مرگی تکان‌دهنده اما منطقی در پایان فصل سوم «From»

فصل سوم سریال «From» با افزودن لایه‌های پیچیده‌تر به معمای داستان و افشای جزئیاتی که مخاطب را مشتاق دنباله ماجرا…
مرگی تکان‌دهنده اما منطقی در پایان فصل سوم «From»

فصل سوم سریال «From» با افزودن لایه‌های پیچیده‌تر به معمای داستان و افشای جزئیاتی که مخاطب را مشتاق دنباله ماجرا می‌سازد، جذابیت اصلی سریال را افزایش داده است. با این حال، مرگ ناگهانی و خشونت‌آمیز یکی از شخصیت‌های اصلی که از همان قسمت اول با ما همراه بود، شوک بزرگی به بینندگان وارد کرد.

اگرچه این اتفاق بسیار تکان‌دهنده بود، اما با بررسی دقیق داستان این سریال ترسناک، متوجه می‌شویم که چنین تصمیمی برای پیشبرد روایت و حفظ هیجان سریال ضروری بوده است. با ما همراه باشید تا در این مقاله از مجله اکالا، به بررسی دلایل منطقی پشت این اتفاق بپردازیم.

جیم متیوز: شخصیت‌ کلیدی داستان

داستان سریال «From» با سفر جاده‌ای خانواده متیوز آغاز می‌شود. آن‌ها هنگام عبور از جاده‌ای آرام، با تنه درختی مواجه می‌شوند که راه را مسدود کرده است. تلاش برای پیدا کردن مسیر جایگزین آن‌ها را به شهری کوچک می‌کشاند؛ جایی که هر راه فراری به طرز مرموزی به همان مکان ختم می‌شود.

جیم بلافاصله پس از تصادف ماشین، نشان داد که چه رهبر قدرتمندی است؛ او برای محافظت از پسر مجروحش، با جان و دل با موجودات خطرناک مبارزه می‌کند. با وجود مشکلات زناشویی با همسرش تابیتا و اندوه ناشی از از دست دادن پسر نوزادشان توماس، جیم به سرعت خود را با شرایط خطرناک این مکان وفق می‌دهد تا خانواده‌اش را زنده نگه دارد.

در انتهای فصل اول، او رهبری تیمی را بر عهده می‌گیرد که برای ارتباط با دنیای بیرون، یک برج رادیویی می‌سازند. اما این تلاش‌ها در صحنه‌ای پرتنش به پایان می‌رسد؛ جایی که جیم و چند نفر دیگر زیر آوار گرفتار می‌شوند و موجودات مرموز به آن‌ها نزدیک می‌شوند با وجود این شرایط سخت، جیم نشان می‌دهد که چه بازمانده قوی و مصممی است.

بیشتر بخوانید: سریال‌‌های ترسناک و رازآلود مشابه «From»

فصل دوم: نقشی کمرنگ‌تر اما تاثیرگذار

در فصل دوم، اگرچه نقش جیم به اندازه فصل اول پررنگ نیست، اما همچنان به عنوان مردی مهربان و بخشنده ظاهر می‌شود. او با وجود تلاش سارا برای کشتن ایتان، او را می‌بخشد؛ زیرا سارا بر این باور بوده که این کار می‌تواند همه را از این وضعیت نجات دهد.

داستان اصلی فصل دوم، حول یک جعبه موسیقی جادویی می‌چرخد که باعث توهمات شدید در برخی از ساکنان می‌شود. در این فصل، جیم به یک شخصیت فرعی تبدیل می‌شود که تلاش می‌کند تا دخترش (جولی) را در این تجربه سخت همراهی کند، در حالی که خانواده‌اش به تدریج امید خود را برای بازگشت به خانه یا زنده ماندن از دست می‌دهند.

پایان فصل دوم، زمانی که تابیتا از طریق درخت بطری به دنیای واقعی بازمی‌گردد، تغییری اساسی در خانواده متیوز و نقش جیم در داستان ایجاد می‌کند.

