- 2024-12-18
- 6 بازدید
- 0 دیدگاه
- سلامت
محتوای مشکل دار کتب درسی
به گزارش سلامت نیوز به نقل از جوان، سر تا پای کتابها ایراد دارد؛ جملهای که سالهاست مسئولان بر زبان میآورند؛ چه در لفافه، چه به طور واضح و عیان. با این حال اما، هیچ قدم ویژهای برای اصلاح اندکی از این عیب و ایرادها برداشته نمیشود. نهایت کاری که بعد از سالهای سال انجام شد، خلاصه کردن محتوای کتب درسی بودهاست. این یعنی مشکل همچنان به قوت خود باقی است! بارها و بارها، نحوه آموزش کشورهای پیشرو در این حوزه را مورد تمجید قرار داده و از آن به عنوان مثال یاد کردهایم، اما هیچ قدمی به سوی الگوبرداری از آنها برنداشتیم، چراکه ذهنمان هنوز آنقدر پیشرفته و مدرن نشده که از آموزش سنتی دست بکشیم.
مسئله دشواری یا آسانی نیست، مسئله محتوای حجیم، بیهوده و بیکاربرد آموزش است. کم نیستند دانشآموزانی که بیزار از درس و مدرسه هستند، بسیاری به ناچار خود را در این مسیر میکشانند؛ عدهای را والدین هل میدهند، عدهای هم در میانههای راه جا میزنند. چه بسا افراد با استعدادی که همین نحوه آموزش نادرست، آنها را از درس و مدرسه فراری دادهاست. آنچه امروز باعثشده همه صرفاً دنبال مدرک باشند، ارتباط مستقیم با همین آموزش پایه دارد.
تکرار ضرورت تغییر محتوا و برنامه درسی
روز گذشته علیرضا کاظمی، وزیر آموزش و پرورش در نشست نخبگان فرهنگی، مدیران و رؤسای آموزش و پرورش شهرستان تویسرکان با تأکید بر ضرورت تغییر محتوا و برنامه درسی دانشآموزان در مدارس، از ورود این وزارتخانه به این موضوع خبر داد و گفت: «ساختار فعلی آموزشی قدرت تحرک و خلاقیت را از معلم و دانشآموزان سلب کرده است.»، اما این ضرورت چه زمانی قرار است عملی شود. ضرورتها لازمالاجراست، اما تا به امروز در حوزه آموزش کوچکترین بهایی به اجرای آنها داده نشدهاست. البته اعتراف به آن جای خوشحالی دارد، اینکه وزیر مسئله را از بیخ و بن منکر نمیشود، میتواند روزنه امیدی باشد، به شرطی که در همین حد باقی نماند و اقدامی هر چند کوچک انجام شود تا شاید ترس تغییر در آموزش بریزد.
وزیر آموزش و پرورش همچنین به اهمیت مهارتآموزش دانشآموزان اشاره کرد: «باید ۸۰درصد دانشآموزان در مسیر مهارت آموزی قرار گیرند. تولید محتوای مناسب آموزشی و توجه به ارتقای وضعیت معلمان از عناصر اصلی پیشرفت نظام آموزشی در کشور محسوب میشود که این مهم مورد توجه قرار دارد.»
انجام دادن کار از روی اجبار با انجام دادن آن از روی علاقه تفاوت زیادی دارد. «علاقه»، خلاقیتآفرین است، اما آیا اجازه و فرصت خلاقیت را به معلمان و دانشآموزان میدهیم؟! چه بسا معلمان خلاقی که از سر دلسوزی یا عشقی که به کارشان دارند، در این مسیر گام برمیدارند، اما طولی نمیکشد که به ناچار متوقف میشود به یک دلیل واضح؛ تکلیف دانشآموز را امتحاناتی مشخص میکند که از دل کتابهای «بیهوده» بیرون میآید و کوچکترین امتیازی بابت خلاقیت صرفشده از سوی معلم و دانشآموز قائل نمیشوند. آیا اصلاً به این موارد مهم توجهی شده و تدبیری برایش اندیشیدهاند؟ کسی نمیداند!
