اخبار فرهنگیزندگینامهفرهنگ و هنر

کارل گوستاو یونگ نظریه ها و اثبات ها+ زندگی نامه

در بین تمام بنیان گذاران و نوآوران عرصه روانشناسی، نامی به چشم می خورد که با خود نوبرانه های زیادی را به همراه آورده است.
کارل گوستاو یونگ سکان دار بسیاری از مباحث است که امروزه در مبحث روان شناسی بر روی آن فعالیت های گسترده ای در حال انجام است. اما قطعا آشنایی با نام او، به تنهایی کافی نخواهد بود.

کارل گوستاو یونگ

کارل یونگ در 26 ام ژانویه سال 1875 میلادی در ایالت کِسویل کشور سوییس به دنیا آمد.

کارل یونگ هم مثل ” هرمان هسه” دارای والدینی مذهبی بود. او که پدرش روحانی شاخه پروتستان از مذهب مسیحیت بود، بیشتر دوران کودکی خود را در سکوت و انزوای تک فرزندی گذراند.

او تا 9سالگی تنها فرزند خانواده خود بود و از همان کودکی، رفتار هایی نسبتا بزرگ سالانه و نه چندان متناسب با دوران کودکی داشت.

دوران کودکی

عکس کودکی کارل گوستاو یونگ
عکس کودکی کارل گوستاو یونگ

نمی شود گفت دنیای کودکی او شاد و رنگارنگ بود.

با افزایش و کهولت سن، پدرش روز به روز از دین گریزان تر و باور های دینی او خدشه دار می گشت. لکه ی بیماری ها و امراض روانی در روح مادرش ظاهر شده و روز به روز بیشتر می شد. کارل یونگ سه سال بیشتر نداشت که مادرش را در بیمارستان روانپزشکی بستری کردند و او از آغوش مادر در دوران کودکی باز ماند.

کارل یونگ را این طور توصیف کرده اند که از دوران کودکی دارای هوش بالا و البته خاصی بود. نگرش خاص او به زندگی، می توانست یکی از دلایل مهم پرهوش تلقی شدن او باشد.

او که در سن 12 سالگی دچار حالت هایی از صرع می شد، از رفتن به مدرسه که تنها با علوم پیش پا افتاده خود وقتش را تلف می کرد، خلاص شد و بعد از مدتی دوباره بهبود یافت.

می گویند او درک زیادی از طبیعت داشته است.

بازی با حیوانات و خلوت در طبیعت، او را به حالت های خاصی از معنویت فرو می برده است. هرچند او آن طور که باید و شاید مثل پدرش مذهبی نبود اما درک او از معنویت حقیقی، در جایگاه خوبی قرار داشت. او پیام هایی که از طبیعت دریافت می کرد را با دیگران درمیان می گذاشت که این خود -در آن زمان یکی دیگر- از عوامل عجیب دانستنش توسط دیگران بود.

در نه سالگی دختری در خانواده آن ها به نام گرترود به دنیا آمد. اما این هم نتوانست خلوت عجیب و همیشگی یونگ با خودش را، بر هم بزند. آن تولد، اتفاق آن چنان خاصی در دنیای او به حساب نمی آمد.

کارل گوستاو یونگ و دستاورد هایش

دوران جوانی و دانشگاه

کارل یونگ در سال 1900 میلادی ودر 25 سالگی، کلاه فارغ التحصیلی خود را به هوا پرتاب و دانشگاه بازل را برای کشف هرچه بیشتر دنیای بیرون، ترک کرد. ( اینطور نقل می شود که آن زمان، کارل حقیقتا میل به تحصیل در رشته باستان شناسی داشته است. اما دست روزگار او را به روانپزشکی کشانده.) هرچند برای مقطع دکتری خود دوباره به دانشگاه زوریخ رفت و مجددا به کسب علم نظری پرداخت.

