، توافق ابراهیم نتوانست به صلح جامع در خاورمیانه منجر شود و مذاکرات با کره شمالی نیز به بنبست رسید. علاوه بر این ترامپ به دلیل رقابتهایی که با باراک اوباما دارد نمیخواهد به عنوان رئیسجمهور جنگ شناخته شود، بلکه به دنبال این است که با حل یکی از دشوارترین چالشهای سیاست خارجی آمریکا خود را قهرمان دیپلماسی معرفی کند. این انگیزه، توافق را برای او به هدفی استراتژیک و شخصی تبدیل کرده است.
در مقابل، گزینه نظامی علیه ایران، که گاهی به عنوان راهحل سریع مطرح میشود، در واقعیت راه به جایی نمیبرد. حمله به ایران به دلیل وسعت جغرافیایی این کشور و پراکندگی تأسیسات هستهایاش، مانند سایتهای زیرزمینی فردو و نطنز، نیازمند عملیاتی گسترده و پیچیده است.
چنین عملیاتی از نظر لجستیکی دشوار است و شانس موفقیت کامل آن پایین است. رابرت گیتس، وزیر دفاع پیشین آمریکا، در مصاحبهای با سیانان در سال 2023 هشدار داد که حمله نظامی نمیتواند برنامه هستهای ایران را به طور کامل متوقف کند و ممکن است نتیجه معکوس دهد. ایران هم توانایی بالایی برای پاسخگویی به هر گونه اقدام اینچنینی از سوی آمریکا دارد.
هزینههای چنین جنگی برای آمریکا سرسامآور خواهد بود. تجربه جنگهای عراق و افغانستان نشان داده که درگیریهای طولانیمدت با حمایت عمومی در آمریکا مواجه نمیشوند. جنگ با ایران میتواند صدها میلیارد دلار هزینه و هزاران تلفات به همراه داشته باشد، چیزی که نه افکار عمومی آمریکا و نه اقتصاد این کشور تحملش را دارد.
علاوه بر این، حمله به ایران با مخالفت جهانی مواجه خواهد شد. روسیه و چین، که از منتقدان سیاستهای آمریکا هستند، میتوانند از این فرصت برای تضعیف جایگاه واشنگتن در سازمان ملل استفاده کنند. این انزوای دیپلماتیک، همراه با هزینههای نظامی و اقتصادی، گزینه نظامی را به انتخابی غیرمنطقی تبدیل میکند.
در نهایت، نیاز آمریکا به توافق هستهای از ایران بیشتر است. این توافق نه تنها نگرانیهای واشنگتن درباره برنامه هستهای ایران را برطرف میکند، بلکه به ثبات اقتصادی، موفقیت دیپلماتیک و تحقق انگیزههای شخصی دونالد ترامپ کمک میکند.
ایران، با انعطافپذیری و استقلال خود، میتواند فشارهای تحریم را تحمل کند، اما آمریکا در صورت شکست دیپلماسی با چالشهای بزرگی مواجه خواهد شد. گزینه نظامی نیز به دلیل موانع عملیاتی، هزینههای گزاف، و پیامدهای غیرقابلپیشبینی راهحلی واقعی نیست، همانطور که هیچگاه در دوران روسای جمهور سابق آمریکا هم هرگز راهکاری شدنی نبوده است.
بیا تو صدا
ارسال دیدگاه