دلشان نمیآید محتوای درسی را کم کنند
تأکیدهای بسیاری بر تغییر کتب درسی شده، اما به بنبست خوردهاست. محمدرضا نیکنژاد، کارشناس تعلیم و تربیت در این رابطه به «جوان» میگوید: «طی سالهای مختلف تلاش بر این شد تا حجم محتوای درسی کم شود، اگر چه این کار در ظاهر اتفاق افتاده، اما در اصل، همان محتوایی که پیشتر در کتب جا خوش کردهبود، هنوز هم هست و فقط بخشهایی از آن را خلاصهکردند. بدتر اینکه بخشهایی از محتوای کتاب درسی به صورت ناقص کم شده و بخش باقیمانده را نامفهوم کردهاست! در واقع، پس از این تغییرات انجام شده، دانشآموز باید همان محتوای سابق را بخواند، اما با جملات کوتاهتر!»
او با بیان اینکه مسئولان تغییر کتب درسی، دلشان نمیآید محتوای درسی را کم کنند، میگوید: «در یکی از مجامعی که درباره کتب درسی جدید برگزار شدهبود، شرکت کردم، وقتی گفتم فلان بخش از کتاب باید حذف شود، فردی که مسئول تغییرات آن کتاب بود، گفت «نه حیف است!»، اما چه چیزی حیف است؟ محتوای سنگین کتب درسی یا وقت و عمری که از دانشآموزان تلف میشود؟»
به گفته این کارشناس تعلیم و تربیت کسانی مسئول تغییرات در کتب درسی هستند که به محتوای آن وابستگی ذهنی و سنتی دارند و در برابر کم کردن محتوای درسی مقاومت عجیبی از خود نشان میدهند.
او به مقالهای که ترجمهای که درباره وضعیت آموزشی کشور فنلاند ترجمه کرده، اشاره میکند و اظهار میدارد: «مقالهای ترجمه کردم که در آن شرح حال یک معلم ریاضی پایه هشتم را نوشته بود که از امریکا به فنلاند رفت، تا با ساختار آموزشی آنجا آشنا شود. نکته مهمی که او بدان رسید، این بود که آن حجمی از کتاب که آنها (در امریکا) در یک ماه در پایه هشتم به دانشآموزان یاد میدادند، در فنلاند طی یکسال میخوانند، کاری که باعث تثبیت محتوای درسی در ذهن دانشآموز میشود، بدون اینکه به او استرسی وارد کنند. متأسفانه ما نیز شبیه به ساختار معیوب آموزشی امریکا و به مراتب بدتر از آن عمل میکنیم. براساس آمار جهانی، ایران در زمینه ساختار آموزش از عمده کشورها عقبتر است.»
آموزش در محاق
آموزش در مدارس به محاق رفته است، چراکه به آن چیزهایی که مهم است، توجهی نمیشود و برعکس بر آموزش مطالب بیاهمیت تأکید میشود. نیکنژاد در این رابطه میگوید: «باید آموزش (به ویژه در دوره ابتدایی)، متمرکز بر پرورش فردی و اجتماعی دانشآموزان باشد و تنها انتظارات از محصلان به یادگیری خواندن، نوشتن و حساب کردن محدود شود، نه بیشتر. البته آموزش مهارتهای اجتماعی نیز مسئله بسیار مهمی است که باید به آن توجه شود، اینکه کودکان و نوجوانان بتواند با دیگران ارتباط بگیرند، در جمع صحبت کنند، ارتباط دوستی برقرار کنند و با کمک، همراهی و همکاری با تیمی که در آن قرار دارند، به هدف مشترک برسند. در واقع آنها باید تجربههای یک زندگی بزرگتر را در اشل کوچکتر؛ یعنی کلاس و مدرسه یاد بگیرند. اینها اهدافی است که اکنون در جهان پیگیر آن هستند، اما ما از آن غافلیم.»
