- 2025-01-05
- 2 بازدید
- 0 دیدگاه
- بین الملل
پیش بینی فارن پالیسی از تحولات مهم ۲۰۲۵؛ از مذاکره ایران با ترامپ تا معامله بزرگ آمریکا با شی جین پینگ
پایگاه خبری تحلیلی نامه نیوز (namehnews.com) :
کامفورت اِرو و ریچارد اتوود در یادداشتی در نشریه فارن پالیسی نوشتند: با بازگشت ترامپ به قدرت، این سوال مطرح است که آیا تغییر از طریق میز مذاکره حاصل خواهد شد یا در میدان نبرد.
در ادامه این مطلب آمده است: در این دوران ناآرام، بازگشت دونالد ترامپ، رئیس جمهور منتخب ایالات متحده، به کاخ سفید، به نظر میرسد که اوضاع را بیش از پیش متزلزل کند. اما یک فرد مختلکننده چگونه با دنیایی که از قبل مختل شده است، برخورد میکند؟
در خاورمیانه، یک واکنش زنجیرهای که با حمله ۷ اکتبر ۲۰۲۳ حماس به اسرائیل آغاز شد، سالی پر از تغییرات شگفت انگیز را رقم زده است. اسرائیل غزه را زیر آوار دفن کرده؛ شبکه نیابتی منطقهای ایران را تضعیف نموده و ناخواسته، زمینه را برای سرنگونی خانواده اسد در سوریه توسط شورشیان اسلامگرا فراهم ساخته است.
در آسیا، جایی که چین با ایالات متحده و متحدانش برای کسب برتری رقابت میکند، نقاط بحرانی در دریای چین جنوبی، آبها و آسمان اطراف تایوان و شبه جزیره کره، بیش از پیش متزلزل به نظر میرسند. حمله روسیه به اوکراین، با توجه به تهدیدهای رئیس جمهور ولادیمیر پوتین، بخشی از تلاش برای بازنگری در ترتیبات پس از جنگ سرد است و میتواند به یک رویارویی گستردهتر در اروپا تبدیل شود.
در ۷ منطقه دیگر، موجی از درگیریها – از جمله جنگ داخلی میانمار، یک شورش تحت حمایت رواندا در جمهوری دموکراتیک کنگو، تحرکات گروههای تبه کار که میلیونها نفر از مردم هائیتی را در شرایط جنگی قرار داده است، به علاوه ویرانی در سودان – در حال اضافه کردن به آمار جهانی کشته ها، آوارگان و گرسنگان است.
اگر ماجراجویی در حال افزایش است، پیش بینی اثرات ناشی از آن دشوارتر است. درگیریهای به هم پیوسته، پیامدهای ناخواسته را محتملتر میسازند. یحیی سنوار، رهبر حماس که مغز متفکر حمله ۷ اکتبر بود، مطمئناً ویرانیای را که یک اسرائیل تا حد زیادی مهارنشده در پاسخ به آن در غزه به بار میآورد را دست کم گرفته بود.
حتی اسرائیل، با وجود تمام جاسوسیهای خود، پیش بینی نمیکرد که ضرباتش به حزب الله در لبنان به یک شاخه اصلاح شده از القاعده کمک کند تا دمشق را تصرف نماید.
بازگشت ترامپ، عدم اطمینان جدیدی به همراه دارد. در اروپا، آسیا-اقیانوسیه و خاورمیانه، وعدههای ترامپ اغلب متناقض هستند، همانطور که نظرات افراد کابینه و وفادارانش نیز متناقض به نظر میرسند. اگر او بر رویارویی پافشاری کند، چقدر متحمل ریسک خواهد شد؟ اگر به دنبال توافق باشد، چه بده بستانهایی ممکن است در پی داشته باشد و چه پیامدهایی ممکن است برای متحدان ایالات متحده به بار بیاورد؟ در خارج از این عرصه ها، اگر واشنگتن تا حد زیادی غایب باشد، چگونه دیگران جای خالی اش را پر خواهند کرد؟
تحسین کنندگان ترامپ، نقطه قوت وی را در بی پروایی اش میبینند. نگه داشتن رقبا و متحدان در حالت آماده باش میتواند مانع از اقدامات رقبای سابق و گرفتن امتیاز از متحدان شود. آنها میگویند که پوتین در زمان ریاست جمهوری ترامپ، از اقدامات تحریک آمیز خودداری میکرد و موضع مبهم ترامپ در مورد ناتو، اروپاییها را به اندازه تهاجم کرملین به اوکراین، از خواب غفلت در مورد امنیت این قاره بیدار کرده است.
