- 2024-12-14
- 7 بازدید
- 0 دیدگاه
- باشگاه استقلال
در استقلال بازیکنی داشتیم که مثل آب خوردن آدم فروشی میکرد!/ سه بازیکن خیانت کردند تا ناصر حجازی اخراج شود/ قاتل مادرم هیچ وقت پیدا نشد…
علی چینی روزهای بسیار پرفراز و نشیبی را در فوتبال ایران سپری کرد. از قهرمانی با استقلال در لیگ آزادگان و نایب قهرمانی در آسیا گرفته تا نشستن روی نیمکت این تیم به عنوان مربی و البته اوقات سخت بیماری. چینی چند روز قبل مهمان تحریریه خبرورزشی بود و حالا خلاصه حرفهایش را میخوانیم. حرفهایی که در آن افشاگریهای بسیار زیادی نهفته و به شما توصیه جدی میکنیم خواندن آن را اصلاً از دست ندهید.
متنی که می بینید گزیده صحبت های علی چینی است و همینطور ویدیو کامل صحبت های او در سه بخش تقدیم شما شده…
عود کردن دوباره بیماری
از اسفند پارسال بود که مشکل کلیوی من شروع شد و در واقع بهتر است بگویم اوج گرفت چون از دو سال قبل از آن نیز درگیر بودم ولی پزشک معالجم جناب آقای دکتر نفر در آن دو سال با انواع تدابیر پزشکی و تغییر دادن دز داروها توانست کلیه من را حفظ کند. در نهایت تصمیم به پیوند شد و از اسفند پارسال استارت آن را زدیم. وقتی قرار بر استارت زدن شد، یکسری از آدمها آمدند و صادقانه پای کار قرار گرفتند آنها خیلی به من کمک کردند. برای مثال از آتیلا عزیز باید تشکر کنم که آمد و به من نهیب زد که باید بلند شوی و برگردی. از آتیلا حجازی و خانواده ناصرخان خیلی ممنونم که واقعاً من را تکان دادند تا روند درمانی را جدی بگیرم. سرانجام در دوم مرداد امسال پیوند کلیه انجام شد و پس از آن راهی قرنطینه شدم. سه ماه در خانه تنهای تنها بودم. مراقبتهای ویژه باید انجام میشد ولی بعد از سه ماه آرام آرام پیادهروی را شروع کردم و حالا چند روزی است که نرم دوی را شروع کرده ام. کم کم در حال آماده شدن هستم و دلم میخواهد دوباره به فوتبال برگردم. واقعا دلم میخواهد از همه عزیزانی که پیگیر وضعیت من بودند و کمکم کردند، تشکر کنم. از اهالی فوتبال از هواداران محترم استقلال و پرسپولیس از بازیگران عزیز کشورمان و تک تک عزیزانی که پیگیر شرایطم بودند. من مثل یک فوتبالیست مصدوم بودم که ربات داده ولی حالا کم کم در حال آماده شدن برای بازگشت است.
داستان من و آتیلا
من و آتیلا حجازی دوستانی هستیم که از دوره نوجوانی با هم بودیم و خیلی برایش سخت بود من را در آن وضعیت ببیند. اگر خدای نکرده برعکس این اتفاق هم میافتاد، برای من خیلی سخت بود. بعد از اینکه آتیلا حجازی در مورد وضعیت جسمانی من اطلاع رسانی کرد و آن پست انتقادی را در فضای مجازی انتشار داد، خیلی از دوستان آمدند و همه جوره من را حمایت کردند. از همه آنهایی که بودند، ممنونم و از همه آنهایی که نبودند هم ممنونم. آنهایی که نبودند حتماً مشغله و گرفتاری داشتند ولی در خلوت خود شک ندارم که برایم دعا کردند. این را هم بگویم که واقعاً باید از امیر غفارمنش عزیز بازیگر خوب کشورمان تشکر ویژه کنم. خیلی از بازیگران به ویژه بازیگران استقلالی پیگیر شرایطم شدند.
