• 2025-07-28
  • 1 بازدید
  • 0 دیدگاه
  • سلامت

روایتی از آنها که بینایی را یک شبه از دست داده‌اند

به گزارش سلامت نیوز به نقل از شرق، «پدرم خجالت می‌کشد کسی به چشمانش نگاه کند؛ بعد از نابینایی هم…

به گزارش سلامت نیوز به نقل از شرق، «پدرم خجالت می‌کشد کسی به چشمانش نگاه کند؛ بعد از نابینایی هم دیگر به چشمان هیچ‌کس نگاه نکرد، حتی به صورت ما که فرزندانش هستیم. تمام‌مدت عینک دودی روی چشم دارد و معاشرتش را با همه کم کرده. کارش را از دست داد و حالا کاملا خانه‌نشین شده است». این روایت فرزند یکی از قربانیان بیمارستان فوق‌تخصصی چشم‌پزشکی نگاه تهران است.

خبر نابیناشدن ۹ نفر در این بیمارستان دی‌ماه سال گذشته به عنوان یک اتفاق تکان‌دهنده منتشر شد. اتفاق اما هفدهم مهرماه همان سال رخ داده بود. همان موقع رئیس بیمارستان اعلام کرد این اتفاق به احتمال زیاد به دلیل یک آلودگی عمدی بوده است. او این توضیح را داد: «وزارت بهداشت و دانشگاه شهید بهشتی نیز غیرعادی‌بودن وضعیت را تأیید کرده‌اند و عمدی‌بودن حادثه، به عنوان اولین احتمال مطرح شد. شکل عفونت، پرسنل ثابت و بعضی مدارک دیگر نشان می‌دهد احتمالا عفونت عادی و شرایط عادی پزشکی نداشته‌ایم». آن‌طورکه آن موقع اعلام شد، هر ۹ نفر در یک اتاق و از سوی پنج پزشک متفاوت جراحی شده بودند.

پرونده در دست پیگیری بود تا اینکه بیست‌وچهارم تیرماه وکیل تعدادی از این بیماران از صدور حکم قطعی این پرونده خبر داد. به گفته نیلوفر معارفی، ۲۱ تیرماه امسال رأی دادگاه بدوی که مقصر شناخته‌شدن بیمارستان چشم‌پزشکی نگاه در حادثه نابیناشدن  ۹ بیمار در یک روز و در اتاق عمل و محکومیت آنها به نصف دیه کامل بود، در دادگاه تجدیدنظر تأیید و قطعی شد. پزشکان در این پرونده تبرئه شدند و بیمارستان صددرصد مقصر شناخته شد. نظریه پزشکی قانونی «آلودگی بیمارستانی» را تشخیص داد. بر اساس اعلام این وکیل دادگستری، بر اساس رأی دادگاه، بیمارستان نگاه موظف است «نصف دیه کامل یک انسان» را به هریک از افراد نابیناشده پرداخت کند. با توجه به نرخ دیه سال ۱۴۰۴ (یک میلیاردو ۶۰۰ میلیون تومان)، سهم هر فرد ۸۰۰ میلیون تومان خواهد بود. همه اینها در حالی است که به گفته خانواده قربانیان و وکیل‌شان، بیمارستان تا دو سال پس از وقوع حادثه یعنی از هفدهم مهر سال گذشته، فرصت پرداخت دیه دارند.

افسردگی و خانه‌نشینی بیماران

همه آنها خانه‌نشین شده‌ و کسب‌وکارهای خود را از دست داده‌اند. فرزندان تک‌تک‌شان از افسردگی شدید والدین خود می‌گویند که بعد از ماجرای نابینایی شروع شده و هر معاشرتی را برای‌شان سخت کرده است. آنها 9 بیمار بیمارستان نگاه هستند که در 17 مهر سال قبل برای جراحی آب‌مروارید در ساعت‌های مختلف وارد اتاق عمل شماره سه بیمارستان فوق‌تخصصی چشم‌پزشکی «نگاه» شدند، ولی به دلیل وجود باکتری سودوموناس آئروژینوزا، بینایی چشمان خود را از دست دادند. پس از رسانه‌ای‌شدن این ماجرا، مسئولان بیمارستان و حتی وزارت بهداشت بارها در مصاحبه‌های مختلف سعی کردند با ابراز همدردی اعلام کنند پیگیر حق و حقوق بیماران خواهند بود، اما در این چند ماه حتی یک نفر از آنها با بیماران نابیناشده تماس نگرفت تا جویای شرایط‌ آنها بعد از این اتفاق باشد.

