فوری/ تهران در وضعیت اضطراری/ تهران می‌تواند پایتخت بماند؟

به گزارش اقتصاد آنلاین به نقل از هم‌میهن، «امکان ادامه بقای تهران به‌عنوان پایتخت وجود ندارد.»؛ این جمله آشنا را…

به گزارش اقتصاد آنلاین به نقل از هم‌میهن، «امکان ادامه بقای تهران به‌عنوان پایتخت وجود ندارد.»؛ این جمله آشنا را هفته گذشته رئیس‌جمهور در دیدار با اعضای جبهه اصلاحات گفت و بر موضع همیشگی خود درباره پایتخت نماندن تهران اصرار کرد؛ تصمیمی که موافقان و مخالفان زیادی مانند رئیس شورای شهر دارد و منتقدانش پیگیری پزشکیان را برای انتقال پایتخت سیاستی غیرممکن می‌دانند.

گفته‌های پزشکیان دوباره نام تهران و مصائب‌اش را به میان آورده است؛ شهری که طبق طرح تفصیلی سال ۱۳۴۹ قرار بود پایتختی با جمعیت ۵/۵ میلیون نفر باشد، اما ۵۵ سال بعد از تصویب این طرح و البته اجرا نشدن آن، جمعیت ثابت آن به حدود ۱۵ میلیون نفر هم رسیده است. این آمار غیر از جمعیت سایر شهر‌ها و شهرستان‌های این استان است که حالا با بحران آب، برق، هوا، فرونشست، ترافیک و منظومه‌ای از بحران‌ها قرار دارد و حالا ساکنان آن از خود می‌پرسند، تهران هنوز جایی برای زندگی است؟

یکی از جدی‌ترین بحران‌های تهران، فرونشست زمین است که نه یک تهدید بالقوه، بلکه یک بحران فعلی و فعال است. میزان فرونشست در مناطق جنوبی و جنوب‌غربی استان تهران بسیار بالا و نگران‌کننده است. این نرخ در برخی مناطق به‌طور متوسط بین ۲۰ تا ۲۵ سانتی‌متر در سال اعلام شده و در بعضی نقاط حتی به ۳۶ سانتی‌متر و در منطقه ۱۸ شهرداری تهران در سال ۱۴۰۳، به حدود ۳۲ سانتی‌متر در سال نیز رسید. بخش‌های جنوبی تهران در مناطق ۱۰.۱۱، ۱۲.۱۶، ۱۷.۱۸، ۱۹ و ۲۰ که بخش قابل‌توجهی از جمعیت شهر را در خود جای داده‌اند، به‌شدت درگیر این پدیده هستند.

تهران در وضعیت اضطراری دائمی

مهدی زارع، زلزله‌شناس و عضو فرهنگستان علوم معتقد است که این پدیده باعث آسیب‌های جدی به زیرساخت‌های حیاتی شهر مانند راه‌آهن، خطوط مترو، پل‌ها، شبکه‌های آب و فاضلاب، گاز و برق، همچنین ساختمان‌ها و بنا‌های تاریخی می‌شود. فرونشست غیرقابل برگشت است و پس از وقوع، بازگرداندن زمین به حالت اولیه تقریباً غیرممکن است. فرونشست همین الان در حال وقوع است.

درواقع هر روز که از برداشت بی‌رویه آب‌های زیرزمینی کاسته نشود، فرونشست نیز ادامه می‌یابد و آسیب‌های آن جدی‌تر می‌شود: «سفره‌های آب زیرزمینی استان تهران در وضعیت بسیار بحرانی قرار دارند و مدت‌هاست که ورودی آب به آنها بسیار کمتر از برداشت است. دشت‌های شهریار، کرج، ری و ورامین هم‌اینک نیز بخش مهمی از قابلیت‌های طبیعی خود به‌عنوان آب‌خوان را از دست داده‌اند. عامل اصلی فرونشست، همین برداشت بی‌رویه از سفره‌های آب زیرزمینی برای مصارف شرب، کشاورزی و صنعتی است.

با خالی‌شدن آب از خلل و فرج خاک، لایه‌های زیرین فشرده شده و زمین نشست می‌کند. اگر این روند ادامه یابد، ممکن است تا دو دهه آینده سفره‌های آب زیرزمینی استان تهران به‌طور کامل خشک شوند یا آنقدر افت پیدا کنند که دیگر امکان بهره‌برداری از آنها وجود نخواهد داشت. باتوجه به خشکسالی‌های مداوم، افزایش جمعیت وعدم مدیریت صحیح منابع، پیش‌بینی می‌شود که وضعیت منابع آب تهران در پنج سال آینده بسیار سخت باشد. باتوجه به افت شدید و مداوم سفره‌ها، نمی‌توان انتظار داشت که این منابع برای مدت‌طولانی نیاز آبی استان را تأمین کنند. فرونشست و بحران آب زیرزمینی، بحران‌هایی نیستند که بتوان آنها را به‌تعویق انداخت، بلکه باید همین امروز برای مهار آنها اقدام شود.»

