• 2025-02-03
  • 1 بازدید
  • 0 دیدگاه
  • سلامت

چالش‌های زندگی پس از ترک در زنان معتاد

به گزارش سلامت نیوز به نقل از شرق، بهبودیافتگان از اعتیاد به‌ویژه آنها که در طول دوران اعتیاد خود حمایت…
چالش‌های زندگی پس از ترک در زنان معتاد

به گزارش سلامت نیوز به نقل از شرق، بهبودیافتگان از اعتیاد به‌ویژه آنها که در طول دوران اعتیاد خود حمایت خانواده را از دست داده‌اند یا آنها که اساسا از خانواده‌های پرآسیب به دامان زندگی پرتاب شده‌اند، شرایط بسیار پیچیده‌ای را تحمل می‌کنند. از یک سو با ترک اعتیاد هوشیاری خود را به دست آورده و نمی‌خواهند بار دیگر زندگی پرآسیب گذشته را تکرار کنند و از سوی دیگر شرایط آنها برای بازگشت به جامعه فراهم نیست.

اما وقتی فرد بهبودیافته یک زن باشد، شرایط پیچیده‌تر هم می‌شود؛ چراکه نگاه جامعه ایران به زنان همراه با قضاوت‌ها و سخت‌گیری‌های بیشتری است. جامعه‌ای که به زبان از کرامت زنان می‌گوید، اما پای عمل که می‌رسد، «کُمیتش بدجور لنگ می‌زند». دراین‌میان نگاه دولت و به صورت کلی نهادهای مدیریتی کشور به ماجرای آسیب‌دیدگان اجتماعی تعیین‌کننده است. در دوره‌هایی که رویکرد دولت و مدیریت شهری تخصص‌محور بوده، این گروه توانسته‌اند با مشارکت سازمان‌های مردم‌نهاد شرایط‌شان را حتی اندک بهبود بخشند.

اما در دوره‌هایی که این نهادها بر ‌اساس سلایق غیرتخصصی، ایدئولوژیک و با رویکردی متصلب با آسیب‌دیدگان اجتماعی برخورد کرده‌اند، این گروه هرچه بیشتر در زیرین‌ترین لایه‌های جامعه مدفون شده‌اند. حالا اگر سوژه، زنان آسیب‌دیده باشند که وضعیت سخت‌تر هم می‌شود. با روی‌کارآمدن دولت سیزدهم و افتادن سکان پایتخت به دست علیرضا زاکانی، شهردار تهران، شاهد تعطیلی خانه خورشید بودیم؛ مرکزی که خدماتی ارزشمند را به زنان آسیب‌دیده اجتماعی ارائه می‌داد و حتی موفق شد تعدادی از این زنان را به زندگی عادی بازگرداند. از سوی دیگر پروژه مرتبط با زنان آسیب‌دیده در مؤسسات نور سپید هدایت و یکی دیگر از سمن‌های فعال در این حوزه تعطیل شد.

برخی شنیده‌ها هم حاکی از آن است که مدتی است اجرای طرح ماده ۱۶ و مدیریت کمپ‌های اجباری به‌علاوه مدیریت یکی از گرمخانه‌های زنان به نهادی خاص محول شده است. نهادی که ماهیتا کارایی دیگری دارد و اساسا کارآمدی آن در حوزه خدمات‌رسانی به این گروه از جامعه با ویژگی‌های مشفقانه، تخصصی و بدون قضاوت درباره آسیب‌دیدگان اجتماعی و به‌ویژه زنان آسیب‌دیده، محل تردید است.

یکی از زنان آسیب‌دیده که با این مجریان جدید برخورد داشته است، شعار آنها را این‌گونه بازتکرار می‌کند: «این تو بمیری دیگه از اون تو بمیری‌ها نیست». به هر روی استمرار زیست سالم و مستقل در میان بهبودیافتگان و به صورت‌ ویژه‌تر زنان بهبودیافته نیازمند زیرساخت‌های فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی است که به شکل مطلوب در دسترس آنها قرار ندارد. این نیازها را از زبان خودشان در گفت‌وگویی که با «شرق» داشته‌اند، بخوانید.

