- 2025-10-15
- 2 بازدید
- 0 دیدگاه
- اخبار مهم
مروری بر 10+1 پایانبندی درخشان فیلمهای داریوش مهرجویی به بهانه سالروز درگذشت این کارگردان فقید | پایان سخن شنو که ما را چه رسید
روز گذشته مصادف با 22 مهر سالروز درگذشت زندهیاد داریوش مهرجویی است؛ کارگردان مطرح سینمای ایران که آثارش با گذشت سالها هم رنگ کهنگی نمیگیرند و جذابیتشان ادامهدار است. یکی از ویژگیهای مهم فیلمهای مهرجویی، مسیر درخشانی است که شخصیتها از ابتدا تا انتها طی میکنند. در اکثر فیلمهای مهرجویی، پایان قطعی وجود ندارد. شخصیتها سرنوشت مشخصی پیدا نمیکنند و حتی مشکل بهطور کامل حل نمیشود. اما معنا کاملا شکل میگیرد و تاثیرش را روی مخاطبان میگذارد. پایانبندی بسیاری از آثار مهرجویی آنقدر اثرگذارند که نمیتوانیم فراموشششان کنیم.
به گزارش فیلمنیوز، به بهانه سالروز درگذشت زندهیاد داریوش مهرجویی، مروری داریم بر پایانبندی آثار مهم این کارگردان.
استحاله مش حس در فیلم «گاو» پایانی جذاب برای این فیلم رقم میزند.
گاو | 1348 : داریوش مهرجویی فیلم «گاو» را براساس داستان غلامحسین ساعدی ساخت و در تمام بخشها به آن پایبند بود. با این حال صحنههایی که از فیلم «گاو» در ذهنها باقی مانده بیشتر از خود داستان اثرگذار است. مشدحسن که در این دنیا هیچکس و هیچچیز را جز گاو ندارد، پس از شنیدن خبر مرگ او از انسانیت دست میکشد و به گاو مشدحسن تبدیل میشود. او رفتهرفته از دنیای آدمها فاصله میگیرد و از یک جایی به بعد چارهای جز نابودی ندارد. او در پایان فیلم درحالی که نعره میزند خودش را به دره پرات میکند و میمیرد. مرگ مشدحسن مرگی بسیار تلخ است اما در روستای بیل زندگی کماکان ادامه دارد. در سکانس پایانی همه مشغول آماده شدن برای شرکت در عروسی هستند و زندگی هنوز ادامه دارد.
علی در پایان فیلم «دایره مینا» به همان نقطه اول میرسد.
دایره مینا | 1353 : پایان فیلم «دایره مینا» که بر اساس داستان «آشغالدونی» از غلامحسین ساعدی ساخته شده یکی از تلخترین و در عین حال نمادینترین پایانها در سینمای اجتماعی ایران است. ماجرای فیلم از این قرار است که کاراکتر علی برای درمان پدرش به تهران میآید و با ماجرای فروش خون مواجه میشود. رفته رفته خودش هم به سیستم مافیای فروش خون میپیوندد و وارد این شبکه کثیف میشود. بعد از فروپاشی این باند، زمانی که بدون پول از زندان بیرون میآی درمانده و تنها میشود. دیگر نه پدری دارد و نه کاری و نه خانهای. در صحنه آخر او را میبینیم که باز هم در صف ایستاده تا خونش را بفروشد و زنده بماند. درواقع علی در پایان فیلم به انسانی تبدیل میشود که خودش، داوطلبانه دوباره در چرخهی استثمار قرار میگیرد.
یکیر از بهترین پایانبندیهای فیلمهای مهرجویی مربوط به «اجارهنشینها» است.
اجارهنشینها | 1366 : یکی از درخشانترین پایانبندیهای فیلمهای مهرجویی بدون شک متعلق به فیلم «اجارهنشینها» است. جایی که پس از تلاش بسیار زیاد و دعواهای فراوان بالاخره خانه فرو میریزد و همه اهالی از طبقههای مختلف با فشار آب به طبقات پایین سرازیر میشوند و نهایتا آسیب میبینند. به گفته بازیگران فیلم، این سکانس ساختگی نبوده. واقعا بازیگران با فشار سرازیر میشوند و فیلمبرداری ادامه پیدا میکند و واقعا همه آنها آسیب میبینند. این پایان به یادماندنی میرسد به سکانسی که همه آنها درحالی که آثار زخم و کوفتگی روی سروصورتشان هویداست کنار هم نشسته و دراز کشیدهاند. آنها بالاخره تصمیم میگیرند متحد شوند و خانه را از نو بسازند و شروع به امضای مدارک میکنند.
حمید هامون در پایان در جست وجوی علی خود را رها میکند.