او می‌گوید فرصت تهران برای حل مخاطرات خود به عوامل متعددی بستگی دارد و یک زمان‌بندی دقیق و مشخص برای مخاطرات مختلف آن قابل ارائه نیست؛ چون مشکل محوری در ریسک مخاطرات، وجود جمعیت بالا و در معرض آسیب و تراکم جمعیت در تهران است: «کاهش ریسک، فرآیندی مستمر است که نیازمند برنامه‌ریزی طولانی‌مدت، سرمایه‌گذاری‌های بزرگ و همکاری بین تمام نهاد‌های دولتی و مشارکت مردم است. یکی از اقدامات محوری، کاهش جمعیت شهر و استان تهران است، ولی کاهش جمعیت فقط با روش‌های مقابله با سوانح قابل حل نیست؛ بلکه مسئله‌ای فرهنگی، اجتماعی و از همه مهمتر اقتصادی است. هر یک از این سوانح مانند زلزله، سیل، فرونشست دلایل و راه‌حل‌های متفاوتی دارند.

برای مثال، مقابله با زلزله نیازمند مقاوم‌سازی ساختمان‌ها و زیرساخت‌هاست، درحالی‌که کاهش ریسک فرونشست زمین به مدیریت منابع آبی زیرزمینی مربوط می‌شود. فرونشست زمین‌های نشست کرده هم عملاً قابل برگشت نیستند و باید از گسترش این روند جلوگیری یا حداقل سرعت آن را کم کرد. اجرای طرح‌های بزرگ عمرانی و مقاوم‌سازی به منابع مالی و نیروی انسانی زیادی نیاز دارد و موفقیت در کاهش ریسک مخاطرات به همکاری هماهنگ بین شهرداری، دولت، وزارتخانه‌های مختلف و سایر نهاد‌ها وابسته است که گاهی اوقات با چالش‌هایی بین خود این نهاد‌ها مواجه است.»

او می‌گوید، آگاهی‌رسانی و آموزش همگانی مردم برای مشارکت و آمادگی در برابر حوادث، همچنین رعایت استاندارد‌های ساخت‌وساز، یک فرآیند زمان‌بر است. تا زمانی که اقدامات پیشگیرانه انجام نمی‌شود، فرصت موجود هم به‌تدریج از دست می‌رود. مهم این است که این فرآیند به‌صورت مداوم و با جدیت پیگیری شود.

زارع توضیح می‌دهد که تهران در یک «وضعیت اضطراری دائمی» قرار دارد و باید به‌صورت مستمر روی کاهش آسیب‌پذیری خود کار کند: «به‌جای تمرکز بر یک فرصت زمانی خاص، باید بر شتاب بخشیدن به اقدامات تاکید کرد. مدیریت رواناب‌ها، اصلاح مسیل‌ها، افزایش نفوذپذیری خاک در مناطق شهری و مدیریت مصرف آب‌های زیرزمینی، استفاده از منابع آب جایگزین و نظارت بر چاه‌های غیرمجاز از کار‌های اصولی برای کنترل بحران آب و مسئله فرونشست زمین است»

عضو فرهنگستان علوم پاسخ می‌دهد: «تهران در حال حاضر از وضعیت زیست‌پذیری اکولوژیک بسیار نامطلوبی رنج می‌برد و بسیاری از شاخص‌های حیاتی آن در وضعیت بحرانی قرار دارند. تهران یکی از آلوده‌ترین کلان‌شهر‌های جهان است. آلودگی هوا به یک معضل دائمی تبدیل شده که نه‌تنها کیفیت زندگی را کاهش می‌دهد، بلکه سالانه جان تعداد زیادی از شهروندان را می‌گیرد. با گسترش بی‌رویه شهر و ساخت‌وساز‌های غیرمجاز، فضا‌های سبز، باغ‌ها و روددره‌ها از بین رفته‌اند. با این تخریب ظرفیت طبیعی شهر برای تصفیه هوا و مدیریت رواناب‌ها به‌شدت کاهش یافته است. مصرف بی‌رویه منابع آب زیرزمینی منجر به افت شدید سطح آب و پدیده فرونشست زمین در مناطق جنوبی و حومه تهران شده است. این فرونشست زیرساخت‌های حیاتی شهر را در معرض خطر قرار می‌دهد.

از سوی‌دیگر مدیریت نامناسب پسماندها، یکی دیگر از چالش‌های اصلی است که محیط‌زیست و سلامت مردم را تهدید می‌کند. حجم بالای زباله و ضعف در تفکیک و بازیافت از مبدأ، فشار زیادی بر محیط‌زیست وارد می‌کند. فضا‌های سبز و اکوسیستم‌های طبیعی تهران به‌صورت جزیره‌هایی ازهم‌گسیخته درآمده‌اند و ارتباط اکولوژیک آنها با یکدیگر و با طبیعت پیرامون شهر و ارتفاعات البرز از بین رفته است. این گسست، تاب‌آوری اکولوژیک شهر را در برابر تغییرات اقلیمی و بلایای طبیعی به‌شدت کاهش داده است.»