با این حال همه بیماران در گفت‌وگو با «‌شرق» یک جمله را تکرار می‌کنند: «ما ازکارافتاده شدیم». بسیاری از آنها که با سنین 50 تا 70 سال از شهرهای مختلف برای درمان راهی تهران شده بودند، حالا با نابینایی یک چشم برای یک تردد ساده در خانه و خیابان هم به همراه نیاز دارند. یکی بعد از نابیناشدن، به دلیل وخامت شرایط روحی دچار بیماری خودایمنی شده و همسر فرد دیگر با شنیدن خبر نابینایی همسرش سکته مغزی کرده است. اینها فقط بخشی از روایت رنجی است که 9 بیمار پس از نابینایی کامل یک چشم خود تجربه کردند. هرچند پرونده شکایت آنها با پرداخت 800 میلیون تومان دیه بسته شد، اما با توجه به طول درمانی که خواهند داشت، «نیلوفر معارفی» وکیل تعدادی از این بیماران، باور دارد دیه در نظر گرفته‌شده‌ برای آسیبی که این افراد متحمل شده‌اند کافی نیست.

مادر  از  غصه نابینایی پدر، سکته کرد

همان روزهای اول که همه بیماران از نابینایی یک چشم خود شوک‌زده بودند، یکی از بیماران که مرد ۶۸‌ساله‌ای است با شوخی در بیمارستان به پرستارها می‌گفت: «برای ما 9 تیله بیاورید تا داخل چشم‌هایمان بگذاریم و به خانه برگردیم». حتی در مکالمه تلفنی و صحبت از این روزهایش هم این خوش‌طبعی را حفظ کرده است. هرچند افسردگی دامن‌گیرش شده و این را پسر جوانش به «شرق» می‌گوید که چطور شرایط کل زندگی آنها بعد از نابینایی پدر در هم گره خورده است.

پدر 68‌ساله‌ای که یک چشمش تخلیه شده و در همان مدت، مادر از فشار روانی نابینایی همسرش سکته مغزی کرد. فرزند این خانواده از روزهای اول بعد از عمل آب‌مروارید پدر می‌گوید که در تمام پیگیری‌هایشان مسئولان بیمارستان فقط یک چیز می‌گفتند: «اتفاقی نیفتاده، این دردها طبیعی است». تا آنکه نتیجه سوزش چشم و حال بد پدر به تخلیه کامل چشم رسید: «پدرم با وجود ابتلا به سرطان لنفوم، از مادر دارای معلولیتم مراقبت می‌کرد. وقتی این اتفاق افتاد، به دلیل فشار روحی که این مدت به مادرم وارد شد و شاهد نابینایی پدر بود، سکته مغزی کرد و حالا هم شرایط پدر به شکلی نیست که بتواند مثل قبل از مادر مراقبت کند. اتفاقی که افتاد زندگی ما را از این رو به آن رو کرد. این روزها همه ما درگیر شرایط مادر و پدر هستیم. در تمام این روزها حتی یک نفر از مسئولان بیمارستان به ما سر نزد. در حالی که می‌دانم اگر این کار را می‌کردند پدر من شاید آنها را می‌بخشید».

مدام دستش روی دیوار است تا زمین نخورد

او ادامه می‌دهد: «تمام این مدت حرف پدر این بود که خطای بیمارستان را پیگیری کنیم تا افراد دیگر نابینا نشوند. حالا برای طول درمان باید مرتب به پزشک مراجعه کنیم چون چشم شروع به کوچک‌شدن کرده و نیاز به درمان دارد. پدرم تا آخر عمر باید هر روز پماد و دارو به چشم بزند تا عفونت نکند. به ما گفتند مدیر فنی حکم فعالیت نداشت. سؤال ما این است که اگر مدیر فنی حکم فعالیت نداشت، چرا اتاق عمل را در اختیارش گذاشتند؟ از طرفی این دیه 800 میلیون تومانی را قرار است تا دو سال دیگر پرداخت کنند و در این مدت تمام هزینه‌ها با خودمان است.

