- 2025-02-24
- 2 بازدید
- 0 دیدگاه
- باشگاه پرسپولیس
آخرین بار که مصاحبه کردم نزدیک بود کشته شوم/ توهین کنندگان به پدرم طرفداران واقعی فوتبال نیستند/ با انصاریان تمرینات وحشتناک سرجی روبرتو را دیدیم!

افتتاح آکادمی فوتبال مرتبط با لالیگا در امارات از سوی علی پروین و پسرش باعث شد تا از محمد پروین دعوت کنیم با حضور در خبرورزشی در رابطه با این موضوع صحبت کند.
حضور محمد پروین در خبرورزشی بهانه ای شد تا هم از دوران کوتاه بازیگری اش صحبت کند، هم از کودکی و کنار پرسپولیس بودن بگوید و هم از حال و هوای زندگی با اسطوره پرسپولیس…
این گفتگو را حتما ببینید و بخوانید:
سلام و درود میگویم به تمامی مخاطبان عزیز خبر ورزشی. بسیار خوش آمدید به این برنامه که یک میهمان ویژه دارد. میهمانی که سالها از فوتبال دور بوده اما حالا با یک خبر جذاب به کانون توجه بازگشته است. محمد پروین. سلام. خیلی خوش آمدید به خبر ورزشی.
سلام عرض میکنم خدمت شما و همه مردم خوب. امیدوارم که حال همگی خوب باشد. در خدمتتان هستیم.
خبری که به بهانه آن دعوت شدید، تیترش این بود: «بازگشت پروین به فوتبال، این بار در امارات». ماجرا چه بود و چرا در امارات؟
والا یک دوستی داریم در امارات، آقای آذر. حدود سه چهار سالی بود که مدام در گوش من میخواند که بیا اینجا یک آکادمی حرفهای راه بینداز. در این کش و قوس که این کار را انجام بدهیم یا آن کار را، ناگهان تصمیم گرفتیم حدود دو سه ماه پیش استارت این کار را بزنیم. در این رفت و آمدها با گروهی آشنا شدیم که اتفاقاً دوست پدرم، آقا غلام، هم از آن گروه بودند. ایشان نمایندگی آکادمی رسمی رئال مادرید در ایران را دارند و چون دبی خودِ رئال مادرید آکادمی دارد، در ابوظبی. طبق یک ایمیل، یک نامه، یک قرارداد، آکادمی اسپانیا اسپرت را به ما معرفی کردند که در دبی زیرمجموعه خود رئال مادرید است و طرف قرارداد با تمام تیمهای پایه لالیگا. رفتیم و آمدیم و دیدیم انجام این کار بد نیست.
شما در این ده سال کجا بودید و چرا خودتان را کلاً از فوتبال دور نگه داشتید؟ فکر میکنم یک دهه گذشته، نه؟
تقریباً، حدود یازده دوازده سال.
بله، فکر میکنم سال نود و دو نود و سه بود. آخرین تیمی که برایش بازی میکردید، تیم پارسه بود و به یکباره بعد از آن فوتبال را کنار گذاشتید. در حالی که هنوز فکر میکنم جای زیادی برای ادامه دادن داشتید.
من سال ۹۲ که فکر میکنم بیست و چهار پنج ساله بودم، فوتبال را کنار گذاشتم ولی از تصمیمم ناراضی نیستم. خدا را شکر.
پدر شما اسطوره فوتبال این مملکت محسوب میشوند. استقلالی و پرسپولیسی و همه به ایشان میگویند سلطان علی پروین. اما خب، در اواخر سال آخر، برخورد خوبی با ایشان نشد. آیا این موضوع در جدایی زودهنگام شما از فوتبال تاثیر داشت؟
نه، در تصمیم من که نه. آنهایی هم که این کملطفی را کردند، تماشاگر واقعی فوتبال نبودند. به نظر من یک سری از قبل پر شده بودند که این کار را انجام بدهند و اصلاً چیز مهمی نیست. اما واقعاً تماشاگرهای واقعی فوتبال هیچ وقت همچین کاری با اسطورههایشان نمیکنند و این برای من اصلاً چیز مهمی نیست.