چقدر فرصت داریم؟

او می‌گوید باتوجه به وضعیت فعلی، تهران در مسیر از دست دادن کامل زیست‌پذیری اکولوژیک خود قرار دارد، مگر اینکه اقدامات جدی و فوری برای تغییر این روند انجام شود: «اگر سیاست‌های فعلی و روند توسعه شهری بدون توجه به اصول اکولوژیک ادامه پیدا کند، آلودگی هوا، بحران آب و فرونشست زمین وخیم‌تر می‌شود. باتوجه به تخریب روددره‌ها و منابع آبی، خطر سیلاب‌های مخرب در فصول بارندگی افزایش می‌یابد. محیط نامساعد محیطی، سلامت جسمی و روانی شهروندان را تهدید کرده و باعث کاهش شدید کیفیت زندگی می‌شود.

با ادامه فرونشست زمین و تخریب زیرساخت‌ها، بخش‌هایی از جنوب و جنوب‌غربی شهر غیرقابل سکونت شده است.» از نگاه او ایجاد یک شبکه اکولوژیک منسجم با اتصال فضا‌های سبز شهری به طبیعت اطراف، کنترل مصرف آب زیرزمینی، استفاده از فناوری‌های جدید برای تصفیه و استفاده مجدد از پساب‌ها، توسعه حمل‌ونقل عمومی پاک و غیرموتوری (مانند دوچرخه‌سواری) و محدودکردن تردد خودرو‌های فرسوده، اجرای طرح‌های تفکیک از مبدأ، بازیافت و کاهش تولید زباله و افزایش آگاهی و مشارکت شهروندان در حفاظت از محیط‌زیست شهری راهکاری برای برای بهبود زیست‌پذیری اکولوژیک تهران است: «تهران مانند بسیاری از شهر‌های بزرگ دنیا هنوز فرصت دارد تا با یک تغییر رویکرد اساسی، از یک کلان‌شهر آلوده و ناپایدار به شهری پایدارتر تبدیل شود، اما نیازمند اراده جدی در سطح مدیریت شهری و مشارکت شهروندان است.»

تهران می‌تواند پایتخت بماند؟

زارع در پاسخ به این پرسش می‌گوید که ظرفیت اکولوژیک طبیعی تهران برای زیست حدود ۲/۵ میلیون نفر و با مهار آب سد‌ها برای حدود ۴/۵ میلیون نفر است، اما این ظرفیت مدت‌هاست پر شده و جمعیتی بالغ بر سه‌برابر آن در تهران و پیرامون آن ساکن شده‌اند: «تهران یکی از آلوده‌ترین شهر‌های جهان است. پدیده‌هایی مانند وارونگی هوا و قرارگیری شهر در میان کوه‌ها، باعث می‌شود آلاینده‌ها در آسمان شهر حبس شوند. این موضوع سلامت مردم ر ا به‌خطر می‌اندازد و هزینه‌های درمانی و بهداشتی را افزایش می‌دهد.

از نگاه او تهران با بحران جدی آب مواجه است و افزایش جمعیت، فرسودگی شبکه‌های آبرسانی و تغییرات اقلیمی، مدیریت منابع آب را بسیار دشوار کرده است. ترافیک در تهران به یک معضل حل‌نشدنی تبدیل شده است. این ترافیک علاوه بر اتلاف وقت و انرژی شهروندان، باعث افزایش آلودگی هوا نیز می‌شود. زیرساخت‌های حمل‌ونقل عمومی هرچند در حال توسعه هستند، اما همچنان پاسخگوی نیاز‌های جمعیت میلیونی این شهر نیستند.» تهران روی چندین گسل فعال در معرض خطر یک زلزله بزرگ در این شهر است و بافت فرسوده و غیرمقاوم در بسیاری از مناطق، در صورت وقوع زلزله، می‌تواند فاجعه‌ای انسانی به‌بار آورد.

تراکم بالای جمعیت و نبود زیرساخت‌های لازم برای مدیریت بحران، موجب می‌شود امدادرسانی در صورت زلزله بزرگ بسیار دشوار باشد و به این ترتیب جمعیت ثابت حدود ۱۰ میلیون نفر در خود شهر و حدود ۱۴ میلیون نفر در محدوده کلان‌شهری، با تراکم بسیار بالایی روبه‌رو است. در این شرایط عضو فرهنگستان علوم معتقد است که این تراکم بالا باعث افزایش مشکلات اجتماعی، کاهش کیفیت زندگی و فشار مضاعف بر زیرساخت‌های شهری می‌شود؛ چون پدیده حاشیه‌نشینی در اطراف تهران به یک معضل بزرگ تبدیل شده و به‌تبع‌آن، آسیب‌های اجتماعی در این مناطق افزایش یافته است.

