• 2025-11-18
  • 1 بازدید
  • 0 دیدگاه
  • سلامت

روانشناسان آژیر قرمز شیوع اختلالات روانشناختی را کشیده‌اند

به گزارش سلامت نیوز به نقل از اعتماد، آسیب‌های اجتماعی و اختلالات روانی، تبعات غیرقابل اجتناب جنگ‌هاست . هیچ دولتی…

به گزارش سلامت نیوز به نقل از اعتماد، آسیب‌های اجتماعی و اختلالات روانی، تبعات غیرقابل اجتناب جنگ‌هاست . هیچ دولتی در هیچ کشور درگیر جنگی نمی‌تواند ادعا کند که بار آسیب و مشکلات اجتماعی در این کشور، نسبت به ایام پیش از جنگ، سنگین‌تر و نگران‌کننده‌تر نشده است . صرف‌نظر از مشکلات ساختاری و جنگ قدرت در بدنه داخلی به دلیل اختلافات نهفته‌ای که بعد از جنگ در کشورها بروز می‌کند و تا صحنه محافل عمومی و جامعه هم کشیده می‌شود، مردمی که درگیر جنگ بین کشورها بوده‌اند هم دچار تبعات منازعه قدرت‌ها خواهند شد .

در جنگ 12 روزه ایران و اسراییل، روان‌پزشکان هشدار می‌دادند که اگرچه حالا خیلی زود است که درباره آسیب‌هایی که بر پیکر جامعه درگیر جنگ وارد خواهد شد، اظهارنظر شود ولی مطالعات و تجربیات جهانی نشان می‌دهد که بسته به ‌شدت و مدت جنگ بین دو کشور و میزان خسارات مالی و جانی، آسیب‌های اجتماعی و مشکلات سلامت روان، تبعاتی است که دولت‌ها را در ایام بعد از جنگ درگیر خواهد کرد .

در همان زمان، سید حسن موسوی‌چلک که معاون سلامت اجتماعی سازمان بهزیستی کشور است، در گفت‌وگوهای رسانه‌ای خود هشدار داد که اعتیاد و تن‌فروشی و طلاق با شدت‌های کم و زیاد، تبعات بعد از پایان جنگ است اگرچه که جنگ 12 روزه ایران و اسراییل، کوتاه‌مدت بوده و هدف اسراییل هم، چهره‌های نظامی و امنیتی ایران بوده‌ است، اما به هر حال، مردم غیرنظامی هم کشته شده‌اند و از خسارات مالی و جانی جنگ در امان نبوده‌اند . حدود یک ماه قبل، رییس انجمن علمی روان‌پزشکان ایران هشدار داد که جنگ 12 روزه برای بیمارانی که به مطب روان‌پزشک‌ها مراجعه می‌کردند و تحت درمان قرار گرفته بودند و در مسیر بهبودی قدم برمی‌داشتند، این آسیب را داشته که تمام بیماران، دوباره به خانه اول بازگشته‌اند و درمان مشکلات روانی‌شان باید از سر گرفته شود در حالی که عوارض روانی جنگ هم به مشکلات قبلی‌شان اضافه شده است . 