ولی بالاخره یک دلخوری وجود داشت، نه؟
تقریبا دلخوری بود.
این دلخوریها را نمی خواهید در موردش صحبت کنیم؟
نه اصلا باز نکنیم.
چه شد که تصمیم گرفتید دوباره به فوتبال برگردید با این آکادمی؟
پدرم خیلی دوست داشت یک آکادمی خیلی حرفهای بزند، نه مدرسه فوتبالی مثل مدارس فوتبالی که فقط بچهها بروند الکی سرشان گرم شود، دو ساعت وقتشان بگذرد و بروند خانهشان. یک آکادمی خیلی حرفهای. پدرم خیلی دوست داشت بزند ولی خب بسترش فراهم نبود تا این لحظه که فراهم شده است. این کاری که ما داریم میکنیم یک کار خیلی قشنگ است. یعنی یک آکادمی حرفهای داریم راه اندازی میکنیم. البته راه اندازی کردهایم و اول عید اولین کورسمان را برگزار میکنیم. عرضم به حضورتان که بچههای ایرانی… من خودم در این چند وقت که دنبال این کار هستم، اینقدر استعداد در فوتبال دیدهام که واقعاً هیچکس به حقشان نرسیده. یعنی در زمان خود ما هم که از نونهالان پرسپولیس با همین علیرضا حقیقی و فشنگچی و هزار آدم دیگر دور هم بودیم، هزار فوتبالیست در آن میان گم و گور شد، از زمان ما. برای همین پدرم دوست داشت این کار را بکند. من هم پشتش را گرفتم که حداقل اسم پدرم را زنده نگه دارم.
کلاً مربیهای آن آکادمی همه اسپانیایی هستند؟
ببینید، ما طرف قراردﺍﺩمان با آکادمی اسپانیا اسپرت است که زیرمجموعه رئال مادرید با تمام تیمهای پایه لالیگا قرارداد دارد و ما یک کورس کوچولو برگزار کردیم، تستی، آزمایشی، یک ماه و نیم پیش که دو بازیکن هم ترانسفر کردیم که دو هفته دیگر ویزایشان دﺭمیآید و سه ماه میروند مادرید تمرین میکنند و تستهای پزشکیشان را میدهند و میروند تیم اوساسونا در ردههای سنی خودشان.
چرا امارات؟ چرا تهران نه؟ زیرساختش فراهم نبود؟ امکانات نبود؟
اولاً که امکاناتی که این آکادمی اسپانیا میخواست بابت زمین تمرین و امکانات رفاهی نبود. در ایران دنبال این هستیم که یک جا را پیدا کنیم که امکانات خوبی داشته باشد که بتوانند حداقل یک چمن طبیعی درست داشته باشد و بتوانیم از آن استفاده کنیم. از آنجا که آنجا بستر فراهم بود و رفت و آمد مربیان و آکادمیها و اساتید خیلی راحتتر بود، اول استارت از امارات میزنیم و بعد در تهران نمیخواهیم بزنیم، در سراسر ایران میخواهیم بزنیم این کار را ولی در آینده دور نیست.
پس ما در آینده شاهد این هستیم که در تهران هم و در کل ایران هم این آکادمی را خواهیم داشت و امکان معرفی کردن و ترانسفر کردن بازیکنان فراهم است. دیگر میتوانیم این قول را بگیریم که دیگر آخرهای سال دیگر و سال جدید این را داشته باشیم.
آره، امسال که نه، ولی در سال آینده ما تمام تلاشمان این است که در کل ایران بزنیم این را و قدمهای کوچک برمیداریم ولی میزنیم انشاءالله.
برنامه برای نوروز چیست در این آکادمی؟
ما یک طرح استعدادیابی گذاشتهایم، این مجموعه اسپانیایی که ببینند بچهها را. اول میآیند یک طرح استعدادیابی میگذارند، آنجا شش روز تمرین میکنند. بچهها دستهبندی میشوند، مثلاً خوب و متوسط و آنهایی که واقعاً دوست دارند ولی هنوز چیز خوبی از تویشان دﺭنمیآید. میآیند آموزششان میدهند، باهاشان کار میکنند و آنهایی هم که خوب هستند جور دیگری آموزش میبینند، دستهبندی میشوند. این طرح عید، همان طرح استعدادیابی میشود.