او می‌گوید، پایتخت بودن تهران باعث شده تا تمام امکانات، فرصت‌های شغلی و مراکز سیاسی، اقتصادی و فرهنگی در این شهر متمرکز شوند. این موضوع موجب مهاجرت از سایر نقاط کشور به تهران و تشدید مشکلات آن شده است. این تمرکزگرایی همچنین باعث‌عدم توسعه متوازن در سایر استان‌ها و مناطق کشور شده است.

انتقال پایتخت سیاسی؟

زارع مانند بسیاری از کارشناسان اعتقاد دارد که برای کاهش فشار بر تهران و ساماندهی این شهر انتقال پایتخت مهم‌ترین و البته پرهزینه‌ترین راهکار است که در دولت‌های مختلف مطرح شده است. با این کار، می‌توان بار جمعیتی و سیاسی را از تهران کاهش داد. انتقال مراکز اداری به‌جای انتقال کامل پایتخت، و جابه‌جایی برخی از وزارتخانه‌ها و سازمان‌های دولتی مهم به شهر‌های دیگر از بار ترافیک و جمعیت تهران کاهش می‌دهد.

ساخت و توسعه شهر‌های جدید در اطراف تهران با هدف اسکان بخشی از جمعیت و کاهش تراکم، عملاً به گسترش مشکلات تهران منجر شده و با مشکل بی‌آبی موفقیت چندانی نداشته است؛ بنابراین تهران دیگر شهر مناسبی برای پایتخت نیست و باید تدابیری جدی برای کاهش فشار از روی آن در نظر گرفته شود.

انتقال پایتخت راه‌حل نیست

سیدامیر منصوری، عضو هیئت‌علمی دانشگاه تهران، نگاه دیگری دارد و می‌گوید: «تاب‌آوری تهران مسئله‌ای است که با نادیده گرفتن برخی از مشکلات طرح جامع مطرح می‌شود. بررسی‌های ما نشان می‌دهد اینکه یک عده فکر می‌کنند یک استاندارد یکسان وجود دارد، یک توهم است. بار‌ها مسئولان می‌گویند ایده‌آل سرانه فضای سبز در جهان مثلاً ۱۳ متر است و ما آمده‌ایم این سرانه را از ۷ متر به ۱۰ متر رسانده‌ایم. باید از اینها پرسید که شما در مورد کجا حرف می‌زنید؟

در زابلی که آب برای نوشیدن وجود ندارد، سرانه ۱۳ متری یعنی چه؟ در بابلسر که از دیوار‌ها هم سبزه می‌روید، فضای استاندارد ۱۳ متر یعنی چه؟ نقطه خطای ما دقیقاً اینجاست که در یک بستر نسبی، مطلق‌اندیشی کنیم. اگر طرح جامع نمی‌تواند بیمار خود را درمان کند، نمی‌توانیم مریض را رو به قبله کنیم و منتظر مرگ‌اش بمانیم. ما در حال اجرای نسخه‌ای هستیم که در دهه ۱۹۶۰ منقضی شد. راه‌حل این است که ما آسیب‌شناسی کنیم و ریشه بحران‌ها و مسئله‌هایمان را بشناسیم.»

منصوری می‌گوید به‌جای اینکه یک فرمت معلول و ناکارآمد را سند قرار دهیم، بگوییم چند مسئله اصلی در تهران داریم؟: «ایمنی، مسکن و آلودگی هوا مسائل اصلی تهران هستند که مورد سوم نیز تابع موارد اول و دوم هستند. ما برای خروج از بن بست‌طرح جامع باید سراغ برنامه‌های مسئله‌محور برویم. اگر بخواهیم یک راه‌حل خروج از بحران پیدا کنیم، اولین‌کار این است که افسانه‌زدایی از برخی باور‌های نادرست مانند تثبیت جمعیت رخ دهد. فرقی بین اسلامشهر و تهران نیست. تهران مجموعه‌ای از ۴۰ شهر است که زندگی، کار و اجتماع همه مردم آنها به‌هم‌پیوسته است.

این فشار محیط‌زیستی چیست که ما تاکنون نشنیده‌ایم و اخیراً گفته می‌شود که به همه ما هم وارد می‌شود؟ معیار آن چه بوده است؟ اگر فشار محیط‌زیستی در منطقه ۱۸ کمتر از منطقه ۱۷ باشد، می‌توانیم به یکی تراکم بدهیم و به دیگری ندهیم؟ تا وقتی به خیالات و توهمات بچسبیم و یک استاندارد واهی ساخته شود، سنگ را نمی‌توانیم روی سنگ بند کنیم؟ آب لازم است و حق همه مردم هم است. اگر ما در این‌طرف محدوده به کسی آب ندهیم، آن‌طرف اتوبان آزادگان در اسلامشهر از آب استفاده می‌کند. یک انگاره دیگر این است که بگوییم اگر طرح جامع اجرا می‌شد، وضع ما بهبود پیدا می‌کرد.