او به مشکلات برونساختاری نیز اشاره میکند و میگوید: «علاوه بر مشکلات درون ساختاری برای تغییر کتب درسی با مشکلات برون ساختاری نیز مواجه هستیم. بر فرض، حجم کتب درسی هم کم شد و آن را بهینهسازی کردند، با این حال، اما فرهنگ غلط آموزشی حاکم بر جامعه، که اتفاقاً صداوسیما و نهادهای اینچنینی بر آن دامن میزنند (برای درآمدزایی)، نمیگذارند این اتفاق بیفتد.»
کارشناس تعلیم و تربیت با بیان اینکه، نیاز به تغییر محتوا و تغییر رویکرد در آموزش و پرورش از نگاه کمی به نگاه عدالت محور داریم، میگوید: «تغییر محتوای کتب درسی و برنامه آموزشی باید اتفاق بیفتد. رؤسای جمهور در ادوار مختلف و بسیاری از وزیران آموزش و پرورش نیز بر این مسئله مهم تأکید کردند، اما یا تغییری رخ نداد یا اگر هم تغییراتی انجام شد سرعتش به شدت کند بود و نتیجه مثبتی به دنبال نداشت.»
نیکنژاد تأکید میکند: «آقایان تصور میکنند هر چقدر فشار آموزشی بیشتر به دانشآموز بیاورند، او بیشتر یاد میگیرد و بهتر رشد میکند، در صورتی که امروز شاهد هستیم بخش بزرگی از نوآموزان ما گریزان از آموزش هستند و دلیلش همین تفکرات غلطی است که حاکم بر نظام تعلیم و تربیتی شدهاست.»
گوش شنوایی نیست!
در همین رابطه هادی سنگیان، کارشناس آموزش به «جوان» میگوید: «لزوم تغییرات کتب درسی یک امر واضح و عادی است و بارها و بارها توسط همکاران به مقامات مسئول به آن تأکید شده، اما متأسفانه اقدام خاصی از سوی آنها صورت نگرفتهاست. باید تصمیمگیران و مجریان تغییر کتب درسی، گوش شنوا برای این حرفها داشته باشند و به آن عمل کنند.»
او ادامه میدهد: «سالیان سال است که برای حذف بخشی از محتوای کتب درسی، دو، سه سال یا حتی چهارسال نامهنگاری شده و بعد از گذشت زمان طولانی یا انجام میشد یا اصلاً به دلایل مختلفی این کار اتفاق نمیافتاد. حال نمیتوان تصور کرد که با دستور آقای وزیر همه چیز تغییر کند و محتوای درسی یکباره زیر و رو شود.»
سنگیان به تبعات حجیم بودن کتب درسی اشاره میکند و اظهار میدارد: «محتوای کتب درسی به گونهای است که دانشآموز نمیتواند درسها را به خوبی یاد بگیرد. آن وقت همین دانشآموز فردا روز به دانشگاه میرود و در جایگاه دانشجو نمیتواند درسهای اساتید را درک کند. این یعنی مشکلات کتب درسی و تبعات آن تا سالیان سال، گریبان محصلان را میگیرد و آموزش عالی آنها را هم تحت تأثیر قرار میدهد.»
باز شدن پای کمکدرسیها!