کلا چه آیندهای برای این آکادمی متصور هستید؟
ببینید، چیزی که در ذهن ما است، راهاندازی یک مجموعه خیلی بزرگ در سراسر ایران است که یک پایگاه خارجی هم در کشور امارات داشته باشد و پایگاه اصلی بابت ترانسفر و جابهجایی و رفت و آمد به اسپانیا باشد و… اول پدرم در فکرش این است که به ایران کمک کند و بعد اینکه بتواند بچهها را اگر کسی دوست داشت و خوب بود و خیلی خوب بود، دیگر ترانسفر شدنش را خودش پیگیری کند و تصمیمش با خانوادهاش باشد.
شما به عنوان پسر علی پروین، این فرصت را داشتید که به واسطه شهرت پدر و آن ارتباطی که با فوتبال بود، در فوتبال چهره شوید و به فوتبال برسید. اما خب، الان جالب است محمد پروین دارد برای بچهها این کار را انجام میدهد که این ارتباط و این شهرت را ندارند. چه حسی دارد؟ این مدلش چطور است؟
ببینید، من در جایی بزرگ شدم که اصلاً باید میرفتم سمت فوتبال. اصلاً راهی نداشتم. یعنی هم جایی که خودم علاقه داشتم و بالاخره پدرم خیلی کمک کرد. یک جاهایی هم بیشتر به ضررم شد. ولی خب، این بچههایی که واقعاً استعدادهای عجیب و غریبی دارند، یک سریشان در ایران اگر بشود کسی کمکشان کند به جایی برسند، حداقل فوتبال مملکت خودمان یک نفسی میکشد. یعنی دنبال بازیکن خارجی و ایکس و ایگرگ نیست؟ یا به قول شما مثلاً بازیکن بیست و شش هفت سالهاش تازه رو میشود. اینها از پایه اگر درست باهاشان رفتار بشود و بیایند بالا، فکر میکنم یک کمک خوبی بشود به فوتبالمان.
متاسفانه میبینیم دیگر، همین پیش میآید. یعنی در فوتبال ما چیزی که الان میشنویم، بازیکن پولی را دیگر همه شنیدهاند. بازیکن تیم نونهالان، نوجوانان…
بله، دقیقاً درست است. دقیقاً حرفی نمیشود زد.
قبل از اینکه برنامه را شروع کنیم داشتیم صحبت میکردیم. آن خاطره سفر استیلآذین به اسپانیا بود و آن تمرینات سرجی روبرتو. خیلی جالب بود. آن اتفاقی که افتاده بود را یک بار دیگر بازگو کنید.
فکر کنم سال ۸۶ بود با استیلآذین رفته بودیم اردو، در مادرید، که در کمپ تیم ملی اسپانیا هم تمرین میکردیم. من با علی انصاریان خدا بیامرز هماتاق بودم. علی آذری و یکی دو تا بازیکن دیگر هم بودند. بعد تمرین میرفتیم نگاه میکردیم، تمرین یک بازیکن نوجوان را. فکر کنم ده یازده تا، دوازده تا مربی، کادر، نمیدانم روانپزشک، روانشناس، تغذیه و هر چیزی که فکر کنید. آنقدر با این بازیکن قشنگ کار میکردند، اینقدر پرفشار باهاش کار میکردند که بعداً بعد از سه چهار سال مثلاً معلوم شد که همین روبرتو بارسلونا که ده یازده سال فیکس در بارسلون بازی کرد، نتیجه آن تمرینات بود. فرقش با اینجا این است که یک چیز عجیب و غریبی با این بچه روزی سه جلسه تمرین میکردند، پا به پای ما، با یک بازیکن نوجوان.