این یک ادعاست. آیا علت اجرا نشدن این طرح، عملیاتی نبودن آن نبود؟» او اضافه می‌کند که باید توهمات را کنار بگذاریم و در قالب همان طرح‌های موضوعی و موضعی مسائل را حل کنیم. برای مثال می‌توان همانطور که طرح جامع گفته است، برای بافت فرسوده طرح بدهید و این موضوع را حل کنیم؛ چون اعتقاد دارد نه‌تنها ایمنی از طریق حل مشکل بافت فرسوده حل می‌شود، بلکه بخشی از این واحد‌هایی که دولت می‌خواهد بسازد با این کار ساخته می‌شود: «قرار نیست همه‌چیز ما ثابت باشد. ما نمی‌گوییم فقط تراکم را بالا ببریم، چون می‌دانیم اگر فقط تراکم را بالا ببریم، همه می‌میریم. قیمت میانگین مسکن به متری ۱۰۰ میلیون و تعداد روز‌های آلوده به ۲۳۰ روز رسیده و نمی‌توانیم کاری کنیم. باید در چارچوب عقلانیت عمل کنیم.»

این استاد دانشگاه تهران همچنین درخصوص انتقال پایتخت سیاسی به‌عنوان یک راه‌حل می‌گوید: «سوال اصلی این است که انتقال پایتخت راه‌حل چه مسئله‌ای است؟ اگر قرار باشد مشکلات تهران را مثل آلودگی هوا، ایمن نبودن بافت‌های فرسوده، کمبود آب و گرانی مسکن و موارد دیگر با این طرح حل شود، تصور نادرستی است؛ چون در این‌صورت کارمندان دولت به شهر‌های دیگر منتقل می‌شوند و جمع آنها حدود ۵۰۰ هزار نفر است. کم شدن این جمعیت از منطقه شهری تهران، هیچ تغییر جدی‌ای به‌دنبال ندارد. انتقال جمعیت عظیم هم امکان‌پذیر نیست.

پس اگر انتظار این است که این راه‌حل بیشتر از این تعداد جمعیت را منتقل کند، شدنی نیست. ما باید برای جمعیت ساکن در شهر تهران و شهر‌های اقماری آن فکری اصولی کنیم که زودتر از مسائل واقعی خود نجات پیدا کنند. راه‌حل به‌رسمیت شناختن مسئله‌ها و رویکرد‌های دانش‌بنیان؛ نسپردن کار به دست سیاسیون و مشاورانی که تکنسین‌اند، دانش استراتژیک ندارند و کسانی که دارای تزاحم منافع‌اند و با یک شبکه‌ای به طرح‌های خاص توسعه‌ای وصل هستند، است.»

آرادکوه بمب محیط‌زیستی

میثم بصیرت، استاد پیشین شهرسازی و مدیریت شهری دانشگاه تهران و رئیس سابق مرکز مطالعات و برنامه‌ریزی شهر تهران از مخاطرات تهران می‌گوید و به این پرسش پاسخ می‌دهد که آیا این شهر هنوز ظرفیت پایتخت‌بودن را دارد؟ آیا با ساختار فعلی، می‌توان امیدی به بهبود شرایط داشت؟ او توضیح می‌دهد که یکی از عوامل بنیادین بحران تهران، نادیده‌گرفتن تخصص‌های شهرسازی، طراحی شهری، برنامه‌ریزی فضایی و حکمروایی شهری در سطوح کلیدی مدیریت شهری است.

او اعتقاد دارد که در طول سال‌های گذشته جایگاه‌های مهم تصمیم‌گیری در مدیریت شهری، از معاونت‌های فنی گرفته تا سازمان‌های زیرمجموعه، به افراد فاقد صلاحیت‌های علمی- حرفه‌ای برتر سپرده شده‌اند و نتیجه روشن است؛ گسیختگی میان داده‌های پژوهشی و تصمیم‌سازی اجرایی، شکست طرح‌های راهبردی و تضعیف نظام مدیریت یکپارچه شهری. او از بحران شهرفروشی و فقدان درآمد‌های پایدار می‌گوید: «مدیریت مالی شهرداری‌ها در ایران به‌ویژه تهران بر پایه ناکارآمدترین و ضدتوسعه‌ترین مدل درآمدی در جهان شهری، یعنی شهرفروشی استوار است.