نامفهوم بودن کتب درسی پای کمک درسیها را به کلاسها باز کردهاست؛ موضوعی که سنگیان به آن اشاره میکند و میگوید: «گاهی شاهد آن هستیم که در کتاب ریاضی، درس با مثال شروع شدهاست! یعنی بدون آنکه مفاهیم ریاضی را توضیح دهد و درس را برای دانشآموز تشریح کند، یکباره مثال زدهاست! گاهی نیز فعالیتها و بخشهایی که به عنوان کار در کلاس مشخص شده، هیچ مبحث درسی برایش ننوشتهاند، این یعنی، دانشآموز باید حدس بزند یا کشف کند که اصلاً مبحث درسی چیست که از عهده حل فعالیتها بربیاید. چنین روندی باعث میشود که بار فراوان در زمینه آموزش روی دوش معلم بیفتد و اگر معلم فرصت توضیحات بیشتر و خارج از کتب درسی را نداشته باشد، دانشآموز به ناچار از کتب کمک درسی استفاده کند. (تازه اگر امکانش را داشته باشد)»
این کارشناس آموزش ادامه میدهد: «کتب درسی باید برای دانشآموز کافی باشد، یعنی اگر او به دلیل بیماری و دیگر موارد نتوانست سر کلاس درس حاضر شود، یا اگر در منطقه کمبرخوردار بود و شرایط آموزشی مناسبی نداشت، کتاب باید به گونهای نوشته شدهباشد که او بتواند با خواندنش، به خوبی آموزش ببیند و از عهده پاسخ به سؤالات امتحان بربیاید. نه اینکه هر بخش آن برایش گره ذهنی ایجاد کند و گیج و مبهوت بماند. متأسفانه برخی از کتابهای درسی، کتاب تمرین هستند و نیاز به کتاب دیگری وجود دارد که نکات آموزشی را بگوید.»
او به یکی دیگر از چالشهای کتاب درسی اشاره میکند و اظهار میدارد: «در برخی از کتابها، کلکهایی زده شدهاست، اینکه یکسری مطالب به صورت نامحسوس در خطی از کتاب، به صورت عبارت یا کلمه آورده شده که فقط میخواهند از همان برای تست کنکور یا حتی امتحانات نهایی استفاده کنند! برخی از معلمان این کلکها را میبینند و به دانشآموزانشان دربارهاش توضیح میدهند، اما چه کسی به دانشآموزی که در منطقه کمبرخوردار درس میخواند این نکات را خواهد گفت؟!»
این کارشناس آموزش به نداشتن ارتباط دروس در یک فصل از کتاب نیز اشاره میکند و میگوید: «گاهی دروس یک فصل، ارتباطی با هم ندارند و معلمان را درگیر خود کردهاست. برای مثال در فصل اول کتاب ریاضی پایه دهم (رشته تجربی و ریاضی) یا حسابان۱ پایه یازدهم ریاضی، حدود پنج درس آمده که هیچ ربطی به هم ندارند. این مسئله دانشآموزان را گنگ کرده و آنها نمیتوانند به آسانی محتوا را یاد بگیرند، البته دبیران نیز باید زمان زیادی صرف آموزش آن کنند.»
آقای سنگیان در پایان راهکاری را برای بهتر اجرایی شدن تغییرات کتب درسی پیشنهاد میدهد و میگوید: «میتوان یک پویش به عنوان «پویش تألیف کتاب» راهاندازی و به سرگروههای هر منطقه ارسال کرد. این سرگروه میتواند از دبیران بخواهد تا نکات برای تغییرات کتب درسی و مطالبی را که باید از آن حذف یا احیاناً به آن اضافه شود، طرح کنند. در نهایت نسخه ویرایش شده نهایی به عنوان مبنا قرار گرفته و به این ترتیب، میتوان با همفکری دبیرانی که در بطن ماجرا هستند، بهترین تصمیم را گرفت.»
توجه به سند تحول بنیادین، تنها در حد حرف!
نرگس ملکزاده، کارشناس آموزش با بیان اینکه صحبتهای آقای وزیر امیدوارکننده است و نگاه تحولخواه او را نشان میدهد، به «جوان» میگوید: «مهم است که محتوای آموزشی در چه جهت تغییر میکند. باید کتب درسی را با توجه به تغییراتی که در نسل جدید رخ داده، تغییر دهیم. بدون شک نیازهای این نسل متفاوتتر از نسلهای گذشته است. با وجود و گستردگی فضای مجازی و ارتباطاتی که در این فضا وجود دارد، محصلان با یک انباشت اطلاعاتی مواجه هستند، به همین دلیل، کتاب درسی برایشان هیچ جذابیتی ندارد، بنابراین باید روحیات و نیازهای روز دانشآموزان را بشناسیم و محتوای درسی مناسبی را برایشان فراهم کنیم.»
