- 2024-12-29
- 3 بازدید
- 0 دیدگاه
- بین الملل
دعوای تازه پاکستان و طالبان؛ ماجرا چیست؟
پایگاه خبری تحلیلی نامه نیوز (namehnews.com) :
هنگامی که طالبان در اگوست ۲۰۲۱ قدرت را در کابل به دست گرفتند، شیخ رشید احمد، وزیر کشور پاکستان در گذرگاه تورخم کنفرانس خبری پیروزی با افغانستان را برگزار کرد و در آن مدعی شد که صعود سریع طالبان به قدرت «یک بلوک جدید» ایجاد خواهد کرد و منطقه به اهمیت جهانی زیادی خواهد رسید. در آن زمان، عمران خان، نخستوزیر پاکستان بازگشت طالبان به قدرت را به این معنی دانست که افغانها «زنجیرهای بردگی» را شکستهاند.
برای نزدیک به ۲۰ سال، طالبان افغانستان درگیر یک شورش پیچیده و مستمر بودهاند که در یک مقطع با ائتلاف بیش از ۴۰ کشور به رهبری ایالات متحده در افغانستان روبرو شد. در آن دوره، رهبران و جنگجویان طالبان پناهگاههایی در داخل پاکستان در سراسر مناطق هممرز با افغانستان یافتند. رهبران طالبان همچنین در شهرهای بزرگ پاکستان مانند کویته، پیشاور و بعداً کراچی زندگی کردهاند و ارتباطاتی با این شهرها به هم زدند.
بسیاری از رهبران طالبان و بسیاری از جنگجویان آن، فارغالتحصیل مدارس دینی اسلامی پاکستان هستند، از جمله دارالعلوم حقانیه؛ جایی که بنا به گزارشها ملا محمد عمر، بنیانگذار جنبش طالبان در آنجا تحصیل کرده بود. طالبان در پاکستان، اکوسیستمی ساختند که به واسطه آن با تمام طیفهای جامعه پاکستان روابطی ارگانیک برقرار کردند. این روابط این امکان را به طالبان داد تا دوباره خودش را سازماندهی کند و قیام مرگباری را از حدود سال ۲۰۰۳ آغاز کند. بدون حمایت و پناهگاه پاکستان، بعید بود قیام طالبان موفقیتآمیز از کار درآید.
با توجه به این پیشینه، تیرهشدن روابط دوجانبه پاکستان و طالبان عجیب به نظر میرسد. ارتش پاکستان در هفته گذشته دست به حملات هوایی در داخل افغانستان زد؛ نمونهای از تنش بین اسلامآباد و طالبان افغانستان.
عوامل تاریخی تنش طالبان و پاکستان
افغانستان تاریخ پیچیدهای با پاکستان دارد. در حالی که پاکستان از قدرت گرفتن طالبان در کابل به عنوان یک متحد طبیعی استقبال کرد، دولت طالبان نشان داده که کمتر از آنچه پاکستان انتظار دارد با این دولت همکاری میکند. طالبان با شعارهای ملیگرایانه قصد جلب حمایت بخش گستردهتری از جامعه افغانستان را دارد. رهبران طالبان همچنین مشتاقند که از یک گروه جنگجو به یک دولت تبدیل شوند؛ و به همین دلیل سعی میکنند روابطی فراتر از اتکای شدید به پاکستان ایجاد کنند.
خط دیورند، مرز دوران استعمار که مناطق و جوامع را بین افغانستان و پاکستان کنونی تقسیم میکند، پس از تأسیس پاکستان در سال ۱۹۴۷، هرگز بهطور رسمی توسط هیچ یک از دولتهای افغانستان به رسمیت شناخته نشد. خط دیورند بهعنوان مرز بینالمللی بین دو کشور شناخته شده است. و پاکستان تقریباً به طور کامل آن را حصار کشیده است. با این حال، در افغانستان، خط دیورند به یک موضوع حساس تبدیل شده است چرا که در دو طرف این خط پشتونها زندگی میکنند.
در دهه ۱۹۹۰، دولت طالبان خط دیورند را تایید نکرد و رژیم کنونی طالبان هم از سلف خود پیروی میکند. پاکستان، این رویکرد را به عنوان یک مزاحمت و چالشی برای دکترین «عمق استراتژیک» پاکستان در افغانستان تلقی میکند.
با موفقیت طالبان در افغانستان، ظاهراً میدان شورش مسلحانه به پاکستان منتقل شده است. از سال ۲۰۲۲ حملات ستیزهجویان به نیروهای امنیتی و پلیس پاکستان – به ویژه در استانهای خیبر پختونخوا و بلوچستان – افزایش قابل توجهی داشته است.
مسئولیت بیشتر این حملات را «تحریک طالبان پاکستان» (TTP) یا به اصطلاح «طالبان پاکستانی» بر عهده گرفته است. «تحریک طالبان پاکستان» و طالبان افغانستان برای سالها روابط مسالمتآمیز خوبی با هم داشتهاند و اغلب در وزیرستان و سایر مناطق پاکستانی هم مرز با افغانستان پناهگاهها، تاکتیکها و منابع مشترک داشتند.