اما غیرقابل پیش بینی بودن میتواند به همان اندازه نتیجه معکوس داشته باشد. در حالی که هیچ کس خواهان جنگ تمام عیار نیست، اشتباه محاسباتی به همان اندازه در امتداد خطوط گسل قدرتهای بزرگ و در جاهای دیگر یک خطر تلقی میشود. اگر ترامپ یا مقامات ارشد دولت آمریکا بیش از حد تندرو شوند، یک رقیب میتواند به همان شکل پاسخ دهد و هدفش بازآرایی یک خط قرمز جدید باشد، اما از خط قرمز خود واشنگتن عبور کند. یا یک متحد ایالات متحده – به عنوان مثال فیلیپین، تایوان یا اسرائیل – میتواند از حد خود فراتر رود و باعث تلافی از سوی چین یا ایران شود که خطر کشیده شدن ایالات متحده را به همراه داشته باشد.
از سوی دیگر، اگر ترامپ ائتلافهای واشنگتن را تحقیر کند، یک دشمن – به احتمال زیاد مسکو، اما به طور منطقی پیونگ یانگ یا حتی پکن – میتواند تصمیم بگیرد که تمایل ترامپ برای کمک به متحدان ایالات متحده را بیازماید و این باعث جنجال سیاسی در واشنگتن میشود و رئیس جمهور را مجبور به واکنش سازد.
ستیزه جویی همچنین ممکن است باعث مقاومت متحدانه تری شود. صحبت از “محور” چین-روسیه-کره شمالی-ایران، با توجه به اینکه چهار پایتخت به جز مقاومت در برابر قدرت ایالات متحده و فرار از تحریمها منافع چندانی دارند، اغراق آمیز است. با این حال، آنها به طور فزایندهای به یکدیگر کمک میکنند. سلاحهای ایران و کره شمالی، قطعات دومنظوره چین و اکنون نیروهای کره شمالی به حفظ تلاشهای جنگی پوتین در اوکراین کمک میکنند. پیمان دفاعی که پوتین در ماه نوامبر با کیم جونگ اون، رهبر کره شمالی امضا کرد، در اصل پیونگ یانگ و به طور بالقوه امنیت شبه جزیره کره را به جنگ در اروپا پیوند میزند.
اگر ترامپ خصومت را در همه جبههها تشدید کند، روابط بین این دشمنان احتمالاً تقویت خواهد شد – به ویژه اگر او اروپا را برای تشدید محدودیتهای تجاری با چین تحت فشار قرار دهد یا ناتو را تشویق کند تا بیشتر در آسیا دخالت نماید.
برای معامله، ناهمگونی ترامپ ممکن است یک مزیت بیشتر باشد – اگر در مسیر درست هدف گذاری شود. معامله بزرگ فرضی با شی جین پینگ، رهبر چین که توسط برخی از افراد نزدیک به ترامپ مطرح شده است – که واشنگتن را به پذیرش برتری چین در آسیا، از جمله بر تایوان (تولید کننده تقریباً تمام ریزتراشههای پیشرفته که اقتصاد جهانی به آن متکی است) سوق میدهد – دور از ذهن به نظر میرسد.
توافق با روسیه که اوکراین را غیرنظامی و بدون ضمانت امنیتی رها کند، همانطور که پوتین خواستار آن است، به سرعت فرو میریزد. هیچ مسیر پایداری برای توافقاتی از نوع ایجاد کننده حوزه نفوذ در آسیا یا اروپا وجود ندارد، حتی اگر ترامپ بتواند متحدان ایالات متحده را متقاعد کند که به گونهای دیگر فکر کنند.