دیدن کریم باقری
پرسپولیسیها هم انصافاً خیلی پیگیر بودند. وقتی کریم باقری را دیدم، اصلاً شوکه شدم و روحیه مضاعفی برایم شد. آقای وحید قلیچ عزیز هم آمد. هواداران پرسپولیس نیز برایم دعا کردند. به خدا مردم ایران مردمان مهربانی هستند و در جایی که باید حضور پیدا میکنند.
معرفت ناصر حجازی
روح ناصرخان حجازی شاد. ایشان جزو معدود مربیانی بود که برای شاگردانش حکم پدر را هم داشت. واقعا ناصرخان پیگیر وضعیت و مشکلات شاگردانش بود. انصافاً باید از بچههای قدیمی استقلال تشکر کنم. از فرد ملکیان، از علیرضا منصوریان که بچه محل من بود. آقا بهتاش فریبا هم خیلی کمک کرد. امیر قلعه نویی انصافاً با وجود مشغله فراوان در تیم ملی، به طور جدی پیگیر بود. همین طور رضا شاهرودی عزیز. رضا مالدینی خودمان که بچه محل قدیمی هم است.
جدایی از کادر منصوریان
من از نیمه دوم دهه ۸۰ با علیرضا منصوریان کار میکردم و دستیارش بودم. از آکادمی باشگاه استقلال گرفته تا تیم ملی امید و نفت تهران. حتی در فصل اول سرمربیگری او در استقلال نیز کنارش بودم. ۷ سال کنارش بودم ولی وقتی از استقلال جدا شد، برای بازگشت دوباره به عرصه مربیگری صلاح دانست که در کادر خود تغییراتی بدهد به همین خاطر من و صالح مصطفوی را با خودش نبرد. این حق طبیعی او بود و شاید احساس کرد که باید چنین کاری را انجام بدهد. الان هم با هم رفیق هستیم و هیچ مشکلی نداریم. من از تصمیم منصوریان ناراحت نشدم چون حق او بود دستیارانش را عوض کند. در تمام روزهایی که بستری بودم، آقای منصوریان مرتب با من در تماس بود و ما رفاقت زیادی با هم داریم اما هیچ قانونی وجود ندارد که یک سرمربی همیشه باید با یک تعداد دستیار خاص کار کند.
رحمتی باید میرفت
زمستان سال ۱۳۹۵ میان علیرضا منصوریان و مهدی رحمتی ماجراهایی به وقوع پیوست که خودتان در جریان هستید. همان داستانی که در نهایت منصوریان برای چند روز اعلام کرد نیازی به رحمتی ندارد. ضمن احترام به آقا مهدی، قاطعانه معتقدم بازیکنان باید حدود خود را بدانند و از حیطه خود خارج نشوند به ویژه کاپیتان تیم که برای بقیه هم حکم الگو را دارد. وقتی از آن حیطه خارج میشوند، حد و مرز بر هم میریزد. مهدی رحمتی و محمد خرمگاه در فرودگاه اصفهان با یکدیگر بحث کردند. به هر حال این اتفاق در فوتبال حرفهای دنیا پیش میآید. ما دیدهایم که بازیکنان بزرگ در فوتبال حرفهای جهان با مربیان خود دچار چالش میشوند و صدایشان بلند میشود اما این به معنای دعوا نیست بلکه اختلاف نظر است. این داستان در مورد رحمتی هم به وجود آمد و به ضرر او تمام شد ولی ما اخراجش نکردیم. داستان با پادرمیانی من، خود منصوریان و برخی دوستان جمع شد. البته همان اتفاق موجب شد تا سید حسین حسینی شکفته شود و در اصفهان سنگربان اصلی استقلال لقب بگیرد. بازی با سپاهان برایمان فوق العاده حساس بود ولی ما علی رغم حساسیت بالا روی اعتقادات خودمان ایستادیم و رحمتی را نیمکت نشین کردیم. حسینی فیکس شد و فوق العاده درخشید به طوری که از آن مسابقه به بعد اگر اشتباه نکنم ۸ بازی در ترکیب اصلی قرار گرفت. این را هم بگویم که احترام علیرضا منصوریان عزیز کاملاً واجب اما اگر من در آن مقطع سرمربی استقلال بودم شاید پس از پایان لیگ شانزدهم با رحمتی قطع رابطه میکردم و برای لیگ هفدهم دیگر از وجود او در استقلال استفاده نمیکردم. رحمتی با من رابطه بسیار خوبی دارد ولی معتقدم وقتی حرمتها شکسته میشود، همه چیز برهم می ریزد.