بیماران در این مدت با هزینه‌های درمان چه کنند؟ هیچ‌کدام از رنج‌های بیماران و خانواده‌های آنها دیده نمی‌شود. برای یک رفت و آمد ساده باید دست پدر را بگیریم. در حالی که پدرم کار فنی می‌کرد، در کارش ماهر بود ولی حالا به جایی رسیده که در خانه هم که راه می‌رود دستش را به دیوار می‌گیرد تا زمین نخورد. چون فقط از یک چشمش استفاده می‌کند، چشم دیگر پدرم در این مدت ضعیف‌تر شده است و همه اینها نگرانی‌های جدید ما خواهد بود. به معنای واقعی پدرم که این‌قدر فعال بود حالا خانه‌نشین شده. از طرفی مادر هم شرایطش بدتر شده است».

یک نفر  هم حالم  را  نپرسید

بین حرف‌هایش بغض می‌کند و دیگر امکان گفت‌وگو ندارد، فقط یک جمله می‌گوید و حرفش را تمام می‌کند: «پدرم را نابینا کردند و مادرم هم حالش بد و بدتر شده، این بیمارستان زندگی ما را خراب کرد». پدر اما روحیه‌اش را حفظ کرده و بین صحبت‌هایش شوخی هم می‌کند. با خنده می‌گوید: «همه را با یک چشم می‌بینم».

با این‌همه او غمگین است، غمگین از خانه‌نشینی و اجبار برای کنارگذاشتن شغلش. مرد قبراقی که تمام طول روز کار می‌کرد، حالا بیشتر روز را در خانه می‌ماند و دیگر حتی از عهده رانندگی در یک مسافت کوتاه هم برنمی‌آید: «اگر بخواهم پروتز خوبی انجام دهم حدود صد میلیون تومان می‌شود. الان دیگر از کار افتاده شدم و اگر صددرصد دیه را هم پرداخت می‌کردند باز هم بینایی من برنمی‌گردد. کار فنی می‌کردم ولی الان کار را کنار گذاشته‌ام. حتی نمی‌توانم رانندگی کنم. چشم راستم نمی‌بیند، برای همین باید چند آینه بیشتر در ماشین بگذارم. از چشم دیگرم مدام اشک می‌آید و همیشه یک دستمال در دست دارم. با همه اینها حتی یک نفر از بیمارستان با من تماس نگرفت یا به دیدار ما نیامد که بپرسد این روزها چه شرایطی دارم. عملا خانه‌نشین شدم، شب‌ها اصلا نمی‌توانم از خانه بیرون بروم. چه کسی اینها را می‌بیند؟ بیمارستان می‌گوید ما برای شما خرج کردیم. چه خرجی؟ با بیمه خودمان به اتاق عمل رفتیم و نابینا شدیم. این بی‌معرفتی آنها بود که پیگیر حال ما نشدند».

چند بار تصادف کردم

از سمنان آمده بود تا یک عمل ساده انجام دهد و با بهبودی کامل به خانه برگردد، اما با چشمی تخلیه‌شده تهران را ترک کرد؛ مرد 55ساله‌ای که به دلیل نابینایی کامل یک چشم، چند بار در خیابان تصادف کرده و برای رفت‌وآمد حالا به همراه همیشگی نیاز دارد. از اشتیاقش به مطالعه می‌گوید که همیشه کتابی در دست داشت و حالا حتی توان خواندن یک صفحه را ندارد، چون چشم دیگرش چندان او را یاری نمی‌دهد: «بعد از عمل، چشمم را که باز کردم، دیدم همه چیز را ضعیف می‌بینم و چند ساعت بعد هم دیگر چیزی ندیدم. در راه خانه بودیم که اشک شدید از چشمانم می‌آمد و شب هم سوزش، درد و حالت تهوع شدید داشتم. شبانه با دکتر تماس گرفتیم که گفت این شرایط طبیعی است ولی من تا صبح از حال بدی که داشتم نتوانستم بخوابم. مجبور شدم صبح به اورژانس بیمارستان بروم و یک پزشک گفت موضوع مهمی نیست و کاملا طبیعی است. ما به خانه برگشتیم».