در کارگاهی با عنوان «اعتیاد و جنگ» که در کنگره دانش اعتیاد برگزار شد هم تبعات جنگ در جامعه عمومی مورد بررسی قرار گرفت و فرید براتی‌سده که روان‌شناس است و در بسیاری از بلایای طبیعی طی دو دهه اخیر، برای مداخلات روانشناختی به مردم حادثه‌دیده، به مناطق درگیر حادثه رفته و تجربیات میدانی در این زمینه دارد، از سخنرانان این کارگاه بود که در توضیح کلی درباره آنچه بلایای طبیعی، حوادث انسان ساخت و جنگ‌ها بر سر مردم می‌آورند، گفت: «فشارهای روانی بر حسب تعداد افراد در معرض مواجهه، به فشارهای روانی فردی، گروهی و توده‌ای تقسیم می‌شود به این معنا که فشارهای روانی فردی، یک فرد، فشارهای روانی گروهی، یک گروه و حداقل 2 نفر تا دو یا چند خانواده اما استرس‌های فراگیر یا توفانی یا توده‌ای با تاثیر تروماتیک و ضربه روانی، عده خیلی زیادی را درگیر می‌کند و برای تمام افراد در معرض مواجهه با این‌گونه از فشارهای روانی، تجربه‌ای ورای تجربه معمول خواهد بود . تمام افراد در طول زندگی و به واسطه شرایط مختلف، دچار فشارهای روانی می‌شوند ولی این فشارها، معمولا از نوع تجربه‌های عادی است در حالی که فشارهای روانی توفانی یا توده‌ای، یک تجربه غیرعادی است. به همین دلیل انجمن روان‌پزشکان امریکا، اختلال استرس پس از ضربه روانی PTSD را ورای استرس‌های معمول می‌داند، چون ویژگی متفاوت از سایر انواع استرس‌ها دارد. این‌گونه از فشارهای روانی معمولا خارج از قدرت کنترل افراد است، ترس و وحشت و درماندگی زیادی به دنبال دارد، صدمات روانی شدیدی ایجاد می‌کند و علاوه بر اینکه انطباق با این گروه از فشارهای روانی، نیازمند گذشت زمان است، پاسخ‌دهی متفاوت با سایر فشارهای روانی به دنبال دارد . شوک و بهت که به کرختی روانی هم تعبیر می‌شود، اولین پاسخ افراد در مواجهه با اختلال استرس پس از حادثه است که البته بسته به‌ شدت حادثه، زمان دوام این شوک متفاوت و ممکن است از چند لحظه تا چند روز طول بکشد چنانکه بعد از زلزله بم، شاهد بودیم که برای بعضی از زلزله‌زدگان، شوک و بهت ناشی از استرس بعد از حادثه، تا یک هفته ادامه داشت . فردی که در معرض این دسته از فشارهای روانی قرار می‌گیرد، با کوچک‌ترین اتفاقی، به یاد حادثه می‌افتد. واکنش‌های فیزیولوژیک، کاهش آستانه تحمل و بروز زودهنگام خشم از دیگر ویژگی‌های متعاقب استرس پس از حادثه است، اما در مواقعی هم احساس از دست دادن ارتباط با واقعیت اتفاق می‌افتد . استرس بعد از حادثه، در صورت وقوع بلاهای انسان ساخت یا طبیعی می‌تواند تاثیرات دیگری هم داشته باشد.» 

این روان‌شناس در ادامه توضیحاتش افزود: «طبق شاخص‌های سازمان ملل، تاثیر استرس پس از سانحه، بعد از وقوع یک بلای طبیعی یا انسان ساخت مثل زلزله یا جنگ، با تعداد جانباختگان یا میزان خسارت مالی این بلایا در ارتباط است . علاوه بر شاخص‌های سازمان ملل، روان‌شناسان معتقدند که فشارهای روانی اجتماعی بزرگ و ویژه، می‌تواند الگوهای متعارف زندگی را بر هم بزند و تخریب کند و حتی به ایجاد نیازهای کاذب منجر شود اگرچه که تفاوتی بین واکنش‌های روانشناختی در قبال بلا و فاجعه طبیعی و انسان ساخت قائل نیستند . تنها اختلاف ظریف واکنش‌های روانشناختی در مقابل بلایای طبیعی یا فجایع انسان ساخت، این است که بلایای انسان ساخت چون حاصل عملکرد گروه انسانی است، خشم و پرخاشگری زیادی به دنبال دارد در حالی که در بلایای طبیعی، چنین واکنشی را شاهد نیستیم اگرچه که در روزهای اول بعد از وقایعی همچون سیل یا زلزله هم، شاهد نوعی واکنش در حادثه‌دیدگان هستیم که این واکنش را نمی‌توان خشم دانست، بلکه نوعی انکار است .