به منصوریان گفتم استعفا نده
علیرضا منصوریان تابستان سال ۹۶ بعد از بازی با ذوب آهن استعفا داد ولی من به او اصرار داشتم و تاکید میکردم که این کار را نکند چون بعد از بازی با ذوب آهن ما با سپیدرود در رشت بازی داشتیم و با توجه به اینکه آن تیم در روزهای فوق شرایط خوبی نداشت، مطمئن بودم مسابقه را میبریم و از بحران خارج میشویم. یادم میآید که بعد از بازی با سپیدرود نیز فیفا دی مهر ۹۶ آغاز میشد و ما فرصت خوبی برای ریکاوری تیم داشتیم. ما استقلال را در آن فصل برای قهرمانی آسیا بسته بودیم و نمیخواستیم به همین راحتی کنار بکشیم روی همین اصل خیلی به منصوریان گفتم که استعفا نده اما علی آقا تصمیمش را گرفته بود و همه باید به آن احترام میگذاشتیم.
میدانم چه کسی را حلال نکرد
علیرضا منصوریان پس از استعفا مدعی شد همه را در استقلال حلال میکند جز یک نفر. من میدانم آن یک نفر چه کسی بود ولی در جایگاهی نیستم که به جای منصوریان صحبت کنم این نکته را خود داش علی باید در گفتگو با خبرورزشی البته اگر تمایل داشت، باز کند.
داستان شکست العین
قبل از بازی برگشت مقابل العین در بهار سال ۹۶ ما واقعاً دچار کمبود بازیکن شده بودیم. امید نورافکن را به ملی جوانان دادیم تا در جام جهانی حاضر شود. چند بازیکن مصدوم هم داشتیم. در دقیقه ۲۶ همان مسابقه فرشید باقری نیز مصدوم شد تا داستانمان بیشتر شود و مجبور شدیم جابر انصاری که خصوصیات نفوذی دارد را به عنوان هافبک دفاعی وارد زمین کنیم چون عملاً بازیکن نداشتیم. یک روز باورنکردنی بود. البته اینکه میگویند علیرضا منصوریان باید بعد از همان مسابقه کنارهگیری میکرد را قبول ندارم چون با روحیه جنگندگی منافات دارد. مگر برزیل در خانه خود هفت گل از آلمان نخورد؟ یعنی بعد از آن اتفاق برزیلیها باید ول میکردند و همه چیز را کنار میگذاشتند؟
گریه همسر رحمتی
در نیمه دوم همان مسابقه با العین من هنگام گرم کردن چند بازیکن ذخیره متوجه یک خانم شدم که همراه با فرزندانش در ورزشگاه حضور دارد و مشغول گریه است. با دیدن این صحنه واقعاً منقلب شدم و محمد خرمگاه را صدا کردم و به او گفتم: این صحنه را ببین واقعا من از گریه یک خانم محترمه ایرانی دارم دیوانه میشوم. خرمگاه بلافاصله پس از دیدن این صحنه گفت: “ایشان همسر و فرزندان آقای مهدی رحمتی هستند”
مخالف آقای مدیر با منصوریان
هنگامی که علیرضا منصوریان هدایت استقلال را بر عهده داشت یکی از اعضای وقت هیات مدیره این باشگاه بسیار مخالف مربیگری داش علی بود. آدمی که اصلاً سر از فوتبال در نمیآورد ولی بازیکنان و کادر فنی را تحت فشار گذاشته بود او اصلاً دوست نداشت منصوریان سرمربی استقلال باشد و فقط ماموریت داشت منصوریان را از استقلال کنار بگذارد. من تا آخر عمر هرگز ایشان را فراموش نمیکنم.
داستان برومند و فینال جام باشگاهها
اینکه پرویز برومند در فینال جام باشگاههای آسیا اردیبهشت سال ۱۳۷۸ بازی نکرد در واقع به بازی نیمه نهایی برمیگردد. پرویز در جدال نیمه نهایی مقابل دالیان یک گل بد خورد و یک شبههای ایجاد کرد که شاید عمداً این گل را خورده ولی پرویز واقعاً این کار را نکرده بود. در آن ماجرا اصغر حاجیلو که دستیار اول آقای حجازی بود خیلی تاثیر داشت و حرفهای او در نیمکت نشین شدن برومند نقش داشت. آقای حاجیلو شخصیتی دارد که جلوی شما بسیار تعریف و تمجید میکند ولی پشت سر شما فقط از کسانی که خودش دوست دارد، حمایت میکند. حاجیلو از من هم خوشش نمیآمد ولی ناصر خان حجازی قلباً دوستم داشت.
در مورد بازی فینال باید بگویم انصافاً مشکل ما اشتباهات دروازهبان و آقای یحیوی نبود بلکه با تمام احترامی که برای رضا حسنزاده عزیز قائل هستم، ایشان چون رو به آفتاب بود، نتوانست خوب سر بزند و ژاپنیها به گل رسیدند. یادم میآید که ناصرخان با صدای بلند به آقای حسنزاده گفت: رضا ضربه سر را بزن. آقا رضا جواب داد: آفتاب و ناصر خان در جوابش گفت مگه این آفتاب برای ژاپنیها نیست؟ چطور چشم آنها اذیت نمیشه؟
آن مسابقه رویایی بود و اگر بخواهیم نتیجه واقعی برای آن ترسیم کنیم ما باید ۹ بر ۴ برنده مسابقه میشدیم چون موقعیتهای بسیار زیادی خراب کردیم. البته آنها هم موقعیت داشتند. ما میتوانستیم قهرمان شویم و ستاره سوم را بگیریم ولی نشد. امیدوارم در آینده نزدیک شاهد باشیم که استقلال به این ستاره رسیده است.
خیانت به حجازی
در بازی معروف استقلال مقابل سایپا که ناصرخان بعد از آن برکنار شد، دو اخطاره بودم و بازی را از تلویزیون میدیدم. به نظرم اسم بردن ندارد چون همه چیز در دلم میماند ولی سه بازیکن خواستند که حجازی دیگر در استقلال نباشد و از قبل با هم هماهنگ کرده بودند تا حجازی برکنار شود. البته گذشت زمان نشان داد که به ضرر همان چند نفر تمام شد. خیلی کار غیر حرفهای بود. امیدوارم هر کجا که هستند این مساله را بفهمند. شک نداشته باشید که طبیعت و کارما جواب خیانت آنها را داده و میدهد. ناصرخان بعد از بازی با سایپا داخل رختکن به یکی از بازیکنان استقلال گفت از فردا نیا ولی آن آدم در جواب گفت اول خودت ببین فردا هستی بعداً به من بگو نیا
خوش قلبی منصوریان
علیرضا منصوریان واقعاً آدم خوش قلبی است و فوق العاده هم هیجان دارد. حرکتی که در بازی مقابل پدیده در تابستان سال ۹۶ انجام داد و دست رضا مهاجری را گرفت دقیقاً در راستای همین خصوصیاتش بود. هم استرس و هم هیجان. خیلیها هم گفتند حرکتش نمایشی بود ولی اصلاً نمایشی نبود چون منصوریان اهل نمایش نیست.
آدم فروشی!
در استقلال ما بازیکنی را داشتیم که مثل آب خوردن سایر نفرات را میفروخت. منظورم مقطعی است که خودم به عنوان بازیکن در استقلال بازی میکردم. خیلی هم ناراحت بودیم و خودش هم میداند چه کسی را میگویم. پدرم همیشه به من میگوید کسی که تو را فروخت را نفروش بلکه آن را ارزان بده برود تا دیگر اطرافت هم پیدایش نشود. همان آدمی که میگفتم آدم فروشی میکرد، بعداً مربی هم شد.
داستان گرفتن قلب زرینچه
بهمن سال ۱۳۷۶ ما در ورزشگاه آزادی با برق شیراز بازی داشتیم که با نتیجه یک بر صفر بازی را بردیم و گل را هم من زدم. چند دقیقه قبل از شروع مسابقه جواد زرینچه ناگهان دچار مشکل قلبی شد و بازی نکرد اما این شایعه که میگویند او دست به چنین کاری زد تا محمد خرمگاه بازی کند چون پدر یا پدر همسر خرمگاه در ورزشگاه حضور داشتند را الان از زبان شما میشنوم. البته انصافاً آقای زرینچه معمولاً از این کارها میکرد. یادم میآید بعد از برکناری آقای حجازی وقتی کار به صورت موقت در اختیار آقا جواد قرار گرفت، مقرر شد در هر مسابقه از میان آقایان زرینچه، حسنزاده و تقوی در هر بازی یک نفر از این دوستان روی نیمکت بنشیند. یک مسابقه را کاملاً به خاطر دارم که خبر خاصی به آقا جواد رسید و پیستون راست استقلال را به دلایلی عوض کرد. جواد از این کارها انجام میداد
استقلال این فصل
ماجراهای استقلال این فصل در واقع وصل بود به ماجراهای فصل قبل. همان داستان اختلافات میان کادر فنی و مدیریتی باشگاه. جواد نکونام فصل قبل استقلال نایب قهرمان کرد و دلم میخواست این فصل تیم را قهرمان کند ولی برای خودش چالشهایی درست میکرد که…
در این فصل وقتی هلدینگ خلیج فارس آمد و دستش را در یارگیری باز گذاشت، فکر میکردیم اتفاقات خیلی خوبی رخ میدهد ولی متاسفانه قبل از شروع بازیها اتفاقاتی رخ داد که ناخواسته وارد بحران شدیم. کار به جایی رسید که ما از نتایج و بازیهای استقلال افسرده و غمگین شدیم.
حمله به سرمربی جدید
وقتی سرمربی جدید استقلال آمد بعضی از پیشکسوتان استقلال تعمداً شروع به کوبیدن او کردند و مدعی شدند که چرا از آفریقا مربی آوردهاند؟ اتفاقا آفریقا فوتبال بسیار خوبی هم دارد. به نظرم کارنامه آقای موسمیانه ارزشمند است و وقتی به استقلال آمد، روی اولین نکتهای که دست گذاشت این بود که استقلال در حال حاضر تیم نیست و از نظر نظم و تاکتیک چیزی نداشت به همین خاطر شروع کرد همه چیز را از ابتدا استارت زدن. خیلی خوشحالم که الان در چهار مسابقه در جریان بازی گل نخوردهایم. البته مسابقه با الاهلی را کنار بگذارید چون گلهای آنها پنالتی بود. من واقعاً به استقلال خوشبینم. ما در لیگ شانزدهم شرایطی کاملا متفاوت و به نوعی شبیه به همین روزها داشتیم. استقلال در نیم فصل اول آن فصل یازدهم بود ولی در دور برگشت رویایی کار کرد و علاوه بر پیروزی در دربی، توانست خود را تا رتبه دوم هم بالا بکشد. این اتفاق در این فصل هم میتواند تکرار شود. از طرف دیگر ما جام حذفی را هم داریم اتفاقاً قرعه استقلال را هم خودم کشیدم و امیدوارم دستم سبک باشد و این تیم بتواند قهرمان شود. البته ما برای موفق شدن و قدرتمندتر شدن نیازمند ۳ یا حداکثر ۴ بازیکن جدید هستیم.