او ادامه میدهد: «سالهاست که به ضرورت مهارتآموزی در مدارس تأکید میشود، در این مدت، طرحهای مختلف مهارتمحوری نیز وارد نظام آموزشی شد، اما بعد از مدتی، بدون آنکه نتیجهای از آن بگیرند، رهایش کردند! در نهایت هم مشخص نیست، آیا برونداد این برنامههای مهارتمحور ثمربخش بوده یا نه؟ اصلاً آیا در این سالها نیروی انسانی متخصص با مهارتهای جدید تربیت شدهاست؟»
این کارشناس آموزش معتقد است که بهترین افرادی که میتوانند درباره ایرادات کتب و برنامه درسی نظر دهند، معلمان و همچنین آنهایی هستند که در کف مدرسه کار میکنند. او در این رابطه میگوید: «اگر قرار است محتوای برنامه درسی و کتب تغییر کند، مطمئناً نیاز است که یک نگاه نو وارد کتابها شود و کسانی که قرار است بنشینند و این محتوا را برای دانشآموزان تدوین کنند، باید کسانی باشند که از کف مدرسه و درگیر و در ارتباط با دانشآموزان هستند. بدون شک کسانی که سالها از کلاسهای درس دور بودند، هیچ چیزی از مشکلات و نیازهای زیستی و اجتماعی دانشآموزان نمیدانند. به همین دلیل به تنهایی نمیتوانند یک محتوای به روز و کارا برای دانشآموزان طراحی کنند.»
به گفته ملکزاده، یک دانشآموز باید بعد از اتمام دوره تحصیلی خود بتواند درباره آنچه یاد گرفتهاست، صحبت کند، اما به راستی که امروز چند نفر از دانشآموزان ما پس از پایان دوره تحصیلی خود، حرفی برای گفتن دارند؟!
این کارشناش آموزشی میگوید: «آموزش سواد رسانهای، هوش مصنوعی و هر چیزی که دانشآموز برای پیشرفت در جامعه و داشتن شغلی مناسب بدان نیاز دارد، براساس علاقه و خواسته او، باید در اختیارش قرار بگیرد. بدون شک نیازها و علایق محصلان با یکدیگر تفاوت دارد که باید به آن اهمیت داده شود.»
او ادامه میدهد: «باید بخشی از کتب درسی (مخصوصاً در مقاطع بالاتر مثل متوسطه اول و دوم) به تمرین خودباوری و مستقل بودن بپردازد و دانشآموز را به سمت اینکه یک انسان کامل شود، سوق دهد. همانطور که ساحتهای ششگانه سند تحول بنیادین تأکید میکند که مهارتها و توانمندیهای دانشآموزان در حوزههای مختلف ارتقا یابد و آنها به فردی مؤثر، کارآمد و خلاق در زندگی آیندهشان تبدیل شوند، اما چقدر در این جهت گام برداشتیم و تا چقدر به این سندی که مسئولان نیز تأکید زیادی به آن دارند، نزدیک شدیم؟ این سؤالی است که پاسخ به آن همه چیز را روشن میکند.»
بدون شک، دانشآموزان زیادی از همان سنین کم و پایه میتوانند به عنوان نخبگان جامعه فعالیت کنند، اما تنها به یک شرط، اینکه فضای آموزش آنها را محدود به کتب درسی نکنند و فضای بروز خلاقیت خود را داشته باشند، اما آیا اجازهای برای مهیا شدن این فضا دادهایم؟! بسیاری از دروسی که نمره امتحان آن در سرنوشت دانشآموزان تأثیر مستقیم دارند در آینده آنها و جامعه کوچکترین اثری ندارد، این را خود آقایان مسئولان هم به خوبی میدانند، اما چرا برای اصلاح کتب درسی، دست و دلشان میلرزد تا فضا را برای آموزش بهتر مهیا کنند؟ این سؤالی است که تا امروز بیپاسخ ماندهاست.
ارسال دیدگاه