فصل سوم: تلاش برای حفظ خانواده

حتی پس از بازگشت تابیتا به همراه پدر ویکتور در فصل سوم، پویایی خانواده متیوز به حالت عادی باز نمی‌گردد. جیم تلاش می‌کند تا از همسرش محافظت کند، اما این تلاش‌ها باعث ایجاد تنش‌های زیادی بین آن‌ها می‌شود. او سعی می‌کند تابیتا را از کشف ارتباطش با کودکان عجیب و شباهت‌هایش به داستان میراندا کاوانا دور نگه دارد. میراندا زنی بود که پس از تجربه‌های مشابه با تابیتا، تلاش کرد مردم را از شهر خارج کند، اما در این راه جان خود را از دست داد.

شباهت‌های بین داستان خانواده کاوانا و اتفاقاتی که برای خانواده متیوز رخ می‌دهد، باعث شکل‌گیری یک نظریه محبوب بین طرفداران سریال شد. این نظریه پیش‌بینی می‌کرد که خانواده متیوز هم سرنوشت مشابهی خواهند داشت و به سوی نابودی پیش خواهند رفت. در پایان فصل سوم، این پیش‌بینی با مرگ جیم به دست یکی از موجودات خطرناک، به واقعیت پیوست.

با مرگ جیم، یک معمای پیچیده جدید شکل می‌گیرد

در لحظات پایانی فصل سوم سریال، اتفاقات زیادی رخ داد، اما خانواده متیوز تغییرات یزرگ‌تری را تجربه کردند. جیم پیش از مرگش موفق شد راز اعداد روی بطری‌های درخت را کشف کند. او فهمید که این اعداد در واقع نت‌های موسیقی هستند. وقتی جید با ویولن این نت‌ها را اجرا کرد، کودکان مرموز به سراغ جیم، تابیتا و جید آمدند.

در یک چرخش داستانی شوکه‌کننده، آن‌ها متوجه می‌شوند که تابیتا و جید تجسم دوباره یکی از کودکانی هستند که برای خلق موجودات مرگباری که شب‌ها آن‌ها را شکار می‌کنند، قربانی شده بودند. اگرچه جیم تلاش می‌کند تا همسرش را آرام کند، اما تابیتا می‌خواهد که تنها باشد، غافل از اینکه این آخرین گفتگوی او با همسرش خواهد بود.

در ادامه، اتفاقات عجیبی برای سایر شخصیت‌ها رخ می‌دهد. جولی و دیگران دوباره توهمات مرتبط با جعبه موسیقی فصل دوم را تجربه می‌کنند که به چندین رویداد مهم منجر می‌شود؛ از جمله ربوده شدن فاطیما توسط الجین و کشف خرابه‌هایی مرموز در جنگل توسط جولی که او را به مکان‌های مختلفی در این دنیای مرموز منتقل می‌کند.

در حالی که جولی در جنگل مشغول بررسی این خرابه‌های عجیب است، جیم از تابیتا جدا می‌شود. او صدای دخترش را می‌شنود که کمک می‌خواهد و یکی از موجودات را می‌بیند که در حال شکار او در جنگل است.

بیشتر بخوانید: بهترین سریال‌های معمایی و رازآلود 

در لحظات پایانی، سریال به گذشته برمی‌گردد و شخصیت قهرمانانه‌ جیم را به نمایش می‌گذارد؛ جایی که او برای دفاع از دخترش می‌شتابد و با استفاده از یک شاخه‌ای درخت با این موجود قدرتمند مبارزه می‌کند. در یک صحنه‌ شوکه‌کننده، موجود پس از بیان این جمله‌ سرد و بی‌رحم که نباید آن آهنگی که فرزندان را احضار می‌کند را می‌نواختند، جیم را می‌کشد. این صحنه، کشفی بزرگ را برای جید و تابیتا به همراه داشت.