او در دانشگاه زوریخ و بیمارستان Burghölzli، با دانشمندی پیش گام در مبحث بیماری های روانی، اوژن بلولر همگام شد و آموزش عملی تری را در مبحث روان انسان، آغاز کرد.

کارل یونگ نه تنها دستی در روان شناسی داشت، بلکه در روان پزشکی، باستان شناسی، ادبیات و فلسفه هم حضور یافت. او علاقه خاصی به اساطیر باستانی داشت و از آن ها بعدا در جلسه هایی که با بیماران خود برای درمان می گذاشت، استفاده می کرد.

یونگ و فروید

در تعریف بر سر ارتباط کارل یونگ و زیگموند فروید، اشتراک آن چنان زیادی وجود ندارد.

برخی آنان را دوست هایی می دانند که تبدیل به دشمن شدند! اما این موضوع از اساس غلط است.
هنگامی که زیگموند فروید یونگ را دید و با شخصیت و نظریه های او اندکی آشنا شد، احساس کرد که او می تواند فرد مناسبی برای ادامه مسیرش باشد.

آن ها در بسیاری از موضوعات با یکدیگر در توافق نزدیکی بودند و یا حضور دیگری می توانست تکمیل کننده آن دیگری باشد.
تا جایی که کار به مساله تعریف دقیق ناخودآگاه رسید.

آن ها مساله ای برای تنفر ورزیدن به یک دیگر نداشتند. تنها عدم دنباله رو بودن و نوع تفکر و شخصیت کارل یونگ مسیر آن ها را منشعب کرد.

زیگموند فروید می گفت: “ناخودآگاه وابسته به بخش آگاه ذهن است و از آن تاثیر می گیرد.”در این حال کارل یونگ این چنین ناخودآگاه را توضیف می کرد که:” خودآگاه ذهن دریاچه ای است تنها، در میان اقیانوسی که آن همان ناخودآگاه است.”

در واقع فروید ناخودآگاه را در پس، و متاثر از بخش آگاه می دانست. اما یونگ اعتقاد داشت، تمام آنچه که در آگاهی رخ می دهد بواسطه ناخود آگاه است( ظاهرا برعکس هم )

ارتباط فروید با یونگ که زمانی او را وارث بدون معارض روانکاوی می‌دانست، در سال ۱۹۰۹ تیره شد. در آن سال فروید و یونگ برای سخنرانی راجع به روانکاوی در دانشگاه کلارک به آمریکا سفر کردند. آن‌ها طی سفر خواب ‌های یکدیگر را تحلیل می‌کردند. اما فروید جزئیات مربوط به شرح حال شخصی خویش را برای تعبیر بازگو نمی‌کرد. فروید دو بار در حضور یونگ بی‌هوش شد. بار اول در صف انتظار ورود به کشتی به مقصد آمریکا بودند و بار دوم در سال ۱۹۱۲ پس از یک مباحثهٔ طولانی راجع به اختلاف نظر هایشان پس از شرکت در کنفرانس مونیخ مشغول صرف نهار بودند. اختلاف نظر این دو بیش از پیش در سخنرانی‌های یونگ در دانشگاه فوردهام نیویورک در سال ۱۹۱۲ آشکار شد. یونگ با فروید موافق بود که هیستری و وسواس فکری نشانگر جا به‌ جا سازی غیرعادی شور جنسی است، اما عقیده داشت که حالات روان ‌پریشی چون اسکیزوفرنی نمی ‌تواند با اختلالات جنسی قابل توضیح باشد. همچنین یونگ از اصل با میل به زنای با محارم مخالف بود و آن را نمادی از میل به تولد روحانی مجدد در جریان روانی تبدیل ‌شدن به فردی مستقل می‌دانست.

رجوع شود به منبع ویکی پدیا

نظریه های کارل گوستاو یونگ

روان شناسی تحلیلی، زاده ی کارل گوستاو یونگ است و تا آن زمان، هیچ فرد دیگری او را مطرح نکرده بود.