پاکستان پس از سال ۲۰۰۱ با طالبان افغانستان به عنوان «دوست» رفتار کرد. هدف این سیاست آن بود که تا حدی هرگونه حس ملیٔگرایی پشتون در مرزهایش تضعیف شود. از سوی دیگر، پاکستان امیدوار بود که از نفوذ خود بر طالبان در تحولات داخل افغانستان و در روابط با ایالات متحده استفاده کند. در سال ۲۰۱۱، مایکل مولن، فرمانده ارتش ایالات متحده در آن زمان، اظهار داشت که شبکه حقانی – یکی از اجزای کلیدی طالبان افغانستان – «بازوی واقعی» ای.اس.ای، آژانس اطلاعاتی قدرتمند پاکستان است. تحلیلگران بیم آن را داشتند که حمایت پاکستان از طالبان برای به دست گرفتن قدرت در افغانستان منجر به قدرت گرفتن گروههای جنگجوی پاکستانی و دیگر بازیگران غیردولتی خشونتطلب خواهد شد چرا که در پی پیروزی طالبان احساس قدرت بیشتری خواهند کرد.
اهمیت و پیامدهای تنش
بعید است که طالبان هرگونه درخواست پاکستان برای اقدام علیه رهبران تحریک طالبان پاکستان در مناطق مرزی افغانستان با پاکستان را بپذیرد. چنین اقدامی تعادل طالبان با تحریک طالبان پاکستان را مختل می کند و فضایی را برای گروههای افراطی دیگر مانند «داعش خراسان» (ISKP) باز می کند. رهبران طالبان بر مبنای همان منطقی عمل میکنند که پاکستان برای نزدیک به دو دهه براساس آن عمل کرد و خواستههای دولت سابق افغانستان و ایالات متحده برای محدود کردن فعالیتهای طالبان در داخل سرزمینهای خود را رد میکرد. مانند پاکستان در آن زمان، طالبان اکنون استدلال می کنند که تحریک طالبان پاکستان یک مسئله داخلی پاکستان است و اسلام آباد باید مشکلات خود را در داخل کشورش حل کند.
ارتش پاکستان به احتمال زیاد به بمباران خاک افغانستان را- بدون آنکه کنش متقابلی در پی داشته باشد- ادامه خواهد داد و تنها با محکومیت جزئی بینالمللی مواجه خواهد شد. متأسفانه نظام بینالملل با پدیده جدید و روبهرشد روبرو شده است و کشورهایی مانند اسرائیل با ادعای از بین بردن تهدیدات امنیتی حملات هوایی برون مرزی انجام میدهند. [پاکستان هم از همین بهانه استفاده میکند.]
علاوه بر این، ارتش پاکستان بهعنوان نگهبان قدیمی امنیت در این کشور، تحت فشار شدیدی است که اقدام ملموسی در مقابله با ستیزهجویان انجام دهد و نشان دهد که برای حفاظت از زیرساختهای کشور، از جمله پروژههای اقتصادی در استان بلوچستان که چینیها در آن سرمایهگذاری کردهاند ساکت ننشسته است. حمله به خاک افغانستان اجازه میدهد نظام سیاسی پاکستان در جواب به انتظارات مردم روی یک «دشمن» فعال خارجی متمرکز شود. همچنین، این اقدام دولت را از درگیر شدن با تقاضاهای فزاینده داخلی برای دادن سهم سیاسی و اجتماعی-اقتصادی، به ویژه از سوی پشتونهای پاکستان، مصون میدارد.
در همین حال، دولت طالبان در افغانستان فاقد منابع، ارتش سازمانیافته و هرگونه کمک بینالمللی معنادار برای عقبراندن پاکستان است. در مارس ۲۰۲۴، یکی از رهبران ارشد نظامی طالبان اظهار داشت که ایالات متحده کنترل حریم هوایی افغانستان را حفظ کرده است و ظاهرشدن گهگاهی پهپادهای آمریکایی در آسمان افغانستان را توضیح داد.
در حالی که رهبران طالبان وعده «تلافی» دادهاند، مشخص نیست که چگونه میتوانند این کار را در برابر یک همسایه قدرتمند نظامی که اتفاقاً حامی استراتژیک بلندمدت آنها هم هست، انجام دهند. تازه پاکستان اهرمهای دیگری هم علیه طالبان دارد: بیشتر تجارت افغانستان که کشوری محصور در خشکی است از طریق پاکستان جریان دارد و پاکستان برای چندین دهه میزبان میلیون ها پناهنده افغان بوده است.
با این حال، اقدام نظامی پاکستان در داخل افغانستان به احساسات ضد پاکستانی در میان مردم افغانستان دامن میزند و باعث دوری بیشتر پشتونهای پاکستانی از نظام سیاسی این کشور میشود. همانطور که در مورد افغانستان دیدیم، اعتراضات از خشم اجتماعی، احساس محرومیت و سرخوردگی جوانان تغذیه میکنند.
برای حل مسئله، رهبران دو کشور باید جسارتِ رسیدگی به نارضایتیهایی که سابقهای طولانی دارند را از خود نشان دهند. نمایش منفعلانه و واکنشی قدرت ممکن است بهصورت لحظهای خبرساز باشد، اما دستیابی به صلح معمولاً حاصل هنر خرد و صبر است. از قضا، پاکستان و افغانستان پتانسیل آن را دارند که راه ادغام اقتصادی را بروند و آسیای مرکزی و آسیای جنوبی را به هم متصل کنند. متأسفانه، فقدان اراده و بینش سیاسی در میان رهبران این دو کشور و امنیتیشدن روابط دوجانبه مانع از رونق منطقهای شده که بیش از ۳۰۰ میلیون نفر در آن زندگی میکنند.
منبع: رویداد 24
ارسال دیدگاه