هامون | 1368 : روایت فیلم «هامون» خطی نیست و مدام در خیال و واقعیت حرکت میکند. به همین دلیل هم نمیتوان پایانی قطعی برای این فیلم متصور بود. حمید هامون که در تمام طول فیلم درگیر بحران شدید روحی و هویتی است، در اوج استیصال خودش را به دل دری میزند و فریاد میکشد: «خدایا خدایا یک معجزه برایم بفرست. اینجاست که علی عابدینی دوست قدیمی هامون که در طول فیلم مدام به دنبالش میگشت او را نیمهجان از آب بیرون میکشد. همهچیز در فضایی خیالی پیش میرود. او را میبینیم که به همراه مهشید کنار دریا در سکانس باشکوه حضورر پیدا میکند. ما دوباره دوباره چهرهی آشفتهی هامون را میبینیم. او در حالتی بین هوشیاری و بیهوشی، کنار مرشدش علی عابدینی در قایق است. جسم هامون نجات پیدا میکند اما هیچکس نمیداند از آن به بعد چه اتفاقی برای چنین شخصیتی میافتد.
ترک خانه غارت شده توسط «بانو» در پایان این فیلم تکاندهنده است.
بانو | 1369 : در فیلم بانو، کاراکتر بانو پس از اینکه به دلیل خیانت همسرش زندگی برایش بیمعنا میشود، او برای تسکین درد و فرار از پوچی، از روی مهربانی و خیرخواهی، به عدهای بیخانمان پناه میدهد اما زندگیاش توسط آنها غارت میشود و نهایتا توسط همانها به فروپاشی روحی میرسد. در پایان فیلم همسرش نادم و پشیمان برمیگردد و جلوی غارت شدن خانه را میگیرد. از بانو عذر میخواهد و میگوید میخواهد کنارش بماند اما او نمیپذیرد. با همان روان رنجور بلیت میگیرد و به قصد مشهد سوار قطار میشود. عدهای به این پایانبندی نقد داشتهاند و معتقدند مهرجویی با آوردن مرد به عنوان ناجی، یک جورهایی زن را ضعیف جلوه داده است. انگار صرفا مردی باید بیاید تا زنی را از مشکلات نجات دهد در صورتی که واقعیت اینطور نیست. بهرحال بانو یکی از اثرگذارترین فیلمهای کارنامه مهرجویی است.
ترک خانه توسط «سارا» پایان شوکهکنندهای دارد.
سارا | 1371 : «سارا» یکی از فیلمهای اقتباسی داریوش مهرجویی است. این فیلم را از نمایشنامه «خانه عروسک» هنریک ایبسن اقتباس کرده و سعیش بر این بوده که فضای آن را کاملا ایرانی کند. سارا برای درمان بیماری همسرش از همکار او پول قرض میگیرد و سالها تلاش میکند تا این پول را پس دهد اما وقتی همسرش متوجه این فداکاری میشود به جای تشکر به او میتازد و او را قضاوت میکند. سارا که عمری با امید و خوشحالی زندگی کرده وقتی متوجه خیانت بهترین دوستش میشود و از همسرش بیمهری میبیند خانهاش را ترک میکند و فیلم با رفتن او از خانه به پایان میرسد. پایان فیلم از یک سو تلخ است اما از سوی دیگر به دلیل رهایی سارا و استقلالش میتواند امیدبخش باشد.
رضا در پایان فیلم «لیلا» همراه با دخترش باران به خانه پدری لیلا میآید.
لیلا | 1375 : داستان فیلم لیلا با سکانس مهم شب عروسی و فرار لیلا از خانه به پایان میرسد. لیلا که به اصرار مادر رضا به ازدواج مجدد او تن داده بود، شب عروسی نمیتواند با این واقعیت مواجه شود و از آن به بعد دچار فروپاشی میشود. بعد از آن سکانس به دل واگویههای لیلا میرویم. او در سکانس پایانی پشت پنجره خانه پدریاش ایستاده و درباره این میگوید که همسر جدید رضا بعد از به دنیا آمدن دخترش باران از او جدا میشود. رضا بارها برای معذرتخواهی سراغ او میآید و میگوید که چقدر بدبخت است اما لیلا راضی به شکستن سکوتش نمیشود. تا اینکه بالاخره در روز 28 صفر چند سال بعد که باران دختری چهار پنج ساله شده، همراه او با یک ظرف شلهزرد نذری به خانه آنها میآید تا هرطور شده لیلا را راضی کند. در پایان لیلا میگوید که شاید یک روز ماجرای به دنیا آمدن باران را برایش تعریف کند.
پایان درخت گلابی نویسنده با درخت خاطرات دوران کودکیاش یکی میشود.
درخت گلابی | 1376 : در فیلم «درخت گلابی»، نویسندهای مطرح با چالش بزرگی روبهرو شده و برای اینکه بتواند بنویسد به باغ قدیمی خانوادگیشان میرود. او ابتدا نسبت به بار ندادن درخت بیتفاوت است و صرفا به نوشتن فکر میکند اما حضور در این باغ و مرور خاطرات قدیمیاش در ارتباط با درخت گلابی باعث میشود به درک جدیدی از زندگی برسد. در پایان فیلم، این استاد و نویسنده کنار درخت گلابی مینشیند و انگار روحش با طبیعت آن درخت و خاطرات اولین عشقش گره میخورد. او دل به احساسات دیرینه خودش میبندد و حس میکند از همه چیز رها شده است. در پایان فیلم اعتراف میکند که در سایه پیوند با طبیعت و گذشته خودش خستگی باستانی و خستگی موروثی ذرهذره از تنش بیرون رفته است.
کارگردان در پایان فیلم «میکس» به جنون میرسد.
میکس | 1378 : داریوش مهرجویی در فیلم «میکس» به مشکلات و درگیریهای ساخت یک فیلم و رساندن آن به جشنواره میپردازد. شخصیت محوری، کارگردانی به نام خسرو است. فیلمی ساخته و قصد دارد آن را به جشنواره فجر برساند اما درحالیکه فقط یک روز به داوری آثار باقیمانده، فیلم در مرحله صداگذاری دچار مشکل میشود و فرسودگی دستگاهها، قطع مدام برق، آماده نبودن موسیقی و … باعث میشود کار پیش نرود و فضایی پرتنش ایجاد شود. تا جایی که کارگردان به فروپاشی ذهنی میرسد و … درطول فیلم مدام بریدههایی از فیلمهای مختلف کنار هم قرار میگیرند و در پایان فیلم که کارگردان به خاطر مشکلات، به جنون میرسد و مجبور میشوند او را به صندلی ببندند، این فروپاشی با سرگشتگی شخصیت حمید هامون ادغام شده است.
خوش و بش طوبی و یدالله در پایان «مهمان مامان» جذابت فیلم را دوچندان میکند.
مهمان مامان | 1382 : در فیلم «مهمان مامان» که اقتباسی درخشان از داستان هوشنگ مرادی کرمانی است، پایان فیلم منطبق با ماجرای داستان پیش میرود. مادر که تمام انرژیاش را برای آبرومند برگزار کردن مهمانی پاگشای پسر خواهرش گذاشته است، وقتی با اصرار شوهرش برای ماندن مهمانها و خوردن صبحانه مواجه میشود از حال میرود و در بیمارستان بههوش میآید. پایان فیلم درحالی رقم میخورد که او بهصورت استراحت مطلق به خانه برمیگردد و کنار اتاق دراز میکشد. آنها برای عروس و دامادی که مجبورند شب را آنجا بمانند رختخواب پهن میکنند و مادر وقتی میبیند بالاخره مهمانها ماندنی شدهاند رو به همسرش لبخند میزند و از سر تسلیم میگوید که بالاخره کار خودش را کرده است. پایانی که نشان از خستگی زیاد مادر خانواده در قبال فقر و اوضاع نابسامان زندگی دارد.
علی مصفا برای پایان پری به مناسبت قتل فجیع داریوش مهرجویی متن زیبای نوشت.
مورد ویژه / پری | 1373 : علی مصفا پس از قتل زندهیاد داریوش مهرجویی، پیامی صوتی منتشر کرد که بخشی از آن مرتبط با فیلم پری بود. ترجیح دادیم به جای نوشتن درباره پایانبندی «پری» بخشهایی از گفتههای مصفا را منتشر کنیم.
«سی سال پیش پای تپهای افتده بودم و درحالی که ذره ذره خون از گلوی بریدهام میریخت بالای سرم داریوش مهرجویی ایستاده بود و نگاهم میکرد. نگران بود که آیا رنگ خون طبیعی است یا نه. همیشه از رنگ خون شکایت داشت میترسید مصنوعی بودنش لو برود. حالا به این فکر میکنم وقتی قاتلینش را بالای سرش میدید و وقتی گلویش را میبریدند و خونش میریخت کاش لحظهای از وحشت و درد عبور کرده باشد و مثل حمید هامون که پخش زمین شده بود و خونش میرفت وارد فلاشبک دلخواهش شده باشد. من شیفته مهرجویی بودم و در تمام این سالها که کار فیلم کردهام هرگز محضری به شیرینی و گرمی و دانایی او ندیدهام. مهرجویی بزرگ بود از همان آدمهای بزرگی که مدتهاست دیگر نیستند. همانهایی که فرانی سلینجر یا همان پری خودش میجستند. جوان مانده بود و پرشور و آشوبگر. چنان که قالبهای خودساختهاش را درهم میشکست. رویکرد آخرش در فیلمسازی از این دست بود. هرکس دیگری ترجیح میداد تا آخر در حریم امن شاهکارهایش باقی بماند اما او طغیانگر بود و با شورش علیه خودش آغاز میکرد. بعد از فیلم پری همیشه دوست داشتم دستیارش باشم اما پاسخش را با پوزخند میداد اما با این حال کارهایی را به من میداد. و …»
ارسال دیدگاه