این انکار، در فلسفه دین و هستی‌شناسی هم مورد توجه قرار گرفته، چراکه به دنبال وقوع بلا، فرد حادثه‌دیده به جای پرسشی درباره دلیل وقوع حادثه، بلافاصله این سوال را مطرح می‌کند که چرا برای او این اتفاق رخ داده و البته این پرسش هم یک دلیل روشن دارد؛ هر انسانی فکر می‌کند آدم خوبی است و باور دارد که در این دنیا برای آدم‌های خوب، اتفاق بد رخ نمی‌دهد و به همین دلیل، به دنبال وقوع یک حادثه بد، نه تنها این سوال را می‌پرسد که چرا او قربانی بلا شده، بلکه حتی ممکن است از نظر معنوی هم دچار مساله شود. واکنش‌های روانشناختی بعد از وقوع حادثه و بلا، چند مرحله است .

در لحظات اولیه بعد از وقوع حادثه و بلا، علاوه بر ایجاد یک دلبستگی اجتماعی، بازماندگان حادثه به انسان‌های بسیار نوع‌دوست با رفتارهای قهرمانانه تبدیل می‌شوند . در فاصله 3 تا 6 ماه بعد از حادثه هم، کمک‌رسانی به حادثه‌دیدگان ادامه دارد، اما مرحله بعد از دلبستگی، سرخوردگی است . مهم‌ترین دلیل سرخوردگی بعد از حادثه، ممکن است با وعده‌های محقق نشده یا دیرهنگام در ارتباط باشد، چون معمولا وعده‌ها برای کمک و حمایت و بازسازی، از یک یا دو ماه بعد از حادثه مطرح شده ولی ممکن است به هیچ نتیجه مثبتی هم ختم نشود و به همین دلیل سرخوردگی مرتبط با وعده‌های محقق نشده به یک احساس ناامنی و خشم هم منجرخواهد شد .

البته به موازات این وعده‌ها و صرف‌نظر از اینکه چه میزان از این وعده‌ها به نتایج مثبت ختم می‌شود، مداخلات روانشناختی از اقدامات جدی بعد از حوادث و بلایاست که با هدف کاهش آسیب برای افراد حادثه  ‌دیده ارائه می‌شود، چون به دنبال یک حادثه یا بلای طبیعی یا انسان ساخت، تعدادی از حادثه‌دیدگان دچار واکنش‌های حاد و شدید شده و گروهی دیگر هم   به عنوان گروه‌های  پرخطر، به ‌شدت در معرض  واکنش‌های  روانشناختی شدید  هستند.» 
براتی‌سده، ضمن تاکید بر این نکته که کودکان، افراد دچار آسیب‌های جسمی یا مالی، افرادی که بر اثر حادثه ناچار به ترک و جابه‌جایی از محل زندگی خود شده‌اند، مبتلایان بیماری‌های روانی، مصرف‌کنندگان مواد، افراد دچار انواع معلولیت‌ها، جوانان، مادرانی که نوزاد شیرخواره دارند،

گروه امداد شامل امدادگران و روان‌شناسان و مددکاران اجتماعی، مجموع افرادی هستند که به دنبال وقوع بلا یا حادثه طبیعی یا انسان ساخت، هم در معرض واکنش‌های روانی حاد هستند و هم باید به عنوان افراد در معرض خطر ضربه‌های روانی شدید، شناسایی شوند، تبعات روانشناختی جنگ را از واکنش‌های متعاقب بلایای طبیعی و حوادث جدا کرد و گفت: «نکته مهم مورد تاکید روان‌شناسان این است که واکنش‌های روانشناختی مرتبط با جنگ را باید از واکنش‌های متعاقب بلایای طبیعی یا حوادثی همچون تصادفات رانندگی و ریزش ساختمان جدا کرد، چراکه مشکلات روانشناختی، نه در زمان جنگ، بلکه بعد از پایان جنگ آغاز می‌شود . باید توجه داشت که جنگ، ترس به همراه دارد و ترس، یک واکنش طبیعی در قبال جنگ است و اگر فردی از بمباران و تخریب جنگ نترسد، باید مورد بررسی قرار بگیرد، چون انسان عادی، در شرایط جنگی باید بترسد و فرار کند و در مکان امن پنهان شود . بنابراین واکنش‌هایی از این دست، به هیچ‌وجه به عنوان بیماری تلقی نمی‌شود و افرادی که در جنگ از ترس فرار می‌کنند، دچار اختلال در سلامت روان نشده‌اند، بلکه یک واکنش عادی به شرایط غیرعادی دارند.» 