وام بهبودیافتگان از اعتیاد به شرط ضامن

سه ‌سال‌ و شش ماهی می‌شود که مینا اعتیاد را ترک کرده است. ماجرا برای او از زمانی شروع می‌شود که با یکی از همکارانش ازدواج می‌کند؛ مردی که مصرف‌کننده مواد است. مینا ابتدا برای همراهی با همسرش گاه‌گاهی به صورت تفریحی مواد مصرف می‌کند، اما این مصرف بعد از جدایی از همسر هم ادامه می‌یابد؛ آن‌هم برای دریافت انرژی اضافی برای کار بیشتر. از 39‌سالگی به جمع مصرف‌کنندگان دائمی مواد می‌پیوندد، اما این مصرف دائمی دو سال طول می‌کشد. اما داستان ترک اعتیاد او از سرقت اموالش به دست چند دوست معتاد شروع می‌شود، درست زمانی که او تحت تأثیر مواد «ز غوغای جهان فارغ است». این سرقت باعث می‌شود مینا که زمانی برای خودش گرافیست بود و زندگی مستقل و درآمد مکفی داشت، راهی خیابان و کارتن‌خوابی شود.

او می‌گوید: «دیگر چیزی به‌جز لباس تنم نداشتم. دستم هم زخم بدی برداشته بود و هر روز عفونت و درد آن بیشتر می‌شد. حقیقت آن است که آگاهانه به مصرف مواد روی آوردم و تحمل ادامه چنین وضعیتی را نداشتم، پس آگاهانه تصمیم به ترک اعتیاد گرفتم. از دوستانم شنیده بودم که یک ساختمان پزشکان در منطقه شوش به افرادی مانند من خدمات پزشکی ارائه می‌دهد. در آن مرکز هم آدرس خانه نیمه‌راهی را دادند که درحال‌حاضر از خدمات آن استفاده می‌کنم».

مینا در این مرکز پذیرش می‌شود و تصمیم به ترک اعتیاد می‌گیرد: «در مرکز شوش موفق شدم حین ترک اعتیاد، خیاطی را هم یاد بگیرم، زیرا زندگی بدون شغل و درآمد برایم متصور نبود». او که دوست دارد بار دیگر به‌عنوان یک فرد مستقل به جامعه بازگردد، تأکید می‌کند: «پذیرش آدم‌های عادی نسبت به افرادی که سابقه اعتیاد دارند و به‌ویژه زنانی که در شرایط ما قرار دارند، بسیار سخت است. از طرف دیگر ما سرمایه‌ لازم برای مستقل‌شدن و برگشت به جامعه را هم نداریم». او که با مشقت بسیار بالاخره موفق می‌شود شیشه و متادون را کنار بگذارد، حالا به قول خودش برای ساختن زندگی دوباره دست‌وپا می‌زند که ظاهرا فایده‌ای هم ندارد: «حتی وام بهبودیافتگان از اعتیاد را هم نمی‌توانم دریافت کنم، زیرا ضامن ندارم. چه کسی ضامن افرادی مانند ما می‌شود؟». مینا در بهزیستی پرونده دارد و حدود یک میلیون تومان مستمری می‌گیرد اما با این مبلغ نمی‌تواند خانه‌ای اجاره یا کسب‌وکاری راه‌اندازی کند. بهزیستی هم به او گفته است که وام مسکن و… نداریم. شرایط او حالا در 44‌سالگی از قبل هم پیچیده‌تر شده؛ زیرا از یک سو بهزیستی از خوابگاه ترخیصش کرده است و از سوی دیگر به دلیل نبود سرپناه و ترس از کارتن‌خوابی چاره‌ای ندارد جز اینکه در کارگاه خیاطی خانه نیمه‌راهی شب‌ را به صبح برساند: «به ما می‌گویند طی یک سال توانمند شوید و از خوابگاه بروید. اما هیچ شرایطی برای این بازگشت فراهم نیست؛ نه جامعه پذیرش دارد و نه ما سرمایه‌ای داریم».

نه شناسنامه دارم، نه سرپناه

زهرا هم تقریبا شرایطی مانند مینا دارد. او 32‌ساله و اهل زاهدان است. دو سالی می‌شود که هروئین را ترک کرده و از یک‌ سال ‌و شش ماه پیش هم با شیشه خداحافظی کرده است: «من با درد بزرگ شدم و هیچ‌وقت پدرم را کنارم نداشتم. او را هرگز ندیده‌ام، اما می‌دانم که فروشنده مواد بود.

اما مادرم اعتیاد نداشت. هنوز به سن بلوغ نرسیده بودم که ازدواج کردم. شوهرم به شیره و تریاک معتاد بود. 14، 15‌ساله بودم که برای پرکردن خلأهای عاطفی‌ام به سمت مصرف مواد رفتم». او سال‌ها پیش از همسرش جدا می‌شود، 9 ماهی هم اعتیاد را ترک می‌کند، اما دوباره می‌لغزد. بعد از این لغزش است که به دلیل سخت‌بودن شرایط زندگی‌اش در زاهدان، راهی یزد و بعد تهران می‌شود. امیدوار است که در تهران یا ساری کاری پیدا کند اما در تهران سرگردان می‌شود. تا اینکه با خانه نیمه‌راهی آشنا شده و اقدام به ترک اعتیاد می‌کند.