تحقق اهدافی متواضعانهتر ممکن است امکان پذیر باشد. مذاکرات مکرر با شی و تلاش برای تقویت ساز و کارهای اجتناب از تنشی که از قبل وجود دارند، مانند خطوط تلفن اضطراری و کانالهای پشت پرده بین مقامات ارشد امنیت ملی، میتواند رابطه ایالات متحده و چین را بر پایهای محکمتر قرار دهد و به جلوگیری از تبدیل شدن حوادث در آسمان و آبهای اطراف چین به یک بحران تمام عیار کمک کند
با روسیه، توافق آتشبسی که مناقشات دشوار را به مذاکرات آتی موکول کند، به هیچ وجه ایده آل نخواهد بود. پوتین به احتمال زیاد آن را نخواهد پذیرفت. اما اگر ترامپ بتواند آن را انجام دهد، بهتر از خرابیها و خطرات تشدید تنش امروزی خواهد بود. چنین توافقاتی همچنین ممکن است فضایی را برای متحدان آسیایی و اروپایی واشنگتن باز کند تا به تدریج مسئولیت بیشتری را در قبال دفاع از خود به عهده بگیرند، به جای اینکه در حالی که آمادگی لازم را ندارند، به حال خود رها شوند.
مذاکرات هستهای با کره شمالی یا ایران ممکن است نتیجه بیشتری داشته باشد. در آخرین دور، رویکرد دمدمی مزاج ترامپ منجر به مذاکراتی شد که نزدیک بود یک توافق را برای او به ارمغان آورد. با وجود روابط کیم با روسیه، پیونگ یانگ همچنان یک دولت یاغی است که از حسن نیت واشنگتن چیزهای زیادی به دست میآورد. با ایران، چشم اندازهای بهتری وجود دارد.
تهران ممکن است موافقت کند که نه تنها برنامه هستهای ایران را محدود کند، بلکه شبکه نیروهای متحد خود را را نیز محدود نماید. واشنگتن نیز به نوبه خود میتواند متعهد شود که جمهوری اسلامی ایران را بی ثبات نکند و تلاش کند تا اسرائیل را از انجام این کار منصرف نماید. به هر حال، ترامپ گفته است که علاقهای به تغییر حکومت ندارد.
با توجه به همه اینها چگونه میتوان سال ۲۰۲۵ غیرقابل پیش بینی را پیش بینی کرد؟
هر چه اتفاق بیفتد، به نظر میرسد که سقوط به سوی بی قانونی ادامه خواهد داشت. ایالات متحده همیشه در جایی که منافعش ایجاب میکرد، به خود و دوستانش اجازه عبور از قوانین بین المللی را داده است. اما حتی بر اساس استانداردهای مبهم دهههای اخیر، اوضاع بد است و قرار است بدتر شود.
اگر اسرائیل کرانه باختری را با حمایت ایالات متحده ضمیمه کند یا واشنگتن به طور یکجانبه کارتلهای مواد مخدر مکزیک را بمباران کند، هنجارهایی که از قبل تضعیف شده اند، خطر فروپاشی بیشتری را تجربه خواهند کرد.
ستیزه جویان توجه کمتری به رنج غیرنظامیان خواهند داشت. رهبران کشورهای دیگر ممکن است آزمایش کنند که آیا میتوانند بخشهایی از قلمرو همسایه را تصرف کنند یا خیر. به نظر میرسد که بیشتر جنگهای امروزی همچنان ادامه داشته باشند، شاید در برخی موارد با آتش بسهایی که تا زمانی که جهت باد تحولات ژئوپلیتیک تغییر کنند یا فرصتهای دیگری برای از بین بردن رقبا ایجاد شود، برقرار بمانند.
ترامپ میتواند معاملاتی را انجام دهد – معاملاتی با پیونگ یانگ یا تهران که امنیت آسیا یا خاورمیانه را از نو بسازد، یا با پکن تا از تبدیل رقابت به درگیری جلوگیری نماید، یا با مسکو که به طور موقت اوضاع را آرام کند. اما سناریوهای کابوسآمیز نپیر – یک انفجار در آسیا، رویارویی گستردهتر در اروپا، یا تلاش علیه حکومت ایران یا اخراج دستهجمعی فلسطینیها که باعث ایجاد آتشسوزی در خاورمیانه میشود را نیز نمیتوان نادیده گرفت.
با افزایش سرعت تغییرات، به نظر میرسد جهان برای یک تغییر پارادایم آماده میشود. سوال این است که آیا این اتفاق در پای میز مذاکره رخ خواهد داد یا در میدان نبرد.
منبع: انتخاب
ارسال دیدگاه