بخش مهم صحبت این روان‌شناس، موضوع همین کارگاه بود . براتی‌سده با تاکید بر اینکه آنچه بعد از جنگ رخ می‌دهد، مهم‌تر از واکنش‌های دوران جنگ است، چراکه بعد از جنگ، بعضی افراد برای مقابله با استرس ایجاد شده در جنگ، به مصرف مواد متوسل می‌شوند و در واقع، بعد از جنگ، مصرف مواد افزایش می‌یابد که نتیجه پناه بردن به مصرف مواد، تعویق و پنهان شدن نشانه‌های اختلال و برهم ریختگی روانی است، به تجربه میدانی خود بعد از وقوع زلزله بم (5 دی 1382) اشاره کرد و گفت: «من بعد از وقوع زلزله بم، به مدت 4 ماه در منطقه زلزله‌زده بودم و همان زمان گفتم که طی چند ماه آینده، در این شهر زلزله‌زده با مشکلات و آسیب‌های روانی و اجتماعی مواجه خواهیم شد و باید نگران بروز این مشکلات باشیم. دلیل این نگرانی این بود که در این شهر، تعداد زیادی از مردم، تریاک مصرف می‌کردند در حالی که تریاک، بسیاری از مشکلات و واکنش‌های روانشناختی را می‌پوشاند و از چشم ما پنهان می‌کرد . مشابه این وضعیت البته سال‌ها پیش از وقوع زلزله بم و در زمان جنگ داخلی امریکا، جنگ جهانی اول، جنگ جهانی دوم و جنگ ویتنام مشاهده شده بود . در جنگ داخلی امریکا (1861 تا 1865) افسران، برای پیشگیری از بروز اسهال خونی بین سربازان، نیروهای تحت امر خود را مجبور می‌کردند که هر روز شربت تریاک بنوشند . در طول جنگ داخلی امریکا، 400 هزار سرباز امریکایی معتاد به مرفین شدند که در همان زمان، این شیوع به بیماری سرباز معروف شد. 

در جنگ جهانی اول (1914 تا 1918) مصرف کوکایین و مرفین بین نیروهای متفقین، شیوع زیادی داشت . در جنگ جهانی دوم (1939 تا 1945) امفتامین‌ها شایع‌ترین موادی بود که بین نیروهای درگیر جنگ و از جمله سربازان بریتانیا و ژاپن مصرف می‌شد علاوه بر اینکه شیوع مصرف آدامس کوکایین و مصرف 200 میلیون عدد قرص مت‌امفتامین توسط سربازان و خلبانان امریکایی هم تایید شد . در طول جنگ ویتنام (1955 تا 1975) به دلیل وفور تریاک در این کشور، سربازان امریکایی اعزامی به جنگ، تریاک مصرف می‌کردند و مصرف تریاک مانع از بروز مشکلات روانشناختی این سربازان می‌شد . مشکل از زمانی آغاز و معلوم شد که این سربازان، به امریکا بازگشتند و بررسی‌های روان‌شناسان تایید کرد که این سربازان، دچار استرس بعد از حادثه تاخیری شده‌اند . افزایش مصرف الکل، به خصوص در گردهمایی‌ها و دور همنشینی‌هایی که برای مقابله با کسالت و مدیریت استرس ناشی از جنگ شکل می‌گیرد، یکی دیگر از تبعات جنگ است . با توجه به افزایش شیوع مصرف مواد به عنوان تبعات جنگ، به نظر می‌رسد که اگر قرار است برای کاهش آسیب اعتیاد اقدام کنیم، مداخلات مرتبط باید فراتر از توزیع قرص متادون باشد و باید اقدامات مبتنی بر کاهش آسیب ناشی از بلایا ارائه شود .»  این روان‌شناس در پاسخ به «اعتماد» درباره خطر افزایش اختلالات روانی و شیوع اعتیاد بعد از جنگ 12 روزه گفت: «معتقدم تا دو ماه اول بعد از پایان جنگ یا بلا، واکنش‌های اضطرابی افراد را باید به عنوان واکنش‌های طبیعی تلقی کنیم و از قطعیت درباره شماری افراد دچار استرس پس از سانحه خودداری کنیم، اما با گذشت 60 روز از پایان جنگ یا حادثه، اگر علایمی از اختلالات روانی، ماندگار باشد باید به مثابه آسیب روانی تلقی شود . نتیجه تحقیقی که اواخر تابستان درباره شیوع اختلالات بعد از جنگ 12 روزه انجام شد، نشان داد که در این زمان حدود 40 درصد مردم تهران علایم افسردگی و اضطراب ناشی از جنگ داشتند . با گذشت سه ماه از پایان جنگ 12 روزه اگر این تحقیق، در همین جمعیت تکرار شود، ممکن است شیوع اختلالات حدود 30 درصد باشد . بنابراین می‌توان گفت که جنگ، باعث افزایش 30 درصدی مشکلات روانشناختی با علایم پاتولوژیک شده که از جمعیت درگیر با این مشکلات، ممکن است تعدادیشان برای کنار آمدن با شرایط و مشکلات، از داروهای روانگردان و مواد افیونی و حتی داروهای مجاز استفاده کنند.» 


