هرمان هسه (Hermann Hesse)- روح محقق!

هرمان هسه در دوم ژولای سال 1877 میلادی در شهر کالو(Calw) در آلمان و در خانواده ای مذهبی ( والدین او مبلغان دین مسیحیت، شاخه پروتستان بودند) چشم به جهان گشود.

او که ملیتی سوییسی- آلمانی داشت، با پدر و مادر و دو خواهر دیگر خود ایام کودکی و نوجوانی را سپری کرد. روحیه حق گرایانه و سیری ناپذیر هرمان هسه او را از تبعیت والدینش برای رفتن به مدرسه ای مذهبی و پرورش برای تبدیل شدن به یک روحانی یا مبلغ دین، باز داشت.
هرمان هسه به علت آنکه والدینش در هندوستان و حوالی آن به تبلیغ دین می پرداختند با مکتب بودا و آیین های هندو ها و چینیان آشنایی داشت.
ظاهرا او درک خاص و متقاوتی از این مکاتب دارد. چرا که در کتاب “سیذارتا” به نقل از داستان نوجوان برهمن زاده ای می پردازد که به همراه دوست خود در جستجوی حقیقت، سفری را آغاز می کنند و… .
او که در کتاب “دمیان” به نقل از دوران نوجوانی تا بزرگسالی اش پرداخته است، گوشه ای از خاطرات در مسیر سفری پیش رویش را برای ما بازگو می کند.
طبع شاعرانه هرمان هسه در 21 سالگی (1899 میلادی) و در ازنای جوانی شکفته شد. اما همان هنگام بود که انگشت اتهامی از سمت دولت به طرفش بلند شد و او تا مدتی آثار خود را با نام ( تخلص) امیل سینکلر(Emile Sinclair) منتشر می کرد.
( اگر کتاب دمیان را که یکی از شاهکار های ادبی جهان است مطالعه کنید، یا نگاهی بر تحلیل این کتاب در مقاله تکمیلی بیاندازید، می بینید که امیل سینکلر جوان ( یا بهتر است بگوییم این روح محقق) همان هرمان هسه است)
هرمان هسه در آثار خود دستاورد های بسیاری دارد. او اولین کتاب خود را با نام پیتر کامنزیند منتشر کرد که توانست توجهات بسیاری را جلب کند.
آثار هرمان هسه
از آثار هرمان هسه (Hermann Hesse) می توان
- گرگ بیابان(Desert Wolf) در 1927
“تعارض بین پذیرش بورژوازی و عزت نفس معنوی یک مرد میانسال را توصیف می کند.” - نارتسیس و گولدموند(Narcissus and Goldmund) در 1930 میلادی
” که به بیان تفاوت های یک زاهد روشنفکر و یک احساس گرای هنری می پردازد.” - پیتر کامنزیند( Peter Camenzind,) در سال 1904 میلادی
- سیذارتا(Siddhartha) در 1922
آشنایی با مکتب بودا - دمیان(Demian) در 1919
جستجویی برای یافتن حقیقت و ذات حقیقی انسان
و… را نام برد.
تو به نام من بیابان گردی کردی و به نام من آزادی را به شهر نشینان نشان دادی
به نام من به حماقت مردم خندیدی و آن ها مرا در وجود تو مسخره کردند.
هیچ لذت و رنجی ندیدی و نکشیدی، جز آنچه که من با تو سهیم بودم!
گوشه ای از کتاب ” داستان دوست من”- گفتگو خداوند و بیابان گرد
همان طور که گفتیم هرمان هسه به دستور پدرش در مدرسه گپینگن تحصیل کرد و در سال 1891 میلادی وارد حوزه علمیه مولبرن شد. اگرچه او شاگرد کوشا و نمونه ای بود اما در بند قوانین خشک و سخت گیرانه که از نظر او تنها اساس فروپاشی هویت اصلی افراد بود، نتوانست قرار گیرد.
تحمل این ها را (که بعدا انزجار خودش را در کتاب ” زیر چرخ” از این قوانین خشک ابراز کرد) نداشت و بعد از یک سال از آنجا گریخت.
من یاد گیرنده خوبی بودم. در لاتین تبحر داشتم و… . اما پسری نبودم که بشود آن را آن طور که می خواهند مدیریت کنند. بلکه دشوار می توانستند من را در بند این قوانین خشک و بی ارزش نگه دارند. هدف تمام آن قوانین، تنها فرو ریختن و شکستن شخصیت و هویت فردی بود.
هرمان هسه ابتدا در یک کارخانه ساعت سازی در Calw و سپس در کتاب فروشی ای در همان شهر مشغول به کار شد.
تا سال 1904 در مغازه کتاب فروشی مشغول بود تا زمانی که اولین اثر خود یعنی پیتر کامنزیند را در همان سال در باب پسری شکست خورده و … منتشر کرد و همان طور هم که قبلا گفتیم، با موفقیتی روبه رو شد.
در زمان وقوع جنگ جهانی اول، هرمان هسه با طرفی بی طرفانه، به زندگی در سوییس مشغول بود. مقاله ای در باب قباحت جنگ و خشونت نوشت و در ویرایش مقاله ای برای زندانیان جنگی (زندانیان آلمانی) نقش داشت.
هرمان هسه در سال 1919 میلادی توانست اقامت همیشگی سوییس را گرفته و در 1923 یک شهروند سوییسی شود.
یکی از شاگرد های کارل گوستاو یونگ، شخصی به نام J.B. Lang هرمان هسه را به روان کاوی و موضاعاتی از این قبیل سوق داد و به قولی، سوخت بیشتری در موتور او ریخت.
در آثار هرمان هسه، رد پای برخی از نظریه های کارل گوستاو یونگ را می توان به چشم دید.
در اواخر جنگ جهانی دوم بود که با پیش کشیده شدن عرفان شرقی، هرمان هسه بار دیگر توانست جایگاه مهم خود را بین مخاطبان داخلی و بین المللی خود تثبیت کند.
هرمان هسه نهایتا در 9 آگوست سال 1962 میلادی در مونتاگنولا سوییس( محل سکونتش) و در سن 85 سالگی دنیا را وداع گفت.