او سال‌هاست که با به‌یادآوردن لحظات فوت مادرش عذاب می‌کشد. لحظاتی که در کنار مادرش بود، اما به دلیل خماری نتوانست برای آخرین بار صدای او را بشنود: «من تا همین چند وقت پیش بابت این موضوع درد می‌کشیدم. درواقع مهم‌ترین علتی که تصمیم جدی به ترک اعتیاد گرفتم، شادکردن روح مادر عزیزم بود».

زهرا حالا خیاطی می‌کند. به قول خودش وسط‌کار است. اما اولین مانع او برای بازگشت به جامعه، نداشتن شناسنامه است؛ معضلی که همواره با آن دست به گریبان بوده است: «پدرم دختر نمی‌خواست، بنابراین برایم شناسنامه نگرفت. اما خوشبختانه مددکار مرکز این مسئله را پیگیری می‌کند. امیدوارم بتوانم مدارک هویتی‌ داشته باشم. اما به‌جز شناسنامه، من برای بازگشت به جامعه به یک سرپناه و شغل نیاز دارم تا بتوانم زندگی مستقلی داشته باشم. آرزویم این است که وقتی دوباره خانواده‌ام و به‌ویژه فرزندم را دیدم، فردی مستقل باشم و با سربلندی با آنها مواجه شوم».

در جست‌وجوی شغل

زهره هم یکی دیگر از ساکنان مرکز نیمه‌راهی است. فوت یکی از دوستان بسیار نزدیکش او را به تله افسردگی می‌اندازد، دوا و درمان هم افاقه نمی‌کند تا اینکه تعدادی از دوستانش مصرف مواد را به او پیشنهاد می‌دهند. از اینجا و در 28‌سالگی داستان اعتیاد او شروع می‌شود. به دنبال این اعتیاد همسرش اقدام به طلاق می‌کند و حتی التماس‌های او را برای دادن فرصت ترک اعتیاد نمی‌پذیرد. زهره 14 سال پیش با وجود دو فرزند ناچار به ترک خانه می‌شود.

او می‌گوید: «مدتی با فرزندانم تماس تلفنی داشتم اما احساس کردم که آنها این ارتباط را دوست ندارند، بنابراین برای حفظ آرامش زندگی فرزندانم همین تماس‌ها را قطع کردم». با این حال این طلاق و دوری از خانه نقطه شروع ترک اعتیاد زهره می‌شود. او فورا اقدام به ترک مورفین می‌کند اما مصرف گاه‌به‌گاه شیشه را ادامه می‌دهد تا چهار سال پیش که شیشه را هم کنار می‌گذارد. او حالا و در 44‌سالگی از پاکی چهارساله‌اش می‌گوید، یک پاکی کامل.

زهره درآمدی ندارد ولی امیدوار است بتواند در حوزه نگهداری از بیماران و سالمندان مشغول به کار شود. کاری که در گذشته هم انجام می‌داده: «فعلا در کارگاه خیاطی مرکز نور سپید هدایت مشغول به فعالیت هستم، ولی امیدوارم بتوانم درآمد و زندگی مستقلی داشته باشم. زنان بهبودیافته سرمایه‌ای برای شروع یک زندگی مستقل ندارند و گاهی کم و کسری‌های دیگری مانند نداشتن مدارک هویتی هم دارند، بنابراین برای بازگشت به جامعه به حمایت زیادی نیاز دارند». او معتقد است درحال‌حاضر آمار بی‌کاری چنان بالاست که در نهایت نه فرد عادی می‌تواند کاری داشته باشد و نه فرد بهبودیافته.

بعد از ترخیص کجا بروم؟

شهرزاد مصرف مواد را از شیطنت‌های دوران دبیرستان شروع می‌کند، ‌گاهی برای همراهی با هم‌مدرسه‌ای‌ها، اما از 23سالگی ماجرا جدی می‌شود وقتی پابه‌پای دوستی در همسایگی، شروع به مصرف مواد می‌کنند: «بعد از مدتی فهمیدم که گرفتار اعتیاد شده‌ام. مادرم زمانی متوجه موضوع شد که کار از کار گذشته بود تا جایی که حتی نمی‌توانستم ماجرا را پنهان کنم. مادر من را به کمپ فرستاد تا اعتیاد را ترک کنم. یک ماه بعد از بازگشت از کمپ هم ازدواج کردم البته برخلاف میلم. دو ماه بعد از ازدواج مصرف را شروع کردم اما همسرم اعتیاد نداشت. طی زندگی مشترک 10ساله‌ام چندباری سعی کردم اعتیاد را ترک کنم اما موفق نشدم و بالاخره به دلیل همین اعتیاد از همسرم جدا شدم و حالا حدود یک سال است که از فرزندانم بی‌خبر هستم».