یعنی در آکادمی هم الان همینجوری است؟ یعنی آکادمی که دارید برای موضوعات مختلف مربیان مختلف دارید؟
صددرصد، این کورسهایی هم که برگزار میکنیم، این طرح استعدادیابی است ولی روزی سه جلسه تمرین میگذاریم برایشان و اگر استعدادها دستهبندی بشوند، خوب و بد و متوسط جدا بشوند، با هر کدامشان خیلی پر فشار و با کادر فنی درست و حسابی رویشان همینجوری کار میکنیم.
کلاً میبینیم دیگر نتیجهاش را. مثلاً همین الان یامال در شانزده هفده سالگی آمده و مدعی توپ طلا هم هست. همین. ولی همان صحبتی که کردیم باز، در فوتبال ایران شانزده هفده سالگی که هیچ، بیست و چند سالگی، این چرخه را چطور می توان از بین برد؟
ما باید ببینیم با این بچهها چه کار کردند که در شانزده سالگی به این پختگی و به این اعتماد به نفس رسیدهاند؟ چون سخت است اصلاً در لالیگا بخواهی در بارسلونا این شکلی بازی کنی، در شانزده هفده سالگی واقعاً کار سختی است. باید ببینیم از بچگی با اینها چه کار کردهاند که ما یک نمونهاش را دیدیم. واقعاً در خود کمپ تیم ملی اسپانیا یک نمونهاش را با چشم خودمان دیدم. ده دوازده روز هر روز میدیدیمش سرجی روبرتو را.
این یعنی ما برای شکستن این چرخه که استعدادهای ما جوان بشوند، راهکار این است که برویم سراغ پایه دیگر. راه دیگری میبینید؟
راه دیگری نیست. یا اینکه باید برویم بازیکنهای خارجی را با خدا تومان بیاوریم، آن هم کیفیتش همینی که الان هست و می بینیم.
برگردیم به دوران کودکی خودتان. دهه شصت که با بازیکنان پرسپولیس وارد زمین میشدید، از همان جا علاقه به فوتبال شکل گرفت؟ یا از قبلتر، مثلاً در کودکی؟
از قبلتر، بچه که بودم، چهار دست و پا راه میرفتم، پدرم توپ را داد دست من. دیگر هم تا آخرش من ماندم و فوتبال.
با آن بازیکنانی که وارد زمین میشدید، محبوبترین بازیکن چه کسی بود؟
خب من علی انصاریان را از بچگی دوست داشتم. خدا رحمتش کند. و در بین فوتبالیستهای آن دهه، علی کریمی خوب بود، حامد کاویانپور خوب بود. همه فوتبالیستهای آن موقع واقعاً چهره کاریزماتیک داشتند. یک چیز عجیب و غریبی بود پرسپولیس آن موقع، ولی همه خوب بودند خداییش.
خاطره جالبی از آن سالها هست؟ از آن سالها که بالاخره نزدیک پرسپولیس بودید در کودکی.
خاطره جالب، همان سال اولی که پرسپولیس قهرمان شد در بازی با ملوان، استقلال یک بر صفر باخت. پرسپولیس هم اینجا بابایی و ابراهیم اسدی را آورد که با سر گل زد. یکی هیچ بردند و قهرمان شدیم.
بعد که وارد پرسپولیس شدید، در آن تیمی که بازی میکردید، بازیکن محبوب شما چه کسی بود؟
در همدورههای خودم؟ بچهها همه خوب بودند. من آخه از بین همدورهایهای خودم چه کسی را بگویم؟ همه خوب بودند.
واقعا انتخاب سخت است بین همدوره ای ها.
آره واقعا، همه خوب بودند.
پسر علی پروین بودن در فوتبال، کمک کرد یا مانع رشد شد؟
مانع رشد!
بیشتر میتوانید توضیح بدهید؟
والا توضیحش را زیاد دوست ندارم بدهم ولی خب، در فوتبال اذیت شدم به خاطر پدرم. ولی خب، خداروشکر که این تصمیم را گرفتم ده سال پیش و فوتبال را ول کردم. ناراضی نیستم. ولی میتوانستم بیشتر از اینها بازی کنم و بهتر باشم.
