مروری بر پنج سکانس طلایی فیلم «چهارشنبه‌سوری» به بهانه آخرین سه‌شنبه سال | تنهایی مژده در هیاهو چهارشنبه سوری

امشب شب چهارشنبه آخر سال است؛ شبی که از یک سو با جشن و سرور همراه است و از سوی…
مروری بر پنج سکانس طلایی فیلم «چهارشنبه‌سوری» به بهانه آخرین سه‌شنبه سال | تنهایی مژده در هیاهو چهارشنبه سوری

امشب شب چهارشنبه آخر سال است؛ شبی که از یک سو با جشن و سرور همراه است و از سوی دیگر به خاطر صدای انفجار و آتش‌سوزی، خطرناک و ناامن به نظر می‌رسد. علت انتخاب این شب برای روایت داستان یکی از شاهکارهای سینمای اصغر فرهادی هم تمرکز روی همین تضادهاست. «چهارشنبه‌سوری» همان‌طور که از نامش پیداست درست در شب چهارشنبه‌سوری اتفاق می‌افتد. در تمام طول داستان، با حال و هوای پیش از نوروز و شلوغی و تیر و ترقه‌ها و حوادث خیابان‌ها روبه‌رو هستیم. درواقع اصغر فرهادی با انتخاب این زمان مشخص به دنبال ایجاد یک محیط نا امن و همراهی آن با ناامن بودن فضای خانه بوده است. انگار خانه و زندگی آنها هم درست مثل شهر در این شب، شلوغ و بهم ریخته است و واقعیت مثل ترقه‌ای می‌ترکد و آتشی، زندگی آنها را می‌سوزاند. ما به همراه دختری از حومه شهر که از یک شرکت خدماتی به خانه آنها می‌رود با زندگی‌شان مواجه می‌شویم و به رازها پی می‌بریم.

به گزارش فیلم‌نیوز، به بهانه شب چهارشنبه‌سوری، مروری داریم بر پنج سکانس طلایی و به‌یاددماندنی فیلم «چهارشنبه‌سوری» اصغر فرهادی.

یک | مواجهه با شک مژده

فیلم «چهارشنبه سوری» ساخته اصغر فرهادی یک قصه ملتهب خانوادگی را در روز چهارشنبه سوری روایت می‌کند.سکانس حمام و گوش ایستادن مژده ، مخاطب را بیش از پیش با او همراه می‌کند.

پیش از سکانس مورد نظر بارها مژده را درحالی دیده‌ایم که روی وان حمام ایستاده و گوشش را به دریچه چسبانده است. یا داخل کمد رفته و آنجا صداهای خانه همسایه را چک می‌کند. با این پیش‌زمینه به یکی از سکانس‌های اثرگذار این فیلم می‌رسیم. جایی که زن برادر مژده به دیدنش می‌آید و از اینکه توی حمام گوش ایستاده تعجب می‌کند. مژده که احساس بی‌پناهی می‌کند با دیدن یک همراز شروع به حرف زدن می‌کند. می‌گوید مرتضی سرش جایی گرم است و همسایه‌ها صدایش را روی پیغامگیر خانه زن مجرد همسایه شنیده‌اند. می‌گوید به نظرش مرتضی خیال می‌کند مژده احمق است و بغض می‌کند. درحالیکه چانه‌اش می‌لرزد و چشم‌هایش پر از اشک شده می‌گوید: «کاش بابا بود.» و بعد بغضش را می‌خورد. وقتی همسر برادرش تلاش می‌کند به او بقبولاند که اشتباه کرده، می‌گوید: «نه. می‌دونم. بوش رو می‌ده.» و اینجا مخاطب هم همراه مژده به مرتضی شک می‌کند.

دو | تعقیب با چادر

وقتی مژده متوجه می‌شود که سیمین، زن همسایه روبه‌رو ساعت دقیق پروازشان را به روحی گفته، دیگر نمی‌تواند تحمل کند. می‌خواهد هرطور شده مچ آنها را باهم بگیرد. چادر روحی را سر می‌کند و می‌رود چند ساعتی روبه‌روی محل کار مرتضی می‌چرخد تا بالاخره آنها را باهم ببیند. بعد از اینکه از مدرسه با مرتضی تماس می‌گیرند که یک خانم ناشناس برای برگرداندن پسرشان به مدرسه رفته شستش خبردار می‌شود. از پنجره مژده را می‌بیند و با عصبانیت می‌رود پایین و جلوی چشم همه کتکش می‌زند. ما از داخل آسانسور شیشه‌ای این صحنه را می‌بینیم و وقتی مردم دور آنها حلقه می‌زنند همراه دوربین داخل آسانسور بالا میرویم و بقیه صحنه را نمی‌بینیم. بعد از آن مژده را درحالی که داخل تاکسی نشسته گریه می‌کن و شالش را روی صورتش می‌کشد می‌بینیم.  

سه | دعوا و صلح

فیلم «چهارشنبه سوری» ساخته اصغر فرهادی یک قصه ملتهب خانوادگی را در روز چهارشنبه سوری روایت می‌کند.بگو و مگوهای طوفانی مرتضی و مژده از سکانس‌های ملتهب «چهارشنبه سوری» است.

بعد از بازگشت، مژده می‌خواهد دست بچه‌اش را بگیرد و برود اما بچه راضی نمی‌شود. نهایتا مرتضی سر می‌رسد و شروع می‌کند با مژده به حرف زدن. تلاش می‌کند او را دیوانه جلوه دهد و مدام به او می‌گوید متوهم و مریض است. با پادرمیانی روحی، تمام شک‌ها برطرف می‌شود و نهایتا در پایان این سکانس می‌بینیم که مژده آرام شده و مرتضی از او به خاطر اینکه جلوی همه کتکش زده دلجویی می‌کند. در پایان این سکانس مخاطبان هم مثل مژده مطمئن می‌شوند مشکل اصلی شک بی‌جای مژده است و دیگر نباید حتی یک‌ذره هم به مرتضی شک کنند.

چهار | رودست خوردن مخاطبان

فیلم «چهارشنبه سوری» ساخته اصغر فرهادی یک قصه ملتهب خانوادگی را در روز چهارشنبه سوری روایت می‌کند.ملاقات سیمین و مرتضی مخاطب را حسابی شوکه می‌کند.

طلایی‌ترین سکانس فیلم «چهارشنبه‌سوری» جایی رقم می‌خورد که مرتضی در پارک بچه را به روحی می‌سپارد تا برود سوپر خرید کند. بعد از خرید او را تنها داخل ماشین می‌بینیم. وقتی در ماشین باز می‌شود و یک نفر کنار مرتضی می‌نشیند هنوز نفهمیده‌ایم ماجرا از چه قرار است. دوربین که می‌چرخد و از مرتضی روی صورت سیمین می‌رود، با تمام وجود باورمان خراب می‌شود. اینجاست که می‌فهمیم مژده هیچ بیماری خاصی نداشته و متوهم نبوده و همه‌چیز تقصیر مرتضی است. او شروع می‌کند به سیگار کشیدن و از اینکه مژده را کتک زده می‌گوید. سیمین ناراحت است و می‌خواهد رابطه‌شان را تمام کند اما مرتضی آنقدر به او علاقه‌مند شده که نمی‌تواند ترکش کند. در پایان این سکانس سیمین از او خداحافظی می‌کند و می‌رود. بلافاصله یک نفر ترقه‌ای جلوی پایش می‌اندازد و او از ترس برمی‌گردد و به جای خالی ماشین مرتضی نگاه می‌کند. اینجاست که عمق تنهایی سیمین نمایان می‌شود.

پنج | آرامش پایانی

فیلم «چهارشنبه سوری» ساخته اصغر فرهادی یک قصه ملتهب خانوادگی را در روز چهارشنبه سوری روایت می‌کند.آرامش موقت مژده در سکانس‌های پایانی مخاطب را همچنان درگیر مژده نگه می‌دارد.

تمام طول فیلم شاهد دعوا و خیانت و گریه و صدای ترقه هستیم. انگار هیچ نقطه امنی در فیلم وجود ندارد که بتوانیم به آن تکیه کنیم. درست در سکانس آخر فرهادی بالاخره اجازه می‌دهد یک نفس راحت بکشیم. جایی که گمان می‌کنیم بعد از تمام این اتفاق‌ها، نامزد روحی هم به خاطر دیر آمدن و گم کردن چادرش با او دعوا خواهد کرد، دقیقا اتفاقی برعکس می‌افتد. او به صورت روحی که تازه اصلاح شده نگاه می‌کند و لبخند می‌زند و می‌گوید چقدر خوشگل شده است. بعد هم با مرتضی مهربان برخورد می‌کند و همه‌چیز عالی پیش می‌رود. انگار تمام هیاهو و دعوا و خیانت شهر در عشق میان روحی و نامزدش گم می‌شود و فیلم به پایان می‌رسد.

«چهارشنبه‌سوری» سومین فیلم سینمایی اصغر فرهادی است. این فیلم در بیست و چهارمین جشنواره فیلم فجر ۱۳۸۴ نامزد دریافت ۹ جایزه بود، که در نهایت موفق به کسب سیمرغ‌های بلورین بهترین کارگردانی، بهترین بازیگر نقش اول زن، بهترین تدوین و همچنین سیمرغ بلورین فیلم محبوب تماشاگران شد. چهارشنبه‌سوری برنده هوگو طلایی جشنواره بین‌المللی فیلم شیکاگو و نامزد پلنگ طلایی جشنواره فیلم لوکارنو در سال ۲۰۰۶ شد.

منبع خبر

بیا تو صدا