نتایج پیمایشی که تیر امسال با عنوان «عوامل موثر بر ترس و اضطراب اجتماعی» با استناد به بررسی نگرش مردم نسبت به درگیری ایران و اسراییل و توسط مرکز راهبردی فرهنگ و رسانه سازمان تبلیغات اسلامی انجام شد، نشان داد که 28.6 درصد مردم اصلا ترس و اضطراب را تجربه نکرده‌اند، 12 درصد مردم ترس و اضطراب زیادی نداشته‌اند، 34 درصد تا حدی دچار ترس و اضطراب شده‌اند و 26 درصد ترس و اضطراب بسیار زیاد داشته‌اند و در مجموع، 59.8 درصد مردم «تا حدی و بیشتر» دچار احساس ترس و اضطراب شده‌اند . در بخش دیگری از این پیمایش، تاثیر نوع محل سکونت بر تجربه ترس و اضطراب هم مورد بررسی قرار گرفته که طبق یافته‌های این بررسی، میانگین احساس ترس و اضطراب با دور شدن از مراکز تهدید و آسیب در طی جنگ کاهش یافته چنان که حدود 48 درصد از ساکنان روستاها، حدود 41 درصد ساکنان شهرها (غیر از تهران) و حدود 33 درصد ساکنان سایر کلانشهرها  «اصلا» ترس و اضطراب نداشته‌اند اما شدیدترین سطح اضطراب مربوط به افراد ساکن در تهران بوده که 74.1 درصد از ساکنان تهران، «تا حدی یا بسیار زیاد» ترس و اضطراب را تجربه کرده‌اند و فقط 15.2 درصد هیچ ترس و اضطرابی از جنگ نداشته‌اند. طبق یافته‌های این پیمایش، زنان که 52 درصد کل جامعه ایران را شامل می‌شوند، ترس و اضطراب بیشتری را نسبت به مردان تجربه کرده‌اند که محققان این پیمایش معتقدند این یافته که مرکز ثقل تجربه ترس و اضطراب را در جامعه به سمت زنان منتقل می‌کند، با مطالعات جهانی در مورد پاسخ‌های روانشناختی به تهدیدات جنگی و تروریسم هم سازگار است چنانکه پژوهش‌های متعددی در زمینه تنش‌ها و موقعیت‌های جنگی و ازجمله، واکنش افراد به تهدید تروریسم و جنگ خلیج‌فارس در اسراییل نشان داده که زنان در مقایسه با مردان، سطوح بالاتری از اضطراب، ترس و ناراحتی روانی را تجربه و گزارش می‌کنند چرا که بر اساس برخی مدل‌های روان پاتولوژی، زنان تمایل بیشتری به درونی‌سازی هیجانات منفی دارند و واکنش‌های آنان بیشتر به صورت اضطراب، افسردگی یا نگرانی بروز می‌کند در حالی که مردان گرایش بیشتری به برونی‌سازی تنش دارند و واکنش خود را در قالب رفتارهای پرخاشگرانه، مخاطره‌آمیز یا مصرف مواد نشان می‌دهند

منبع خبر