با این حال قصد او برای دورماندن از مواد جدی است: «من برای ترک مواد به مصرف متادون روی آوردم و 10 سال هم این ماده را مصرف می‌کردم، حالا یک سال است که متادون را هم کنار گذاشته‌ام و کاملا پاک هستم». او که در گذشته و در دوران تأهلش از بیماران و سالمندان در منزل نگهداری می‌کرده، حالا در مرکز خدمات‌دهنده به زنان آسیب‌دیده خیاطی را به صورت حرفه‌ای یاد گرفته است.

شهرزاد حالا در 47سالگی و در آستانه رسیدن به دوران میانسالی شب‌ها را در خانه نیمه‌راهی نور سپید هدایت به صبح می‌رساند: «سه ماه است که در این مرکز پذیرش شده‌ و هنوز هم ترخیص نشده‌ام‌، اما نمی‌دانم بعد از ترخیص باید به کجا بروم.

پولی در بساط ندارم که بتوانم خانه اجاره کنم، برای پرداخت پول پیش نیاز به حمایت دارم وگرنه این توانایی را دارم که کاری پیدا کنم و بدون آلودگی دوباره به مواد، به زندگی‌ام ادامه دهم. از طرف دیگر نمی‌دانم رفتار مردم با فرد بهبودیافته از اعتیاد چگونه است. به همین دلیل هم فکر می‌کنم که نباید به کسی بگویم در گذشته چه شرایطی داشته‌ام. مشخص نیست یک کارفرما با شنیدن گذشته من چه واکنشی نشان بدهد». درباره وام بهبودیافتگان که از او سؤال می‌کنم، پاسخش یک نمی‌دانم همراه با تعجب است: «اطلاعی از این مسئله ندارم و کسی هم من را دراین‌باره راهنمایی نکرده است».

غفلت مسئولان از معتادان بی‌پول اما مصمم به ترک

درددل‌های سپیده علیزاده، مدیر مؤسسه نور سپید هدایت و روان‌شناس هم از جنس درددل‌های همان افرادی است که سال‌ها برای بهبود وضعیت‌شان زحمت کشیده است؛ ازجمله همین بهبودیافتگان از اعتیاد. او با تأکید بر اینکه برخی از عوامل زمینه‌ساز اعتیاد قابل پیشگیری هستند، از خلأ خدمات روان‌شناسی و مددکاری در کشور انتقاد می‌کند: «فرزندانی که والدین مصرف‌کننده دارند و در خانواده‌های دارای آسیب زندگی می‌کنند، از چرخه آسیب جدا نمی‌شوند. آنها ناگزیر به اعتیاد دچار می‌شوند؛ زیرا از والدین‌شان همین را یاد می‌گیرند. در نتیجه انواع آسیب در این خانواده‌ها نسل به نسل منتقل می‌شود. اما اگر ما می‌توانستیم به خانواده یک فرد معتاد هم خدمات لازم را ارائه کنیم، از بروز اعتیاد در سایر اعضای خانواده یا نسل‌های بعدی پیشگیری می‌شد».

او توضیح می‌دهد: «لزوما همسر و فرزندان یک مرد معتاد هم دارای اعتیاد نیستند، اما با توجه به اینکه در حال حاضر الگوی مصرف مواد، مواد محرک است، مصرف‌کنندگان آن به همسر و فرزند خود آسیب می‌زنند. همسر و فرزند این افراد اما به دلیل فقدان جایی برای زندگی، فقر مالی و عدم توانمندی لازم، امکان فرار و نجات خود از این شرایط را ندارند. از طرف دیگر ما باید به فرد دارای اعتیاد که هم آسیب ‌دیده است و هم به اطرافیان و جامعه آسیب می‌زند، امید و انگیزه بدهیم.

حتی باید او را در شرایطی قرار دهیم که بتواند بهتر فکر کند و در واقع به ترمیم مغز او کمک کنیم، مسئله‌ای که درباره افراد معتاد به مواد محرک مصداق بیشتری دارد. برای رسیدن به این هدف قوانینی ازجمله ماده 16 قانون مبارزه با مواد مخدر تصویب شده که به درمان اجباری اعتیاد می‌پردازد».

به گفته این روان‌شناس، در درمان اعتیاد با دو گروه افراد مواجه هستیم؛ آنهایی که تمایل به ترک و درمان دارند اما پول برای اقدامات درمانی ندارند و گروه دیگری که نه تمایل دارند و نه پول: «در حال حاضر نهادهای مربوطه به دنبال افرادی هستند که نه تمایل به درمان اعتیاد دارند و نه پول آن را. دولت این افراد را وارد چرخه ترک اجباری اعتیاد می‌کند، اما از افرادی که تمایل به ترک دارند و پول ندارند، غافل شده است.