بعد یک مسئلهای هم بود دیگر. اسم فامیلی پروین باعث شد همه مقایسه کنند، محمد پروین را با فوتبال پدر مقایسه کنند. این اذیت میکرد، قطعاً، درست است؟
آره، فشار میآورد. مثلاً سالی که در استیلآذین ۲۵ تا گل زدم و آقای گل شده بودم، همه گفتند پسر فلانی گل زده، گفتند فلان و بیسار… در صورتی که اصلاً پدر من از استیلآذین زیاد سر بازی نمیآمد اصلاً از همان اول.
مقایسه شدن با یکی از بزرگترین بازیکنان تاریخ مملکت، خیلی فشار زیادی میگذارد. بیتعارف، حس میکنید مثلاً علی پروین میتوانست برای شما پارتیبازی کند ولی نکرده؟ انتظاری از ایشان داشتید؟
نه، اهلش نبودند. اصلاً انتظار همچین چیزی نداشتم. تا موقعی که در پرسپولیس بود، یک بازی هم در پرسپولیس نکردم. از موقعی که رفتم، بازی کردم. یعنی هیچ وقت هم توی خانه یا مثلاً حتی به شوخی از ایشان خواستی که بازی بدهد به شما یا بگویی هوای ما را داشته باش؟
هیچی، صفر.
در رابطه با همبازیها چطور؟ مثلاً سفارش میکردید؟
نه، دخالت نمیکردم.
خیلی سخت است. مثلاً همه کارهای پرسپولیس در خانه باشد و …
مثلا بعضی شب ها می نشست ارنج می نوشت، تا یواشکی نگاه می کردم دفترش را می بست. دویست تا ارنج مینوشت، یکی درمیآمد. صبح ترکیب را میداد ناصرخان ابراهیمی که روی تخته بنویسد.
در دهه ۶۰ و ۷۰ پرسپولیس یک تیم رویایی بود و خیلی کم پیش می آمد که ببازد. وقتی می باخت، در خانه اوضاع چطور بود؟
خیلی خراب! اصلا کسی نباید به خانه می رفت. باخت را کلا دوست ندارد (علی پروین). همین الان والیبال بازی می کند و می بازد یکی دو ساعت حالش خوب نیست، چه رسد به آن موقع! ۲۴ ساعت، ۴۸ ساعت هیچکس سمتش نمی رفت.
خاطره ای از یکی از آن عصبانیت های عجیب و غریب در ذهن داری؟
نه وقتی جرات نمی کردیم سمتش برویم خاطره ای هم نیست. همه فرار می کردند این طرف و آن طرف!
فوتبال امروز پرسپولیس را قطعاً دنبال میکنید، دیگر؟
تک و توک میبینم، بله.
چطور میبینید وضعیت این فصل را؟
ببینید، اوضاع ثبات ندارد. یک ذره این دو تا بازی اخیرش را که دیدم، واقعاً اصلاً یک جوری بودند. بازیکنها انگار با هم مچ نیستند یا حالشان خوب نیست یا یک مشکلی دارند. نمیدانم دقیقاً مشکلشان کجاست، ولی امیدوارم که به جایگاه اصلیاش برسد و مردم و هواداران را خوشحال کند.
اسماعیل کارتال چطور؟ فکر میکنید گزینه خوبی بود؟ میتواند موفق شود یا زود است برای قضاوت؟
نظری ندارم در این خصوص.
در رابطه با گاریدو چطور؟ نظری دارید؟
در مورد او هم نمی توانم نظری بدهم.
علی پروین یک جا تعریف میکرد که نوهاش طرفدار استقلال شده. خواهرزاده شما، درست است؟
بچه بود والا رضا رفت آن وری، آن هم به خاطر کری خواندنش و این چیزها که دوست دارد. ولی الان نمیدانم هست یا نه. زیاد اصلاً دیگر نگاه هم نمیکند فکر کنم. ولی بچه بود، آره، استقلالی شدید بود. حتی با امیرخان قلعهنویی هم چند تا اردو استقلال رفت، قطر هم رفت با تیم امیر قلعه نویی.