صدور بی‌رویه مجوز تراکم، تغییر کاربری و فروش آینده شهر برای تامین هزینه‌های جاری، باعث تخریب سیمای شهری، گسترش بی‌رویه سازه‌ها، تشدید بارگذاری بر زیرساخت‌های فرسوده و تشویق سوداگری شده است. در نبود سیاست درآمدی پایدار، شهرداری در دور باطل فروش بیشترِ شهر برای خرج بیشتر، بی‌قاعده و پول‌پاشی برای جلب حمایت گروه‌ها و بستن دهان منتقدان گرفتار است.»

بصیرت بحران پسماند و مدیریت محیط‌زیست شهری را هم به بحران‌های دیگر اضافه می‌کند: «گفته می‌شود تهران روزانه بیش از ۹ هزار تن زباله تولید می‌کند. با وجود هشدار‌های مکرر کارشناسان، ظاهراً هنوز بخش عمده‌ای از این پسماند‌ها دفن می‌شوند و بازیافت علمی، تفکیک از مبدأ، آموزش شهروندی و فناوری‌های نوین همچنان غایب‌اند، درحالی‌که طرح جامع مدیریت پسماند تهران در دوره شهرداری آقای حناچی تهیه شد. مجتمع آرادکوه عملاً به بمب زیست‌محیطی بدل شده و آلودگی آب‌های زیرزمینی، بو و شیرابه‌ها جان ساکنان مناطق جنوبی تهران را تهدید می‌کند.»

او مهاجرت‌های دهه اخیر از استان‌ها و هم از کشور‌های همسایه را یکی دیگر از چالش‌های تهران می‌داند و توضیح می‌دهد که نبود یک راهبرد ملی برای انسجام اجتماعی و ساماندهی مهاجران، تهران را درگیر چالش‌های روزافزون حاشیه‌نشینی، اقتصاد غیررسمی، حس‌عدم امنیت و نابرابری اجتماعی کرده است.

بافت فرسوده در قلب تهران

«حدود ۳۰ درصد از بافت‌های شهر تهران فرسوده‌اند. نه‌فقط از نظر کالبدی که از منظر اجتماعی، خدماتی و اقتصادی.» این آماری است که رئیس سابق مرکز مطالعات و برنامه‌ریزی شهر تهران از آن یاد می‌کند و می‌گوید که بافت‌های مرکزی شهر مثل مناطق ۱۰.۱۲، ۱۷ و ۲۰، دچار زوال تدریجی شده‌اند؛ چون نه نوسازی موثری صورت می‌گیرد و نه ساکنان انگیزه ماندن دارند. درعین‌حال، مدیریت نوسازی شهری همچنان ناکارآمد است و نتوانسته به مدل پایداری در این زمینه برسد و الگوی شهرسازی همچنان گسترش افقی و توسعه ناپایدار پیرامونی را تشویق می‌کند.

بصیرت هم از ضعف زیرساخت‌های پدافند غیرعامل و آمادگی بحرانی می‌گوید: «تهران در یکی از زلزله‌خیزترین پهنه‌های جهان قرار دارد. بااین‌حال زیرساخت‌های آمادگی در برابر بحران، پدافند غیرعامل، شبکه‌های پشتیبان، مسیر‌های اضطراری و مدیریت بحران در وضعیت حداقلی هستند. هنوز بسیاری از مراکز حساس (مانند بیمارستان‌ها، مراکز آتش‌نشانی، مراکز سیاسی) در پهنه‌های پرخطر مستقرند.

تجربه مقاومت ۱۲ روزه نشان داد، تهران فاقد زیرساخت پدافندی و پناهگاه‌های مناسب برای حفظ جان شهروندان است.» او از برخی کشور‌های در حال توسعه و توسعه‌یافته می‌گوید که با مشاهده افول کیفیت زندگی در پایتخت‌هایشان، اقدام به انتقال یا بازتوزیع عملکرد‌های پایتختی کرده‌اند؛ کشور‌هایی مانند برزیل که با ساخت برازیلیا، تمرکز سیاسی را از ریو کاهش داد، کشور اندونزی که به‌دلیل بحران آب و زمین در جاکارتا، پایتخت را به نوسانتارا منتقل کرد، کشور مصر که در حال انتقال ادارات دولتی از قاهره به پایتخت جدید در شرق این شهر است و کشور‌های کره جنوبی و ترکیه که از طریق تقویت قطب‌های ثانویه، مانع تمرکز بیش از حد بر سئول و آنکارا شده‌اند. اما در ایران، با وجود همه این بحران‌ها همچنان تمام منابع، تصمیم‌گیری‌ها و نهاد‌های کلیدی در تهران متمرکز شده است.

استاد پیشین شهرسازی و مدیریت شهری دانشگاه تهران از ورشکستگی آب و انرژی در سایه فرونشست می‌گوید و آن را تهدیدی خاموش و بنیادبرافکن می‌داند: «این روز‌ها قطعی‌های مکرر و گسترده برق در شهر تهران در فصل گرم سال، چهره‌ای دیگر از شکنندگی زیرساختی و ناکارآمدی مدیریت زیرساخت در کلان‌شهر پایتخت را نشان داده است.

