• 2025-06-03
  • 6 بازدید
  • 0 دیدگاه
  • سلامت

وقتی اصرار والدین به کمال گرایی است

به گزارش سلامت نیوز به نقل از هفت صبح،  نگاهی به قد بلندش می‌کنم و می‌گویم: «به‌نظرت قد بلندت جزو…
وقتی اصرار والدین به کمال گرایی است

به گزارش سلامت نیوز به نقل از هفت صبح،  نگاهی به قد بلندش می‌کنم و می‌گویم: «به‌نظرت قد بلندت جزو توانمندی‌هایت نیست؟» به‌سرعت ولی با همان لحن غم‌زده پاسخ می‌دهد: «وقتی پول داشته باشی قدبلند صدایت می‌کنند اما اگر فقیر باشی -مثل من- صدایت می‌کنند دراز!»

این‌ بخشی از گفت‌وگویم با یکی از مراجعانم در مرکزی واقع در جنوب شهر تهران است که به دقت نشان می‌دهد چگونه فقر می‌تواند ایماژ (تصویری از خویشتن) را بسازد و توانمندی را به نقطه‌ضعف تبدیل کند. پسری هفده ساله که نمی‌خواهد هویتش را در تحصیل بیابد و از همین‌رو حاضر نشده که سر جلسه امتحانات برود و از سوی مدیر مدرسه به این مرکز ارجاع شده است.

خلق افسرده، از دست‌دادن علاقه به فعالیت‌هایی که تا چند سال پیش معنادار بوده و افکار خودکشی مهم‌ترین نشانه‌ها و علامت‌هایی هستند که پسر نوجوان چند ماه اخیر را با آن‌ها درگیر بوده و اکنون روبه‌روی من نشسته است. از آرزوهایش می‌گوید که تفاوتی اساسی با واقعیت دارند و همین تفاوت او را به زانو درآورده است.

مانند اغلب مراجعانم در پی یافتن پویایی‌های خانوادگی‌اش، از رابطه‌اش با مادر و پدرش می‌پرسم. جلسات اول عمدتا طفره می‌رود و برای ندیدن احساساتش نسبت به والدینش از دفاع‌های متعدد استفاده می‌کند. هر زمان هم که می‌خواهد گامی به‌سوی دیدن احساسات واقعی‌اش بردارد اضطراب در برابر او جبهه می‌گیرد و او را وادار به عقب‌نشینی می‌کند.

تا این‌که حرف می‌زند و از پدرش می‌گوید که بیرون در اتاق درمان نشسته است. پدری سنتی که از کودکی تحقیرش کرده و سرزنش‌هایش همچون شلاقی بر تن و روان پسر فرود آمده‌اند و تمام جانش را زخمی کرده‌اند. مادر نیز تماشاگر پدر یا قربانی دیگر این خانواده بوده که کاری از دستش ساخته نیست جز تأیید پدر.
 

و اکنون پسر با قدی نزدیک به دو متر و اندامی قوی از درگیرشدن با هر کسی که آزارش می‌دهد می‌ترسد. خود را توانمند نمی‌بیند و توانمندی را در داشتن پول زیاد خلاصه می‌کند تا این‌گونه بتواند از پدر مستقل شود.  

می‌پرسم: «بعدازظهرها چه می‌کنی؟»

پاسخ می‌دهد: «در یک مکانیکی کار می‌کنم.»

می‌گویم: «تو که رشته‌ات علوم انسانی است! اگر به مکانیکی علاقه داشتی چرا به هنرستان نرفتی؟»

می‌گوید: «به مکانیکی علاقه‌ای ندارم! فقط چون کاری بود که می‌توانستم از طریق آن پول دربیاورم انتخاب کردم!»

می‌پرسم: «به چه چیزی علاقه داری؟»

پاسخ می‌دهد: «به هیچ چیز! فقط می‌خواهم پولدار شوم تا از این وضعیت بیرون بیایم!»

چند هفته بعد خبر می‌دهد که از درآمدش توانسته یک وانت بخرد تا با آن کار کند! ولی بازهم رنگی در صدایش نیست، چون کار با وانت هم علاقه‌اش نیست!

پدر نقشی تعیین‌کننده در شکل‌گیری هویت فرزندان دارد. وقتی پدری با تنبیه‌ها و تحقیرهایش تبر بر جان فرزند می‌زند، دیگر نباید انتظار داشت که فرزند بتواند علاقه‌اش را بیابد؛ چراکه همپای پدر به طرد خود و همه‌ آنچه که به این خود مربوط است مشغول است و همین سازوکار سبب می‌شود که فکر حذف خود به ذهنش خطور کند و معنایی در زندگی نیابد و ارزیابی‌های منفی دیگران را به‌عنوان واقعیت بپذیرد.

در میان مراجعانم کم نیستند نوجوانانی که با شکایت اعتمادبه‌نفس پایین، فقدان علاقه به درس، ناامیدی، اضطراب و فقدان هدف مراجعه می‌کنند و در میان عوامل شکل‌دهنده این مشکلات، آن‌چه بیش از همه جلوه‌گر می‌شود، فقدان والدین حمایت‌گری است که در عین حمایت و پذیرش نوجوان به او عرصه‌ای نسبتا فراخ برای جستجوگری و استقلال می‌دهند و تلاش نمی‌کنند ارزش‌های خود را به آن‌ها القا کنند. این نوجوانان والدینی دارند که می‌کوشند به دیگران ثابت کنند پدر و مادری عالی هستند و مراقب فرزند خویش. اما همین اصرار بر عالی‌بودن و بی‌نقص‌نبودن آغاز ماجرایی است که به فرزند گریزان از خویش می‌رسد.

در میان مراجعانم کم نیستند والدین نوجوانانی که اصرار دارند ثابت کنند که همه چیز آرام است و جز یک فرزند ناسپاس مشکل دیگری نیست و نمی‌دانند که آن‌چه درون خانواده ناگفته می‌ماند، به ارث می‌رسد!

این روایت‌ها ادامه دارد…

منبع خبر

بیا تو صدا