در واقع افرادی که به صورت خودمعرف قصد درمان دارند، حتما باید به کمپ‌های ماده 15 مراجعه کنند که این مراکز به صورت میانگین هر سه هفته یک بار 10 میلیون تومان از افراد دریافت می‌کنند، در حالی که بسیاری از افراد دارای اعتیاد توان پرداخت چنین مبالغی را ندارند. در واقع ستاد مبارزه با مواد مخدر به این دلیل که این گروه از معتادان با دستور قضائی تحویل مرکز داده نمی‌شوند، بودجه‌ای به درمان آنها تخصیص نمی‌دهد».

او این را هم می‌گوید که دستگیرکردن افراد و اجبار آنها به ترک اعتیاد برخلاف تمایل خودشان چندان اثربخش نیست: «وقتی این افراد به اجبار ناچار به ترک بشوند، بدون اینکه انگیزه و تمایل آنها به ترک اعتیاد را افزایش دهند، کمپ برایشان مانند زندان می‌شود، به همین دلیل هم بعد از ترک و ترخیص از مرکز بار دیگر به سمت مصرف مواد و اعتیاد کشیده می‌شوند به نحوی که بعضی از معتادها چندین مرتبه دستگیر و وارد کمپ‌های ماده 16 می‌شوند. نکته آنکه بسیاری از آنها به دلیل ترس از دستگیرشدن به زندگی‌های زیرزمینی روی می‌آورند که بسیار هم پرخطر هستند. در واقع این رویکرد چنین معتادانی را در معرض خطرات بیشتری قرار داده و درمان‌های ماده ۱۶ را ناکارآمدتر از قبل کرده است».

مدیر مؤسسه نور سپید هدایت به کثرت سازمان‌های متولی اعتیاد و آثار آن اشاره می‌کند: «کثرت این سازمان‌ها از یک سو و بودجه بسیار خوبی که بابت ماده 16 میان دستگاه‌های دولتی تقسیم می‌شود، باعث شده که هیچ‌یک از سازمان‌ها دست به بررسی این موضوع نزنند که اجرای طرح ماده 16 از دهه 90 تاکنون چه نتایجی به دنبال داشته است؛ زیرا اگر اجرای این طرح خروجی مثبتی داشت، باید شاهد بهبود وضعیت اعتیاد در کشور بودیم. برای بررسی این مسئله مهم هم اراده و هم رویکردی منطقی لازم است».

بازگشت دوباره به پاتوق‌ها در نبود سرپناه

او از معضلات بهبودیافتگان برای بازگشت به جامعه هم می‌گوید: «مرحله بعد بازگشت معتادان بهبودیافته به جامعه است. در واقع شرایط بازگشت به جامعه برای این افراد حتی اگر به صورت اجباری ترک اعتیاد کرده باشند، باید به شیوه‌ای باشد که فرد دوباره به پاتوقش بازنگردد. او باید سرپناه داشته باشد یا خانواده آمادگی لازم را برای پذیرش فرد بهبودیافته داشته باشند.

همچنین این افراد باید درآمد و اشتغال داشته باشند که متأسفانه ما در همه این زمینه‌ها نقص داریم. مثلا فرد با دندان‌درد به کمپ می‌رود و با همان درد هم بازمی‌گردد، بدون شناسنامه وارد این مراکز می‌شود و با همان شرایط هم از کمپ بیرون می‌آید. در واقع در زندگی این فرد چیزی تغییر نمی‌کند و تنها مواد نیست و او مدام با وسوسه مصرف دوباره دست به گریبان است. این فرد به دلیل نبود سرپناه ناچار است دوباره به پاتوقش بازگردد و قاعدتا بار دیگر هم شروع به مصرف می‌کند».

به گفته علیزاده برخی از سازمان‌ها مسئولیت دارند ساختمان در اختیار سمن‌ها بگذارند یا حتی خودشان ساختمان‌هایی را برای ارائه خدمت به آسیب‌دیدگان اجتماعی اختصاص دهند: «اما متأسفانه در دو سه‌ سال اخیر شاهد وجود ایرادات و معضلات جدی در همه اقدامات این سازمان‌ هستیم؛ یعنی مناقصه‌هایی که به این منظور برگزار می‌کنند، دارای مشکل است.