افزایش بی‌رویه مصرف، بی‌توجه به بهسازی و تعمیرات ساختاری، فرسودگی شبکه توزیع، وابستگی به منابع محدود تولید و عدم‌سرمایه‌گذاری مؤثر در انرژی‌های تجدیدپذیر، تهران را با بحران بی‌ثباتی انرژی روبه‌رو ساخته است؛ بحرانی که نه‌فقط آسایش خانوارها، امنیت غذایی و سلامت را تهدید می‌کند، بلکه مستقیم بر کارکرد‌های اقتصادی، ترافیکی، صنعتی و خدماتی شهر تأثیر می‌گذارد.

قطعی برق در ایستگاه‌های مترو، بیمارستان‌ها، مراکز تجاری و حتی ادارات دولتی، نشانه‌ای روشن از آسیب‌پذیری پایتخت در برابر نوسانات تامین انرژی است. تهران شهری که قرار بود مرکز نوآوری، خلاقیت و پویایی باشد، امروز گرفتار خاموشی‌هایی است که ریشه در نبود راهبرد‌های تاب‌آور در حوزه انرژی شهری دارد. علاوه بر این تهران امروز درگیر یکی از عمیق‌ترین بحران‌های محیط‌زیستی تاریخ خود است: ورشکستگی آبی و فرونشست زمین. منابع آب تجدیدپذیر این شهر، به‌ویژه آبخوان‌های زیرزمینی، به‌دلیل برداشت بی‌رویه، خشکسالی‌های پی‌درپی و ضعف در مدیریت منابع، با افت شدیدی مواجه شده‌اند؛ درنتیجه نرخ فرونشست زمین در جنوب و جنوب‌غرب تهران به بیش از ۳۰ سانتی‌متر در سال رسیده است؛ عددی که در رده بالاترین نرخ‌ها در جهان قرار دارد و عملاً به‌معنای فروپاشی تدریجی بستر شهری است.

فرونشست نه‌فقط زیرساخت‌های حمل‌ونقل، شبکه‌های آبرسانی، فاضلاب و برق را تهدید می‌کند، بلکه امنیت کالبدی سکونت‌گاه‌ها را به‌طور جدی به خطر انداخته است. درعین‌حال، وابستگی تهران به منابع آبی فرامنطقه‌ای و سد‌های در حال افت ذخیره، حکایت از آن دارد که در صورت تغییر نکردن ساختار مصرف و اصلاح الگوی توسعه، تهران در افق نه‌چندان دور، به شهری غیرقابل زیست تبدیل می‌شود. این بحران فقط یک مسئله فنی یا اقلیمی نیست، بلکه بازتاب شکست حکمرانی آب و نادیده‌گرفتن ظرفیت‌های طبیعی در برنامه‌ریزی فضایی پایتخت است.»

بصیرت می‌گوید، در کنار تمام این چالش‌ها، رقابت‌پذیری تهران در سطح منطقه‌ای و جهانی نیز به‌شدت تضعیف شده است؛ درحالی‌که رقابت‌پذیری شهری، به‌عنوان توان یک شهر برای جذب سرمایه، نخبگان، فناوری و گردشگران، در گروی زیرساخت‌های مدرن، امنیت اقتصادی، ثبات نهادی و چشم‌انداز روشن توسعه است؛ مؤلفه‌هایی که در تهران به‌ویژه در سایه تحریم‌های اقتصادی، بی‌ثباتی ارزی، ضعف حکمرانی و فضای نامساعد کسب‌وکار، آسیب جدی دیده‌اند.

سرمایه‌گذاران داخلی و خارجی به‌دلیل نبود شفافیت، ریسک‌های سیاسی، پیچیدگی‌های اداری و نبود نظام کارآمد مشارکت عمومی- خصوصی، تمایلی به ورود به پروژه‌های بلندمدت ندارند. در شرایطی که کلان‌شهر‌هایی مثل استانبول، دوحه یا دوبی در حال رقابت برای جذب سرمایه‌های بین‌المللی هستند، تهران به شهری بسته و غیربرنامه‌پذیر در نگاه سرمایه‌گذاران تبدیل شده است؛ شهری که با انبوهی از ظرفیت‌های بالفعل، اما درگیر محدودیت‌های ساختاری روبه‌رو است که اجازه بروز این ظرفیت‌ها را نمی‌دهد. تا زمانی که اصلاحات نهادی و گشایش در روابط اقتصادی کلان صورت نگیرد، امید به جهش در رقابت‌پذیری تهران، همچون توسعه پایدار آن، دور از دسترس خواهد ماند.