او ادامه می‌دهد: «ساعت دو ظهر با دکتر معالج قرار داشتیم که دارو نوشت و او هم می‌گفت این درد و سوزش طبیعی است. در تمام این مدت من درد شدیدی را تحمل می‌کردم. ساعت 8 شب همان روز از بیمارستان تماس گرفتند و گفتند مجدد مراجعه کنید، همان موقع خودشان در بیمارستان از عمق فاجعه مطلع شده بودند. ساعت دو شب من را به اتاق عمل بردند و با این حال توضیح درستی هم به ما نمی‌دادند. بعد از آن من شش بار دیگر به اتاق عمل رفتم. عمل ساده‌ای که زیر یک ساعت تمام می‌شود، باعث نابینایی و تخلیه چشم ما شد. شرایط روحی‌ام کامل به هم ریخته بود و هنوز هم همین است چون اطرافیانم بارها گفتند که بعد از این ماجراها خلق و خوی من تغییر کرده. تصور کنید به امید بهبودی وارد بیمارستانی شوید اما شما را نابینا کنند، شرایط سختی را تحمل می‌کنم. در این مدت کاملا متوجه شدم که جان افراد از قشر ضعیف و متوسط جامعه برای مسئولان اصلا اهمیت ندارد.

دیگر نمی‌توانم رانندگی کنم، چند بار که مجبور به رانندگی شدم چون دید کافی ندارم تصادف کردم. خسارت جزئی بوده، اما واقعا سخت است. الان هم پروتز گذاشتم اما چشمم هنوز جسم خارجی را نپذیرفته و آبریزش و سوزش دارم. مشکلات کم نیست مثلا چند بار خواستم از خیابان عبور کنم در حال تصادف با موتوری بودم که همراهم من را نجات داد. از شهرستان به امید عمل و بهبودی راهی تهران شدیم تا یک عمل پیش‌پاافتاده انجام دهیم که منجر به نابینایی 9 نفر ما شد». به گفته او، مبلغی که به عنوان دیه در نظر گرفته‌اند، برای تحمل این میزان رنجی که آنها کشیده‌اند، کافی نیست: «همین الان چشمم به دلیل عفونت نیاز به درمان دارد. پیش از این معاشرتم با آدم‌ها زیاد بود ولی بعد از این ماجرا ارتباطم با همه کم شده است. امیدوارم این پروتز جواب دهد ولی باز هم می‌گویم از اینجا به بعد هر اتفاقی هم بیفتد، جواب‌گوی رنجی که به ما تحمیل شد نخواهد بود».

از شدت فشار  روانی، بیماری خودایمنی گرفت

«پدرم خجالت می‌کشد از خانه بیرون برود، همیشه صورتش را پایین می‌گیرد و حتی به ما که فرزندانش هستیم دیگر نگاه نمی‌کند. بدون عینک دودی از خانه بیرون نمی‌رود». دختر جوان از پدر 59ساله‌اش می‌گوید که به اصرار او از تربت حیدریه به تهران آمد تا در بیمارستان نگاه عمل آب‌مروارید انجام دهد. چند بار در مکالمه‌اش تکرار می‌کند که «بابا» برای عمل در بیمارستان مشهد وقت گرفته بود و او مجبورش کرده در بیمارستان نگاه عمل شود. پدر این خانواده حالا چشم چپش را از دست داده و دختر از روزهای بعد از عمل می‌گوید که بهت‌زده و سردرگم بودند و کسی پاسخ درستی به آنها نمی‌داد: «بعد از عمل، چشم پدرم می‌سوخت و مدام استفراغ می‌کرد، مجبور شدیم به اورژانس بیمارستان مراجعه کنیم اما کسی جواب روشنی به ما نمی‌داد. همان روز به پزشکش مراجعه کردیم که پزشک دیگری را به ما معرفی کرد. به ما گفتند باید خیلی سریع دوباره به اتاق عمل برود. آن‌قدر حال پدرم بد بود که من ترسیده بودم.

ما مدام می‌پرسیدیم چه اتفاقی افتاده که در یک روز دو بار باید به اتاق عمل برود؟ ولی به ما می‌گفتند صبر کنید. در همان یک هفته پنچ یا شش عمل انجام دادند و در آخر چشم را تخلیه کردند و گفتند بینایی دیگر برنمی‌گردد». این خانواده در رفت‌وآمد به بیمارستان نگاه، با بیماران دیگری مواجه شدند که شرایط مشابه آنها را داشتند: «روزی که به بیمارستان نگاه رفتم با خانواده چند بیمار دیگر آشنا شدم که دقیقا مشکل ما را داشتند و مشخص شد 9 نفر بینایی خود را از دست داده‌اند. کاش در همان مشهد عمل چشم را انجام می‌دادیم. من آن‌قدر تعریف این بیمارستان را زیاد شنیده‌ بودم و آن‌قدر اصرار کردم تا پدرم قبول کرد. ما حتی برای دریافت هزینه عمل اول چند باری پیگیری کردیم تا پول را از بیمارستان پس بگیریم. می‌گفتند نمی‌شود پول را پس بدهیم و اگر می‌خواهید شکایت کنید که در آخر با پیگیری پول را پس گرفتم».