پیمانکاری که برای مدیریت مراکز خود انتخاب می‌کنند و حتی مدیریت پرسنلی که در این مراکز مشغول به کار هستند، همگی با ایرادات جدی مواجه هستند. آن‌قدر برخورد پرسنل با مددجویان مراکز تحت مدیریت این سازمان‌ها نامناسب است که بارها شاهد بوده‌ایم مددجو ترجیح داده در پاتوق‌ها در کنار حیوانات و در شرایط بسیار پرخطر زندگی کند اما وارد مراکز تحت مدیریت این سازمان‌ها نشود».

او اضافه می‌کند: «یکی دیگر از دلایلی که مددجویان از حضور در چنین مراکزی اجتناب می‌کنند، این است که بارها شاهد بوده‌اند عده‌ای وارد این مراکز شده و مددجویان را دستگیر و به کمپ‌های ماده 16 منتقل کرده‌اند در حالی ‌که کارتن‌خواب‌ها که معمولا دارای اعتیاد هم هستند، به صورت داوطلبانه و برای درامان‌ماندن از آسیب‌های زندگی در خیابان به گرمخانه‌ها و شلترها مراجعه می‌کنند. از طرف دیگر برای افرادی که اعتیاد را ترک کرده‌اند، خوابگاه‌های جداگانه‌ای وجود ندارد. وقتی فرد وارد محیطی می‌شود که افراد مصرف‌کننده هم حضور دارند، دچار وسوسه شده و امکان لغزش او افزایش می‌یابد».

نبود حمایت از خانه‌های نیمه‌راهی

این روان‌شناس با اشاره به تأسیس مراکزی برای صیانت از افراد بهبودیافته از اعتیاد، توسط سازمان بهزیستی اظهار می‌کند: «مددجویان این مراکز را به عنوان «خانه نیمه‌راهی» می‌شناسند. اما نه شهرداری و نه هیچ سازمان دیگری ساختمان این مراکز را تأمین نمی‌کند؛

بنابراین چاره‌ای جز اجاره ساختمان نیست. مجریان این مؤسسات هم عمدتا غیرتجاری بوده‌اند و می‌توانند ساختمان‌های کوچک 200 تا 300 متری اجار کنند. بر اساس دستورالعمل بهزیستی در چنین ساختمانی تنها 10 یا 20 نفر می‌توانند اقامت داشته باشند. از طرف دیگر هر فرد بهبودیافته بین شش ماه تا یک سال می‌تواند در این مراکز اقامت کند. در این مدت کم فرد توانمند نمی‌شود و نمی‌تواند کار و درآمد داشته باشد. تا فرد بهبودیافته بتواند شرایط خود را بازیابی کند و نگاهی دوباره به زندگی خود داشته باشد شش ماه طول می‌کشد. در نتیجه این افراد بار دیگر به خیابان‌ها بازمی‌گردند».

به گفته علیزاده نوبت به زنان بهبودیافته از اعتیاد که می‌رسد شرایط سخت‌تر و دردناک‌تر هم می‌شود: « با وجود اینکه احتمال آزار و اذیت خانواده از سوی مردان دارای اعتیاد بیشتر است، اما خانواده‌ها مردان را راحت‌تر می‌پذیرند. اما به دلیل انگ‌های اجتماعی و ماجرای آبرو و ناموس، زنان معتاد کمتر و سخت‌تر از سوی خانواده مورد پذیرش قرار می‌گیرند.

چهره زنان در طول دوران اعتیاد تغییر می‌کند؛ مثلا دندان‌های آنها در اثر اعتیاد آسیب جدی می‌بیند و به دلیل بالابودن هزینه‌ها فرد بعد از بهبودی توان درمان دندان‌پزشکی ندارد. جامعه هم با توجه به شرایط ظاهری این زنان، آنها را کمتر می‌پذیرد. در واقع زنان بهبودیافته از اعتیاد به دلیل شرایط ظاهری خود از سوی کارفرمایان پذیرش و شاغل نمی‌شوند».

او اضافه می‌کند که با وجود کم‌رنگ‌بودن انگ‌های اجتماعی نسبت به مردان اما شرایط بهبودیافتگان مرد هم تعریفی ندارد: «انتظارات اجتماعی و مسئله نان‌آوری برای خانواده باعث می‌شود مردان بهبودیافته در نبود شغل و سرمایه لازم برای ادامه زندگی بار دیگر سرخورده شده و به مصرف مواد و کارهای غیرقانونی روی بیاورند. در واقع جامعه این افراد را بار دیگر به سمت این بیماری سوق می‌دهد؛ به ‌نحوی ‌که بر اساس اخبار غیررسمی تنها 10 درصد از این افراد در شرایط پاکی از اعتیاد باقی می‌مانند».