«تهران، ابرسیاه‌چاله توسعه فضایی است.» بصیرت پایتخت را با این عنوان توصیف می‌کند و اعتقاد دارد که در تحلیل‌های توسعه فضایی ایران، تهران نه‌تنها به‌عنوان یک کلان‌شهر، بلکه به‌مثابه ابرسیاه‌چاله توسعه شناخته می‌شود؛ جاذبه‌ای که منابع انسانی، سرمایه، امکانات، خدمات و تصمیم‌گیری‌ها را از پیرامون به درون خود می‌کشد، بدون آنکه بازدهی متناسبی در توزیع مجدد این منابع داشته باشد. این تمرکز افراطی ضمن تضعیف سایر شهر‌های کشور، خود تهران را نیز به فروپاشی تدریجی سوق داده است.

او می‌گوید: «تهران امروز در محاصره سیاه‌چاله‌های جمعیتی، کالبدی، زیست‌محیطی، مالی و نهادی قرار دارد؛ با هسته‌ای متورم، پیرامونی رهاشده، منابع ته‌کشیده و نهاد مدیریتی که بیش از آن‌که کارآمد باشد، درگیر تنازع قدرت است. این وضعیت نه‌تنها توسعه متوازن سرزمین را به‌خطر انداخته، بلکه تاب‌آوری خود تهران را نیز به‌شدت کاهش داده است.»

در گزارش اکونومیست ۲۰۲۴، تهران در رده ۱۶۳ از میان ۱۷۳ شهر از نظر زیست‌پذیری قرار دارد. در شاخص‌های حکمروایی شهری سازمان ملل، تهران از نظر مشارکت شهروندی، شفافیت تصمیم‌گیری، عدالت فضایی و کارآمدی نهادی، نمره بسیار ضعیفی دریافت می‌کند. این شهر، حتی در مقایسه با پایتخت‌های کشور‌های منطقه نیز جایگاه مطلوبی ندارد؛ استانبول رتبه ۹۳، دوحه رتبه ۷۹، ابوظبی رتبه ۶۷، باکو رتبه ۱۲۲، دهلی رتبه ۱۴۵ و تهران رتبه ۱۶۳. بصیرت در پاسخ به این پرسش که آیا «تهران می‌تواند پایتخت بماند؟»

می‌گوید: «در شرایطی که بحران‌های آب، انرژی، ترافیک، فرسودگی و ضعف حکمروایی دست‌به‌دست هم داده‌اند، پرسش اساسی این است که آیا تهران از نظر محیط‌زیستی، کالبدی، جمعیتی و نهادی، هنوز توان ایفای نقش پایتختی را دارد؟ در پاسخ باید گفت: خیر. حداقل نه با ساختار و الگوی فعلی. تهران نیازمند بازتعریف نقش خود در شبکه شهری کشور است؛ نه به‌عنوان مرکز متمرکز همه چیز، بلکه به‌عنوان یکی از قطب‌های متوازن در کنار دیگر کلان‌شهر‌های کشور. با وجود این درست است که تصویر کنونی از شرایط تهران بحرانی است، اما آینده هنوز نوشته نشده است. آینده تهران می‌تواند چیزی جز این باشد، اگر پذیرفته شود که ادامه مسیر فعلی، فاجعه است و تغییر، ممکن است. این تغییر می‌تواند با تکیه بر محور‌های زیر آغاز شود.»

هنوز امیدواریم

او راهکار‌های خروج تهران از این بحران را این موارد می‌داند: «بازتعریف نظام حکمروایی شهری تهران با اتکای بر شایستگان و متخصصان مدیریت شهری و شهرسازی که هنوز جایگاه قانونی و حرفه‌ای خود را نیافته‌اند، استقرار نظام حکمروایی منطقه کلانشهری تهران مبتنی بر تهیه و تصویب قانون مدیریت و برنامه‌ریزی پایتخت، کاهش نقش سوداگری در اداره شهر و توسعه درآمد‌های پایدار همچون مالیات بر ارزش‌افزوده محلی، مالیات بر املاک خالی، عوارض حمل‌ونقل، اصلاح مدل فضایی شهر با تأکید بر تراکم هوشمند، نوسازی هدفمند و توسعه حمل‌ونقل عمومی، پیگیری سیاست‌های پایتخت‌زدایی متوازن و انتقال بخشی از کارکرد‌های ملی به دیگر نقاط کشور (تراکم‌زدایی و سبک‌سازی تهران)، بهره‌گیری از دانش روز جهانی، همکار‌های بین‌المللی و انتقال تجربیات جهانی در تاب‌آوری شهری و نهادسازی مشارکتی. درواقع اگر نظام حکمروایی شهری آن‌را بازسازی کنیم، سیاسیون و قدرت‌طلبان غیرمتخصص تهران، این گوشت قربانی مصیب‌زده را رها کنند، صدای متخصصان را به جای سوداگری بنشانیم و شجاعت تغییر در سطح ملی را داشته باشیم، هنوز هم می‌توان آینده‌ای زیست‌پذیر، پایدار و شکوفا برای تهران تصور کرد.»

منبع خبر