کارل یونگ درونگرایی و برون گرایی را مطرح کرد که بعد ها مایرز و بریگز، مادر و دختری محقق از آن استفاده کرده و توسعه بخش آن بودند.

نتیجه تحقیقات آن دو بر ایده ها و نظریات کارل گوستاو یونگ، امروز تست شخصیت شناسی MBTI را شکل داده است.

او اولین کسی بود که مقوله آرکتایپ ها یا همان کهن الگو ها را وسط کشید و از آن برای دسته بندی افراد استفاده کرد.
کهن الگو هایی که او انتخاب کرد زئوس، هفایستوس، هادس، آپولو، دیونیسوس، پوزیدون و هرمس در مردان؛ هرا، آتنا، آرتمیس، آفرودیت، هستیا، پرسفون و دیمیتر را که شخصیت هایی برجسته تر و قابل تامل تر بودند انتخاب و از آن ها استفاده کرد.

آنیما و آنیموس را کارل یونگ کشف و بیرون کشید.
آنیما اشاره به بعد زنانه در اعماق وجود مردان ( زنانگی در مردان) دارد. آنیموس هم حالت دیگر آن یعنی وجود ابعاد و رد پای مردانگی در زنان است.

کارل گوستاو یونگ، اولین کسی است که مبحث ناخودآگاه را مطرح کرد. که به اشتباه بعضی این را به دوست صمیمی اش زیگموند فروید نسبت می دهند. ( حقیقتا زیگموند فروید هم در کنار کارل گوستاو یونگ نقش پررنگی در زمینه ناخودآگاه داشته است.)

در آموزش های عملی خود می دید که چگونه بیماران به یک سری از کلمات واکنش های متفاوتی می دهند و همین موضوع، بذر پنهان ناخودآگاه را در ذهن وی جوانه زد. او کلمه پیچیده را با مشاهدات کامل، “پیچیده تر” کرد و این در حالی است که هنوز هم آن طور که باید و شاید نمی توان تمام جنبه های نظریات او را درک کرد.

کارل یونگ در زندگی مشترک

هر چقدر از او در زمینه های علمی و توسعه مرز های روانشناسی به نیکی یاد می شود، اما در مورد زندگی مشترکش شایعاتی وجود دارد. همسر او اما یونگ بود که با هم دارای یک فرزند بودند.

شایعاتی وجود دارد که می گوید کارل یونگ در طول زندگی خود با زنان دیگری هم در ارتباط بوده است این که حقیقت دارد یا نه، حالا دیگر خدا می داند!

کارل یونگ؛ در لبه ی زندگی

کارل یونگ هم مثل هر انسان دیگری نهایتا با دعوت نامه مرگ، در 6 ژوئن سال 1961 میلادی و در 86 سالگی، به زندگی دنیوی خود پایان داد و راه و نظریاتش را به دست محققان و نسل بعدی سپرد. تا از آن برای توسعه شناخت معنوی و روانی موجود پیچیده خلقت؛ انسان استفاده کنند.

مرور خلاصه ی سوالات متداول پیش آمده در رابطه با کارل گوستاو یونگ

تاریخ تولد و مرگ کارل گوستاو یونگ

26 ام ژانویه سال 1875 میلادی تا 6 ژوئن 1961 میلادی

نظریه های یونگ

آنیما و آنیموس
ناخودآگاه
بنیان گذاری روانشناسی تحلیلی
آرکتایپ ها یا کهن الگوها
اسکیزوفرنی
درونگرایی و برونگرایی

کتاب های کارل گوستاو یونگ

انسان و سمبول هایش
تحلیل رویا
خاطرات، رؤیاها، تفکرات
روانشناسی و کیمیاگری
ضمیر پنهان
روانشناسی انتقال
و…

همسر کارل گوستاو یونگ

اما روشنباخ ( اما یونگ)

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا