آگراندیسمان قسمت شصت‌وهفتم ؛ نگاهی به بازی میرسعید مولویان در نقش فرید در فیلم «آشیل» | در سنگر سکوت!

محمد صابری | فیلم سینمایی «آشیل» که به تازگی نسخه‌ای از آن در فضای مجازی منتشر شده است، از نمایندگان…
آگراندیسمان قسمت شصت‌وهفتم ؛ نگاهی به بازی میرسعید مولویان در نقش فرید در فیلم «آشیل» | در سنگر سکوت!

محمد صابری | فیلم سینمایی «آشیل» که به تازگی نسخه‌ای از آن در فضای مجازی منتشر شده است، از نمایندگان سینمای غیررسمی و موصوف به زیرزمینی در سال‌های اخیر است که حضور بازیگرانی چون میرسعید مولویان و رویا افشار در آن، فیلم را تبدیل به محصولی قابل‌توجه در مختصات تولید و عرضه سینمای ایران کرده است. مولویان در این فیلم ایفاگر نقش اصلی است که قهرمانی عصیانگر اما پناه گرفته در سنگر سکوت است.

به گزارش فیلم‌نیوز، در جریان تولید و عرضه فیلم‌های غیررسمی، کم‌کم شاهد حضور فیلم‌هایی جدی‌تر از روایت‌های تصویری صرفا اعتراضی هستیم. فیلم‌هایی که هرچند برای تن ندادن به عبور از هزارتوی ممیزی، فضای غیررسمی را برای تولید انتخاب کرده‌اند اما صرفا آثاری شعارزده و عاری از ارزش‌های سینمایی نیستند و می‌توان نگاه جدی‌تر هم به تجربه ساخت آن‌ها داشت. فیلم «آشیل» به کارگردانی فرهاد دل‌آرام که تا به امروز در چند جشنواره معتبر بین‌المللی هم حضور داشته است، یکی از همین آثار است. فیلمی که به‌وضوح زیرمتنی اعتراضی و سیاسی دارد اما داستان خود را برپایه موقعیت یک فیلمساز روایت می‌کند؛ فیلمسازی که به دلایلی عرصه را بر خود تنگ دیده و تصمیم به عزلت‌نشیی و دوری از دیگران گرفته است. کاراکتری که انتخاب نام «آشیل» برای آن یادآور قهرمان اسطوره‌ای یونان است که تنها نقطه آسیب‌پذیری‌اش پاشنه‌اش بود و به‌واسطه همین نقطه ضعف، مثل شد! فیلم «آشیل» فیلم کاملی نیست و در مواردی همچون ریتم کند و یا محافظه‌کاری در تبیین دقیق موقعیت کاراکترها می‌توان انتقاداتی را به آن وارد دانست اما تجربه‌ای مهم برای سینمای اعتراضی ایران است که می‌توان جدی‌تر به آن پرداخت. میرسعید مولویان در این فیلم ایفاگر نقش «فرید» یا همان «آشیل» است که در این گزارش به کیفیت حضور او در فیلم پرداخته‌ایم.

گریم روی صورت میرسعید مولویان شمایلی شبه‌اساطیری به او بخشیده است

ویژگی ظاهری | گریم میرسعید مولویان در نقش فرید، به‌عنوان کاراکتر اصلی فیلم «آشیل» تفاوت چندانی با ظاهر آشنایی که تا به امروز در فیلم‌ها و سریال‌های دیگر از او دیده‌ایم ندارد. او همچنان ریش و مویی نسبتا آشفته و نامرتب دارد و پیراهن و شلوار تیره‌‌ای هم به تن کرده است. ته‌رنگ حنایی ریش و مو هم شمایلی شبه‌اساطیری به او بخشیده است. او نگاهی مستأصل دارد که بخشی از سکوت دائم خود را با اضطراب درونی و عصیانگری عیان در چشمانش جبران می‌کند. نگاه‌های پرسش‌گر او نسبت به همه کس و همه چیز، ظاهری ناآرام به او بخشیده است که گویی خیالش از هیچ چیز راحت نیست و نمی‌تواند آرام بگیرد. با پیشرفت داستان هرچند ترکیب اجزای صورت فرید تغییر چندانی نمی‌کند اما پیراهن تیره و خاکستری‌اش در فرازهای پایانی داستان جای خود را به پیراهنی روشن می‌دهد که می‌تواند انعکاسی از رضایت درونی او نسبت به موقعیت تازه‌‌ای که در آن قرار گرفته است باشد.