یک چیزی به ذهنم آمد. کلاً چه در این ده سال، چه زمان بازیگری، خیلی کم مصاحبه و خیلی کم حرف هستید.
حالا من کلاً فراریام از مصاحبه و فضای مجازی. اینستاگرام هم اصلاً ندارم خودم، کلاً اینجوری راحتترم.
چون معمولاً مثلاً من مصاحبه که میکنم، موقع صحبت کردن مثلاً طرف مقابل بهقدری صحبت میکند که من وقت دارم ۶ تا سؤال بعدی را هم توی ذهنم بچینم اما اصلا فرصت نمی دهی…
زمانی هم که بازی میکردم زیاد مصاحبه و اینها نبودم. خیلی کم پیش میآمد مصاحبه کنم.
اتفاقاً دیروز اینجا صحبت بود که داشتیم هماهنگ میکردیم که فردا محمد پروین قرار است بیاید و مصاحبه دارد…
آخرین بار هم مصاحبه با بچه های همین جا بود که داشت برق مرا می گرفت…
من هم همین را میخواستم بگویم. یکی از همکارها گفت بگو خاطره ای که ممکن بود در تقاطع همت و مدرس برق بگیردش را تعریف کند…
والا نمیدانم کجا بود. وسط اتوبان، یک کشتیای چیزی پیدا کرد، پشت آن ساعت بزرگ اتوبان همت که برو بالا عکس بگیریم. بعد یک نگهبان آنجا بود، داشت خودش را می کشت که بیا پایین. بعد فهمیدیم برق سه فاز وصل است به آن. اصلاً ما زندهایم بعد آن مصاحبه خدا را شکر!
آن برق سه فاز. مثل اینکه برق کل یک منطقه را تامین کرده بود!
بله دقیقا وسط آن کشتیای که ما رفتیم.
شاید همان باعث شده دیگر طرف مصاحبه نروی. گویا بعد عکاسی هم فرشاد عباسی که سلام می گوییم به او آمده و گفته شانس آوردیم، اگر چیزی می شد علی آقا چه بلایی سر ما می آورد. یعنی فکر کنم بیشتر از نگرانی که آسیب به خود شما برسد، نگران برخورد بعدیاش بود. خدا را شکر که بخیر گذشت.
چند روز دیگر دربی است. بازی را تماشا میکنید؟ میروید استادیوم یا نه؟
اگر برسم میروم، ولی تماشا که صد در صد میکنم.
کلاً این فصل شانس قهرمانی را کدام تیم میبرد؟
ببینید، رقابت چهار تیم بالاییها خیلی نزدیک است، ولی من که پدرم میگوید پرسپولیس، من هم میگویم پرسپولیس. ما پرسپولیسی هستیم، امیدوارم پرسپولیس قهرمان بشود، ولی تیمها همه خوب هستند خداییش. هم تراکتور خوب است، هم سپاهان خوب است، فولاد خوب است، استقلال هم تیمش جان گرفته دوباره. رقابت نزدیک است ولی امیدوارم پرسپولیس قهرمان بشود.
من دیگر سوالی ندارم. خیلی خوشحال شدم از حضورتان، از این گپ و گفت. همیشه رسم داریم اینجا صحبت پایانی را واگذار میکنیم به مهمان برنامه. هر صحبتی هست با مردم، هواداران فوتبال و اصلاً صحبت غیر ورزشی، هر چه هست، درد دل… واگذار میکنیم به شما.
امیدوارم مردم مملکت ما شرایط زندگی خوبی پیدا کنند، یک خرده شرایط برایشان راحتتر بشود و از این وضعیت در بیایند و انشاءالله همگی سلامت و سالم باشید انشاءالله.
همچنین ببینید: پرسپولیس دهه ۶۰ و کابوس شکست/ محمد پروین در خبرورزشی: از باخت نفرت داشت و تا ۲ روز جرات نمیکردیم سمت پدرم برویم؛ وضعیت خانه وحشتناک بود!
ارسال دیدگاه