تصمیم‌گیران از جهانی دیگرند

او درباره اعطای وام به بهبودیافتگان هم عنوان می‌کند: «بهزیستی اخباری منتشر می‌کند و به این افراد امید می‌دهد، اما فرایند گرفتن وام‌ها تسهیل‌ نشده است و در نهایت وام به این افراد تعلق نمی‌گیرد. یعنی یا بودجه این وام‌ها تأمین نمی‌شود یا خود این افراد توانایی تأمین ضامن و… را ندارند. به نظر می‌رسد افرادی شرایط دریافت این وام را مصوب کرده‌اند که تنها به بازگشت پول فکر کرده‌اند نه به شرایط مددجویان و چه‌بسا که اصولا با شرایط این افراد آشنایی نداشته باشند».

مدیر مؤسسه نور سپید هدایت از پیچیده‌بودن وضعیت سازمان‌های متولی این پدیده می‌گوید: «با تغییر رؤسای جمهور و تغییر رویکرد دولت‌ها، مدیران و رؤسای سازمان‌ها تغییر می‌کنند. این تغییرات به افزایش آسیب‌های مددجویان منجر می‌شود. حتی در دولت فعلی هم که همه مدیران را تغییر نداده‌اند باز هم این آسیب‌ها وجود داشت. در واقع برخی از مدیران وقتی متوجه می‌شوند که قرار است جایگاه‌شان را واگذار کنند، به جای انجام وظیفه، به امور دیگری مشغول می‌شوند که این مسئله هم شرایط مددجویان را تحت تأثیر قرار می‌دهد».

او درباره تأثیر فشارهای وارده بر سمن‌های خدمت‌دهنده به زنان آسیب‌دیده در سه سال گذشته بر وضعیت این گروه از زنان عنوان می‌کند: «قاعدتا هم مددجویان و هم سمن‌ها متوجه شده‌اند که دولت حامی آنها نیست، در نتیجه بی‌اعتمادی شکل گرفته است. به نظر می‌رسد همه مدیران برای رفع یک مشکل متحد نیستند و همگام‌سازی وجود ندارد. در حال حاضر همه از بازگشت دولت به سوی مردم صحبت می‌کنند. سازمان‌های مردم‌نهاد و البته مددجویان هم بخشی از مردم هستند. ‌به نظر می‌رسد کلا مدیریت کشور از سمن‌ها دور شده و می‌خواهد همه کارها را خودش انجام دهد، در حالی ‌که تخصص لازم را ندارد. درنتیجه دولت مشارکت مردم را از دست می‌دهد؛ زیرا حواشی زیادی برای سازمان‌های‌ مردم‌نهاد ایجاد شده است و از طرف دیگر مردم با این سازمان‌ها همکاری بیشتری می‌کنند».

حمایت از بهبودیافتگان از تصویب تا اجرا

سیدحسن موسوی‌چلک، رئیس انجمن مددکاری اجتماعی ایران که به‌تازگی به‌عنوان معاونت سلامت اجتماعی سازمان بهزیستی کشور هم منصوب شده است، به سند «درمان و حمایت اجتماعی بهبودیافتگان» مصوب 1392 اشاره می‌کند: «در این سند در ارتباط با افراد بهبودیافته از اعتیاد یا افرادی که قصد ورود به فرایند درمان را دارند، تکالیفی برای سازمان‌ها پیش‌بینی شده است. همچنین به درستی نیازهای بهبودیافتگان ازجمله حمایت برای آموزش فنی‌حرفه‌ای، حمایت برای اشتغال، اعطای تسهیلات اشتغال به شکل‌های مختلف و… هم در این سند دیده شده است. اما اجرای سند به مسائلی مانند میزان منابع و ویژگی‌های خود افراد بستگی دارد».

او به وضعیت نامطلوب اشتغال در کشور اشاره می‌کند: «شرایط برای افراد سالم هم خوب نیست چه رسد به فردی که درگیر اعتیاد بوده است به‌ویژه زنان. معمولا جامعه ما و حتی خانواده‌ها برای پذیرش اعتیاد یک زن مقاومت بیشتری از خود نشان می‌دهند؛ بنابراین طبیعتا شرایط برای زنان معتاد سخت‌تر می‌شود. از طرف دیگر فقدان یا ضعف مهارت‌هایی که بتواند زمینه‌ای برای ورود زنان بهبودیافته به چرخه اشتغال شود هم معضل مهمی است. در واقع این مهارت‌ها و ظرفیت‌ها شامل منابع در دسترس، ارتباط با گروه‌های مختلف، رویکردهای بهبودی و قابلیت‌هایی که دارند می‌تواند به مانایی آنها در ترک کمک کند. همچنین نگاه جامعه نسبت به زنان بهبودیافته از اعتیاد هم مهم است».