انتخاب نام استعاری و کنایه‌آمیز آشیل برای شخصیت فرید موقعیت مهمی را پیش رویش می‌گذارد

اهمیت نقش | فرید، قهرمان داستان «آشیل» است. شخصیتی که تمام اتکای فیلم بر شکل‌گیری درست و قوام آن در روایت بوده است. از این منظر طبیعتا با مهمترین نقش در داستان فیلم مواجه هستیم. فیلمسازی که حالا سرخورده از پیرامون و اطرافیانش تصمیم به خاموشی و گوشه‌نشینی گرفته و حتی دیگر نمی‌خواهد تن به «سندروم متعفن موفقیت!» بدهد. فرید رابطه‌ای نیمه‌تمام با ثنا داشته و حتی خانواده‌اش را هم ترک کرده تا در گوشه‌ای از یک بیمارستان، عهده‌دار تأمین و تجهیز ابزارهای ارتوپدی شود. در همین موقعیت با هدیه ساغری آشنا می‌شود. دختری وبلاگ‌نویس که به‌واسطه اتهامی سیاسی اما نامعلوم به‌صورت گمنام در بیمارستان بستری شده و به‌شدت تحت مراقبت است. فرید در عوالم اعتراضی خود تصمیم به فراری‌دادن هدیه می‌گیرد و در این سفر دونفره ابعاد تازه‌ای از شخصیت او عیان می‌شود. فرید که با نام استعاری و کنایه‌آمیز «آشیل» خودش را معرفی می‌کند، موقعیتی دون‌کیشوت‌وار برای خود متصور است و با استیصال می‌گوید: «من فرار نکردم اما نمی‌خوام تن به هر چیزی بدم… هر طرف رو نگاه می‌کنم غیر از سیاهی نمی‌بینم… می‌خوام یه کاری بکنم‌ها، از دستم برنمی‌آد!» فرید هم در رابطه با ثنا و هم در رابطه با دوست نزدیکش مسعود، احساس غربت می‌کند و به همین دلیل وقتی در معرض آشنایی با هدیه قرار می‌گیرد، احساس می‌کند به‌واسطه نجات او می‌تواند باردیگر کنش‌گری اعتراضی را تجربه کند. اعتراضی که سرانجام به تکاپو برای ترک انداختن به دیوارها سخت، منتهی می‌شود.

میرسعید مولویان با درکی درست از این قهرمان معترض اما خاموش، انتخاب خوبی برای این نقش است

جنس بازی | میرسعید مولویان بازیگر مستعدی است که بعد از درخشش در فیلم‌هایی همچون «تومان» و «ناتور دشت» در مقیاس سینمایی و حضور موفق در سریال خانگی «خاتون»، بیشتر در کانون توجه قرار گرفت. نقش‌آفرینی او در سریال «آبان» تجربه‌ای پرانتقاد را برای او رقم زد و حالا می‌توان به پشتوانه همین کارنامه حضور او در «آشیل» را هم تجربه‌ای متوسط برای او توصیف کرد. فرید شخصیتی کامل در فیلمنامه «آشیل» است و میرسعید مولویان هم با درکی درست از این قهرمان معترض اما خاموش، در مقابل دوربین به آن جان بخشیده است. او لحظات سکوت فرید و تلاش‌هایش برای گریز از دیالوگ با دیگران را به خوبی بازی کرده و در یک سوم پایانی هم به‌درستی چاشنی احساسات را به رابطه دوطرفه‌اش با هدیه، افزوده است. ضرباهنگ کند دیالوگ‌گویی او در نیمه ابتدایی هم قرابتی قابل‌قبول با موقعیت قهرمان اصلی داستان دارد و بخشی از تلاطم‌های درونی او در لحظات خشم و عصیانش، به‌واسطه تغییر همین ضرباهنگ و سرعت بیشتر بیان کلمات بروز پیدا می‌کند. بازی کنترل‌شده او و استفاده کمتر از موتیف‌هایی همچون پلک‌زدن‌های سریع برای نمایش اضطراب درونی و یا عصبانیت که پیش‌تر در نقش‌های قبلی او تکرار می‌شد، حکایت از کنترل کارگردان بر اجرای او مقابل دوربین دارد اما در مجموع این نقش‌آفرینی را نمی‌توان یک اتفاق ویژه در کارنامه این بازیگر به شمار آورد.

منبع خبر

بیا تو صدا