مرگ تراژیک جیم، ضمن نشان دادن جنبه‌های مثبت شخصیت او، به عمق رازآلودگی داستان افزود. پیش از این، این موجودات تنها در شب فعال بودند، اما این موجود جدید با ظاهری مشابه و قدرتی برابر با سایر موجودات، در طول روز نیز دیده می‌شود. این اتفاق بینندگان را به فکر فرو برد که آیا نواختن این آهنگ باعث تغییر در شرایط شهر شده است و به موجودات اجازه داده است که آزادانه‌تر مردم را آزار دهند.

پایان فصل سوم سریال «From» بسیار تکان‌دهنده بود و بینندگان را با سوالات بسیاری روبرو کرد. آن‌ها حالا کنجکاو هستند بدانند که آیا این مکان ماورایی به دلیل نزدیکی تابیتا به کشف حقیقت، همسر او را هدف قرار داده است یا خیر.

این کلید داستان‌های تابیتا و جید بود

از همان ابتدا، سرنوشت خانواده متیوز جید در فصل اول سریال «From» به هم گره خورده بود. هر دو گروه پس از گرفتار شدن در این شهر مرموز، برای فرار تلاش کردند، اما سرانجام طی یک تصادف سرنوشت‌ساز با هم برخورد کردند و هر دو طرف آسیب دیدند.

در حالی که جید به دلیل ترس از این موقعیت پریشان شده بود، تابیتا برای محافظت از خانواده‌اش تلاش می‌کرد تا رازهای این مکان را کشف کند؛ با این حال، در این مراحل اولیه، داستان‌های آن‌ها شباهت‌هایی به هم داشت.

هر دوی آن‌ها به دنبال یافتن راهی برای فرار از این شهر بودند و به همین دلیل شروع به تحقیق در مورد اتفاقات عجیب و غریب آن کردند. هر دو از همان فصل اول، درگیر رؤیاهای عجیب و غریبی شدند که کسی جز آن‌ها تجربه نمی‌کرد. جید تصویر یک سرباز جنگ داخلی را می‌دید و تابیتا برای اولین بار با کودکان مرموز را مشاهده کرد.

پیوندی عمیق‌تر در فصل دوم

در فصل دوم سریال، داستان‌های این دو شخصیت بیش از پیش به هم گره خورد. تابیتا که در فصل اول با ویکتور به تحقیق درباره تونل‌های مخفی شهر پرداخته بود، در این فصل جید را در جریان رؤیاهایش قرار داد و او را با این مکان‌های مرموز آشنا کرد.

هر دو آن‌ها از رویاهای وحشتناکی که می‌دیدند وحشت‌زده بودند، اما مصمم بودند که منبع و دلیل این تجربیات را کشف کنند تا بتوانند با این نیروی ماورایی مقابله کرده و در نهایت از این مکان خارج شوند. در پایان فصل، جستجوی تابیتا او را از طریق درخت به دنیای واقعی بازگرداند، و جید در تونل با کودکان مرموز و نماد عجیبی روبرو شد که به نظر می‌رسید یکی از جنبه‌های کلیدی راز اصلی باشد.

فصل سوم: ارتباط سرنوشت‌ساز

در فصل سوم، ارتباط میان تابیتا و جید به شکلی عمیق‌تر و رازآلودتر نمایان شد. رؤیاهای آن‌ها نه‌تنها ادامه یافت، بلکه مشخص شد که هر دو به دلیل ارتباطشان با یکی از کودکان در زندگی گذشته خود، برای این شهر اهمیت ویژه‌ای دارند. این کشف، ابعاد تازه‌ای به معمای اصلی شهر اضافه کرد و نشان داد که تابیتا و جید محور اصلی داستان هستند.

اگرچه مرگ جیم یک تراژدی بزرگ بود، اما این اتفاق فضای بیشتری به تابیتا و جید داد تا بدون مانع، ارتباط خود با این مکان را بررسی کنند. این تغییر دینامیک اجتماعی باعث شد که هر دو شخصیت بتوانند نقش پررنگ‌تری در کشف حقیقت ایفا کنند.

این اتفاقات، فصل چهارم را پر از افشاگری‌های جدید خواهد کرد

سریال «From» با روایت پیچیده و رازهای فراوان خود توانسته بینندگان را در تعلیقی عمیق نگه دارد. اگرچه فصل سوم به برخی پرسش‌های کلیدی، مانند دلیل سخت کشته شدت موجودات و نحوه ایجاد آن‌ها، پاسخ داد، اما در عین حال سوالات جدیدی را نیز مطرح کرد.

یکی از این افشاگری‌های مهم، ارتباط خاص جید و تابیتا با این مکان مرموز بود؛ این کشف، در حالی که پازل بزرگی از داستان را تکمیل می‌کرد، لایه‌های جدیدی از راز را آشکار کرد و بینندگان را بیشتر از پیش درگیر این دنیای مرموز ساخت.

مرگ تراژیک جیم نقطه عطفی در داستان بود که پیوند عمیقی با این کشفیات جدید داشت. در ظاهر، شاید ارتباط مستقیمی میان مرگ او و تحولات تازه داستان دیده نشود، اما با نگاهی دقیق‌تر، این ارتباط آشکار می‌شود.

جیم همیشه سعی می‌کرد از خانواده‌اش محافظت کند و به همین دلیل، تابیتا را از تحقیق درباره تجربیات عجیب خود باز می‌داشت. حذف او از معادله به تابیتا اجازه می‌دهد تا بدون وجود همسر محافظه‌کارش، داستان خود را پیش ببرد.

علاوه بر این، موجودی که جیم را کشت، اشاره کرد که مرگ او به دلیل نواختن آهنگی بود که گذشته جید و تابیتا را آشکار کرد. این موضوع نه تنها به‌عنوان مجازاتی برای افشای بخشی از رازها به نظر می‌رسد، بلکه تأیید می‌کند که اسیران این مکان کاملاً بی‌دفاع نیستند و توانایی کشف معمای این شهر را دارند. چرا که این مکان نمی‌تواند جلوی کشفیات آن‌ها را بگیرد و از پیشرفتشان خشمگین می‌شود.

مرگ ناگهانی جیم تنها برای ایجاد شوک و ترساندن بینندگان نبود. این سریال از همان ابتدا یک نمایش ترسناک پیچیده بوده که با رازهای لایه به لایه خود، مخاطبان را مجذوب کرده است. مرگ شخصیت‌های اصلی به داستان کمک می‌کند تا بر بی‌رحمی این دنیا مرموز تاکید کند و ماهیت شیطانی نیرویی که این افراد را اسیر کرده است را بیشتر آشکار کند.

 

در این مقاله از مجله فرهنگ و هنر اکالا، به بررسی دلایل منطقی پشت مرگ جیم متیوز، یکی از کاراکترهای اصلی سریال «From» در فصل سوم آن پرداختیم. آیا به نظر شما این اتفاق به پیشبرد روایت کمک کرده است؟ آیا این پایان‌بندی برای این شخصیت مناسب بود؟ نظرات خود را با ما در میان بگذارید.

منبع: CBR

من سورین صیادی هستم و از بچگی تقریباً تمام وقت آزادم را صرف دیدن فیلم و سریال (و گاهاً انیمه) کردم! بیشتر به ژانرهای اکشن، جنایی و هیجان‌انگیز علاقه دارم، اما ژانرهای دیگر را هم دنبال می‌کنم.
خیلی خوشحالم که می‌توانم این لذت بزرگ از زندگی را با دیگران به اشتراک بگذارم و فیلم‌ و سریال‌های مورد علاقه‌ام را به شما معرفی کنم.

منبع خبر