به گفته معاون سلامت اجتماعی سازمان بهزیستی این بسیار مهم است که فرد بعد از دوران ریکاوری به یک زندگی عاری از اعتیاد بازگردد: «مراقب‌های بعد از درمان هم مهم است. برخی بعد از سم‌زدایی ارتباط خود با مرکز مربوطه را قطع کرده و این ارتباط برای دریافت سایر حمایت‌های روایتی‌-اجتماعی استمرار نمی‌یابد. در این شرایط طبیعتا فرایند درمان کامل طی نمی‌شود».

منابع کافی نیست

بهزیستی باید چه اقداماتی برای بازگشت موفق بهبودیافتگان به جامعه انجام دهد؟ سؤالی که چلک در پاسخ به آن عنوان می‌کند: «اگر به دنبال آن باشیم که همه افراد واردشده به چرخه درمان، وابسته به یک نظام اجتماعی شوند، باید هر سال مراکز نگهداری تأسیس کنیم و این افراد را در مراکز مذکور نگهداری کنیم. اما این اقدام مغایر با رویکرد توانمندسازی است.

سازمان‌های دولتی و غیردولتی دارای مجوز در حدود منابع و امکانات خود در این زمینه خدماتی ارائه می‌دهند ولی نمی‌توان این افراد را به صورت مداوم تحت پوشش سازمان بهزیستی و سایر مراکز قرار داد؛ زیرا باعث ایجاد وابستگی در این افراد می‌شود. بازتوانی این افراد سخت و بسته به میزان توانایی، نوع نگرش و منابع حمایتی در دسترس این افراد متفاوت است؛ بااین‌حال، ما باید به‌گونه‌ای عمل کنیم که این افراد بتوانند در بطن جامعه به زندگی خود ادامه دهند. به همین دلیل سند درمان و حمایت اجتماعی بهبودیافتگان نوشته و منابعی هم به آن اختصاص داده شد. نمی‌گویم این منابع کافی است اما در گذشته همین موارد هم وجود نداشت».

رئیس انجمن مددکاری اجتماعی تأکید می‌کند: «در گذشته می‌گفتند که درمان پایدار اعتیاد در 20 درصد موارد ممکن است. این نسبت در میان مصرف‌کنندگان مواد صنعتی متفاوت‌تر بوده و با توجه به گزارش‌های ارائه‌شده توسط صاحب‌نظران این حوزه، می‌تواند عدد کمتری باشد. به همین دلیل جهان به سمت کاهش آسیب حرکت کرده است. ما هم در سیاست‌های کلی مبارزه با مواد مخدر نظرات کارشناسی را پذیرفته‌ایم، به این معنا که درمان قطعی برای همه افراد دارای اعتیاد را متصور نیستیم».

سیاست‌های مدیریت شهری زمینه‌ساز تعطیلی خانه خورشید

او ضمن ابراز تأسف از تعطیل‌شدن خانه خورشید می‌گوید: «تعطیلی این مرکز دلایل خاص خودش را داشت. در حالی ‌که این مرکز بیش از یک دهه در منطقه دروازه‌غار تهران، خدمات لازم را در دسترس افرادی قرار می‌داد که در آن محیط حضور داشتند، به دلیل سیاست‌های مدیریت شهری در این حوزه، خانم لیلی ارشد، مدیر این مرکز، از ادامه کار در خانه خورشید منصرف شد و بعد از آن هم خلأ این مرکز پر نشد. البته همه ما سازمان‌هایی که در این حوزه مسئولیت داریم باید تلاش کنیم و بهزیستی هم تا جایی که قانون به او اجازه می‌دهد از خدمات‌دهی به گروه‌های هدف ازجمله معتادان دریغ نخواهد کرد».

چلک اضافه می‌کند: «ما بر اساس قانون موظف هستیم حمایت‌های اجتماعی از بهبودیافتگان اعم از زن و مرد را انجام دهیم. موضوع زنان از چنان اهمیتی برخوردار است که کمیته‌ای با عنوان زنان و خانواده در ستاد مبارزه با مواد مخدر ایجاد شده است. کار این کمیته برنامه‌ریزی و رصد اقدامات مربوط به اعتیاد زنان است. بنابراین این دغدغه هم در قانون و هم در اسناد مرتبط با این حوزه وجود دارد. ما در سازمان بهزیستی مشوق ادامه خدماتی خواهیم بود که بتواند به مانایی درمان اعتیاد یا برنامه‌های کاهش آسیب کشور کمک کند. افراد دارای اعتیاد شهروندان این کشور هستند و ورود آنها به چرخه اعتیاد نباید مانعی برای دسترسی آنها به حقوق شهروندی‌ باشد».

منبع خبر