• 2025-07-21
  • 1 بازدید
  • 0 دیدگاه
  • سلامت

وقتی محیط زیست قربانی دغدغه‌های امنیتی شد

به گزارش سلامت نیوز به نقل از شرق،  در سال‌های اخیر، فضای عمومی ایران چنان درگیر تنش‌های سیاسی، بحران‌های اقتصادی…
وقتی محیط زیست قربانی دغدغه‌های امنیتی شد

به گزارش سلامت نیوز به نقل از شرق،  در سال‌های اخیر، فضای عمومی ایران چنان درگیر تنش‌های سیاسی، بحران‌های اقتصادی و دغدغه‌های امنیتی شده که مهم‌ترین تهدید پیش‌روی کشور -یعنی فروپاشی زیست‌محیطی- عملا نادیده گرفته شده است.

در حالی‌که نگاه‌ها به بیرون دوخته شده و بحث‌هایی چون جنگ یا تجزیه در صدر نگرانی‌هاست، سرزمین ما آرام و خاموش در حال فروپاشی‌ است؛ نه با آتش و گلوله، بلکه با خشکی، فرسایش، ریزگرد، بیابان و سکوت درختانی که دیگر نفس نمی‌کشند. اگر وطن را فقط در مرزها، نقشه‌ها و پرچم‌ها تعریف کنیم، شاید هنوز چیزی پابرجا باشد.

اما اگر وطن را زیستگاهی بدانیم برای زیستنِ انسانیِ پایدار، شرافتمند و نسلی، آنگاه باید با حقیقت تلخ روبه‌رو شویم: وطن در احتضار است. اصل و عینیت مفهوم وطن، در جغرافیا و سرزمینی نهفته است که مردم را در خود می‌پرورد؛ جایی که حافظه تاریخی، هویت فرهنگی و تداوم نسلی را ممکن می‌کند. وقتی این زیستگاه می‌فرساید و نابود می‌شود، وطن پیش از آنکه سقوط کند، تهی می‌شود. امروز ایران با زنجیره‌ای از بحران‌های محیط‌زیستیِ درهم‌تنیده مواجه است:

فروپاشی منابع آب: کم‌آبی دیگر یک هشدار نیست، بلکه واقعیتی است که زندگی میلیون‌ها نفر را تحت‌ تأثیر قرار داده. کاهش بارندگی، افت شدید سطح آب‌های زیرزمینی، خشک‌شدن دریاچه‌ها و رودخانه‌ها و بی‌نتیجه ‌ماندن سیاست‌های سدسازی و انتقال آب، کشور را در آستانه ورشکستگی آبی قرار داده است.

ریزگردها و آلودگی هوا: در بسیاری از استان‌ها، ریزگردها به واقعیت روزمره تبدیل شده‌اند. منشأ آنها خشک‌شدن تالاب‌ها، نابودی پوشش گیاهی و تغییرات اقلیمی است. آسمان خاکستری، بیماری‌های تنفسی، تعطیلی مدارس و فرسایش روانی جامعه فقط بخشی از پیامدهای این فاجعه‌ پنهان‌اند.

بیابان‌زایی: مرزهای بیابان در حال پیش‌روی است. زمین‌های کشاورزی رها شده‌اند، روستاها در حال خالی‌شدن‌اند و باد، خاک حاصلخیز را با خود می‌برد. روند بیابانی‌شدن نه‌تنها منابع طبیعی را تهدید می‌کند، بلکه به مهاجرت اجباری، تغییر ساختار جمعیتی و فروپاشی اقتصادهای محلی دامن زده است.

نابودی خاک و جنگل: فرسایش خاک، آتش‌سوزی‌های مکرر، تخریب مراتع و قطع بی‌رویه درختان، خاک را -که خاموش‌ترین و بنیادی‌ترین سرمایه هر تمدن است- به سراشیبی نابودی کشانده‌اند.

سیاست‌زدگی در مدیریت منابع: تصمیم‌گیری‌های کلان در حوزه محیط زیست اغلب تابع منافع کوتاه‌مدت سیاسی یا اقتصادی‌اند، نه برآمده از دانش، اقلیم‌شناسی و مسئولیت بین‌نسلی.

انباشت جمعیت در مناطق ناپایدار: توسعه بی‌برنامه، تمرکز شدید جمعیت در کلان‌شهرها و تخلیه تدریجی مناطق کم‌برخوردار، تعادل زیستی کشور را بر هم زده و فشار مضاعفی بر منابع و زیرساخت‌ها وارد کرده است.

پیری جمعیت و گسست نسلی: کاهش زادآوری، مهاجرت جوانان و رهاشدگی بسیاری از مناطق روستایی، موجب شکاف عمیق نسلی و کاهش پیوند انسان با سرزمین مادری شده است. آینده‌ای که در آن جوانی نیست، کشاورزی نیست، طبیعتی نیست، وطنی نیز نخواهد بود.

در این میان، در فرهنگ عمومی نیز نوعی بی‌تفاوتی خطرناک نسبت به طبیعت شکل گرفته است. تخریب محیط‌ زیست نه جرم تلقی می‌شود و نه فاجعه، بلکه در نگاه برخی، همچنان نشانه‌ای از پیشرفت تلقی می‌شود. ساختمان‌سازی، سدسازی، جاده‌کشی و استخراج بی‌رویه، همچنان در صدر اولویت‌ها هستند، بدون توجه به بهایی که طبیعت و نسل آینده خواهند پرداخت. این بحران‌ها صرفا ‌محیط‌زیستی نیستند؛ آنها زمینه‌ساز بحران‌های اجتماعی، معیشتی، امنیتی و حتی سیاسی‌اند. وقتی آب نباشد، هوا مسموم، خاک از بین رفته باشد و زندگی در جغرافیای مادری ناممکن شود، آنچه فرومی‌پاشد فقط طبیعت نیست، بلکه تمدن است. مسئله امروز ایران نه تجزیه است، نه تهاجم خارجی. تهدید اصلی، نابودی تدریجی سرزمینی‌ است که ستون فقرات تمدن ایرانی را شکل داده است. تا زمانی که وطن را صرفا در پرچم و شعار خلاصه کنیم و از خاک، آب، هوا و نسل آینده غافل بمانیم، چشم‌انداز روشنی برای این سرزمین باقی نخواهد ماند.

منبع خبر

بیا تو صدا