آخرین جمله حجازی
آخرین جملهای که ناصر حجازی به من در بیمارستان گفت همان شعر معروف بود:
من آن گلبرگ مغرورم که میمیرم ز بیآبی.
اگر ناصر خان و منصور خان زنده بودند و قرار بود هر دو نفر در کنار امیر قلعه نویی و علیرضا منصوریان به صورت همزمان در استقلال کار کنند، کاری میکردم که همگی کنار یکدیگر باشند. یک نفر سرمربی، یکی سرپرست، یکی مدیر فنی و…
قتل مادر
وقتی در دبیرستان حضور داشتم مادرم به قتل رسید و قاتل او هیچ وقت پیدا نشد. البته در آن مقطع عزیزانی همچون سردار آجرلو، سردار یعقوبی، امیر قلعه نویی، علیرضا منصوریان و.. به طور جدی پیگیر کار بودند. آقای کریم صفایی دادستان وقت تهران هم پیگیر بودند ولی مشخص نشد. از آن ماجرا به بعد مسیر فوتبالی من عوض شد و لطمه بزرگی دیدم.
گلایه از مایلی کهن
از محمد مایلی کهن گلایه دارم و هیچ وقت آن را فراموش نمیکنم. من کاپیتان تیم ملی امید بودم و میتوانستم در جام ملتهای آسیا ۱۹۹۶ امارات حضور پیدا کنم ولی فرصتی را به من نداد و بلافاصله پس از اینکه با استقلال قرارداد بستم، من را از تیم ملی خط زد. ایشان به جای من آقای حمید معماریان را به جام ملتها برد که سن و سالش بالای ۳۰ سال بود و تمام مسابقات را هم از روی سکو تماشا کرد. این اتفاق بعد از فوت مادرم و یک شوک بزرگ دیگر به زندگی علی چینی بود.
انتظار از مجید جلالی؟
من ۵ سال با آقای جلالی در تیمهای مختلف باشگاهی و ملی کار کردیم و به شکل فوتبالی به من میگفتند پسر مجید جلالی ولی چند سالی است که از ایشان هیچ خبری ندارم. البته از او گله ندارم ولی دوست داشتم در روزهای بیماری به من زنگ میزد و حالم را میپرسید. هرچند میدانم قطعاً در قلبش برایم دعا کرده است.
حمایت هواداران
دلم میخواهد استقلال به طور جدی مورد حمایت هواداران باشد چون تیم نیازمند حمایت و آرامش است. برای تیم ملی و امیر قلعه نویی هم آرزوی موفقیت دارم. دلم میخواهد در جام جهانی عملکرد بسیار خوبی داشته باشیم. از تک تک رفقایی که در دوران بیماری کنارم بودند و نمیتوانم از آنها اسم ببرم هم صمیمانه تشکر میکنم.
خداداد و استقلال
خداداد عزیزی بازیکن و انسان بسیار خوبی است ولی نمیدانم چرا چند ماه پیش چنین حرکتی را در تلویزیون انجام داد؟ امیدوارم خداداد همیشه موفق باشد ولی ایشان هرگز نمیتواند در مورد باشگاه استقلال حرف بزند. استقلال صاحب دارد و کلی پیشکسوت بزرگ حامی آن هستند. از طرف دیگر، تیم ملی هم ملک شخصی کسی نیست و مال همه مملکت است. این طور صحبت کردن در مورد امیر قلعه نویی که بزرگ استقلال است، اصلا خوشایند نیست.
راستی تا یادم نرفته به خداداد عزیزی باید تسلیت نیز بگویم چون پدرش به رحمت خدا رفته است. به حمید خان استیلی و کریم باقری عزیز هم تسلیت میگویم چون عزادار هستند. مجلس ترحیم عزیزان این ۳ بازیکن بزرگ زمانی برگزار شد که من در قرنطینه بودم و نتوانستم به مسجد بروم.
ارسال دیدگاه