۱۰، ۱۱  کیلو  وزن کم  کردم

این مرد 59ساله برای دیگران کشاورزی و دامداری می‌کرد و روزهایش به این شکل سپری می‌شد اما حالا مثل دیگر بیمارانی که نابینا شده‌اند، خانه‌نشین شده است: «چشم پدر سفید شده و به‌ همین دلیل همیشه عینک می‌زند تا کسی متوجه این موضوع نشود. صبح تا شب در خانه می‌ماند و دیگر کارش را کنار گذاشته است. حتی بعد از این ماجرا فشار خون پدرم بالا رفت و دچار بیماری فیبرومیالژیا (درد گسترده اسکلتی – عضلانی) شد. او از سوی متخصص مغز و اعصاب تحت درمان است. ازکارافتاده و خانه‌نشین شده است و مرتب فشارش پایین و بالا می‌رود.

آن‌قدر حال روحی پدرم بد است که برای درمان چشمش از چند پزشک پیگیری کردم تا شاید امیدی پیدا کنیم، ولی در آخر گفتند، درمانی وجود ندارد و بینایی چشم برنمی‌گردد چون شبکیه چشم کامل تخلیه شده است». پدر هم از پذیرش شرایط این روزهای خود می‌گوید. در این مدت علاوه بر ابتلا به بیماری جدید که تمام بدنش را احاطه کرده، از وزنش هم کم شده است. این مرد 59ساله با صدای آرامی می‌گوید: «از وقتی چشمم را از دست دادم تا الان ۱۰، ۱۱ کیلو وزن کم کردم، مقاومت بدنم کم شده، اما در آخر مجبور شدم شرایط را بپذیرم. الان دیگر نه می‌توانم رانندگی کنم و نه کارهای کشاورزی انجام دهم. کل روز معمولا در خانه‌ام. اگر کسی از سمت چپ رانندگی کند، او را نمی‌بینم می‌ترسم تصادف کنم حتی بعضی وقت‌ها در پیاده‌راه به مردمی که از سمت چپم حرکت می‌کنند برخورد می‌کنم. در تمام این مدت حتی یک نفر از بیمارستان تماس نگرفت از ما دلجویی کند. تمام هزینه‌های طول درمان را تا الان خودمان پرداخت کرده‌ایم».

این دیه جواب‌گوی آسیبی که متحمل شدند، نیست

دیه تعیین‌شده برای این ۹ بیماری که دچار نابینایی شده‌اند، تا دو سال دیگر به آنها پرداخت می‌شود؛ 800 میلیونی که به گفته خانواده‌ها و بیماران، جواب‌گوی رنجی که کشیده‌اند و می‌کشند، نیست. نیلوفر معارفی، وکیل تعدادی از این بیماران،  می‌گوید: «کاملا مشخص است، دیه در نظر گرفته‌شده، برای آسیبی که این افراد متحمل شده‌اند، کافی نیست. برخی از این بیماران به پروتز چشم نیاز دارند که هر چند سال یک بار نیاز به تعویض دارد. مبلغ در نظر گرفته‌شده برای این افراد جواب‌گوی دردی که کشیدند، نیست». او درباره اینکه چرا این افراد نابینا شدند هم اشاره می‌کند: «بررسی‌ها نشان می‌دهد نقض در استریل‌بودن تجهیزات پزشکی علت این اتفاق بوده است. این اشتباه باید متوجه مسئول فنی اتاق عمل می‌شد اما اعلام کردند که چون هنوز حکم فعالیت او به عنوان مسئول فنی صادر نشده بود، مدیرعامل بیمارستان متهم است. در واقع از همان ابتدا مشخص بود که همه پزشکان در یک روز خطا نخواهند کرد و حتما مسئله‌ای وجود داشته است که در تحقیقات هم این موضوع ثابت شد. بیشتر این بیماران در سنین 50 تا 70 سال از شهرهای مختلف برای عمل آب‌مروارید به تهران آمده بودند که سه نفرشان زن و شش نفر مرد بودند که از یک چشم نابینا شدند».

منبع خبر